از بلندای درختواره قرآنی
خلاصه :
در لینک (" القرآن قول ثابت و اصل کشجره ، طرح اولیه درختواره قرآنی ") به سور بر روی هر شاخه و روند اتصال بیانات آنها و روند برگشت و خلاصه شدن سور برگواره نظیر آنها بسمت ریشه پرداخته میشود ، در این لینک به تمامیت درختواره ومناظری که از دور ، از کلیت درختواره و روابط بین سور بر روی هر دو شاخه میبینیم ...
در ابتدای سوره انبیاء ، شاخه اول ، نزدیکی وقوع قیامت و غفلت و رویگردانی انسانها ، هر وقت که جدیدا هشدار به قیامت داده میشود ، ذکر میگردد...تقریبا شبیه به اوایل سوره قمر سوره 54 بر روی همین شاخه اول – این مقدار از
مشابهت را در جایی دیگری از قرآن نمی بینیم :
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ﴿۱﴾ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿۲﴾ انبیاء سوره 21
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ ﴿۱﴾ وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ﴿۲﴾ قمر سوره 54
و همینطور در سوره انبیاء ، اشاره به پیچیده شدن طومار گونه آسمان (و زمین) در قیامت ذکر میشود...
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾ انبیاء
نکته لطیف اینستکه اگر بعد از سوره انبیاء به سوره حج ، سوره 22 ، نرویم و بجای آن 22 سوره بر روی همین شاخه اول ، شاخه اصلی و مادر ، جلوتر برویم ، با سوره قمر ، سوره 54 ، مواجه میشویم گویی طومار درختواره هم پیچیده
میشود و (تقریبا) به انتهای آن رسیده ایم!!...شاخه اول 35 جفت سوره و شاخه دوم 22 جفت سوره دارد...
-------------------------------------
در شاخه اول ، قرآن بعنوان معجزه معرفی میشود ، کتابی که از ناحیه حق است و کسی نمیتواند مانند آنرا بیاورد و نجات انسان در تبعیت از آنست نه تبعیت از آنچه خودش بدلخواه خودش بافته است...معجزه ای ناسخ و بهتر از معجزات
قبلی...در راستای موضوع ناسخ و منسوخ در سوره بقره...(لینک " ناسخ و منسوخ در قرآن وجود ندارد ")
یکی از گناهان کبیره بر روی همین شاخه اول و در سوره النساء معرفی میشود و آن عدم رعایت رضایت فردی و اجتماعی مومنین در اقتصاد است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۲۹﴾ النساء
وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿۳۰﴾ النساء
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا ﴿۳۱﴾ النساء
در شاخه دوم ، قرآن بعنوان آخرین و کامل ترین مرجع رفع اختلافات بین ابناء بشر معرفی میشود بشرط آنکه در خواندن آن راسخ بوده و کلیت آن و اتصال بین آیات هر سوره رعایت گردد...در راستای موضوع وجود دو دسته آیات
"محکمات" و "متشابهات" و امکان بروز اشتباه در برداشت از آیات "ماتشابه منه"- "مواضع امکان اشتباه" هنگام خواندن قرآن ، در سوره آل عمران...
حال اگر انسان مومن مرتکب اشتباه و فراموشی خدا و دستورات الهی شده و بر نفس خود (ضمن ارتباط با دیگران) زیان زد ، هنوز امکان توبه وجود دارد ، مهم اینستکه از گناهان کبیره مندرج در آن دوری شود...بهمین جهت می بینیم تنها دو
آیه مشابه ذیل ، درسورتین شورا ونجم که بر شاخه دوم قرار دارند ، واقع شده اند :
وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ ﴿۳۷﴾ شورا
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى ﴿۳۲﴾ نجم
البته قبلا در سوره زمر (طبق آخرین اصلاحیه) بر همین شاخه دوم ، بطور کلی دعوت به بازگشت و تبعیت از بهترین سخنان نازل شده (که بهترین سخنان شنیده شده نیز هست) ، اعلام میشود :
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾ زمر
....
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿۲۳﴾ زمر
....
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۵۳﴾ زمر
وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ ﴿۵۴﴾ زمر
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ زمر
********
آخرین سوره شاخه اول (لینک " طرح اولیه درختواره قرآنی ، القرآن کشجره ثابته ") سوره واقعه ، سوره 56، میباشد که بیانات مفصلی راجع به قیامت و گروههای انسانی است...مرجع و محل رسیدگی کامل به اعمال ...
در سوره الرحمن سوره 55 ، ماقبل آخرین سوره از شاخه اول با بیان از وجود میزان در خلق زمین و آسمان میفرماید :
وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿۷﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿۸﴾
این وجود میزان با دعوت بالقسط در سوره متقابل سوره الرحمن یعنی سوره ممتحنه درباره مومنین و دیگران تکمیل میشود :
لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۸﴾
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹﴾
با نگاهی کلی به درختواره قرآنی چینین تصور میشود کرد که شاخه اول مانند موجودی ملکوتی است با ترازویی در دست ، با کفه هایی به اشاره دو عدد 5 ، که در مقابل او کتاب قانون و میزان الهی و شمشیر قیام بالقسط ، شاخه دوم ، قرار گرفته است...از این پس این وظیفه خود انسانهای مومن است که در غیاب نیروهای غیبی و با تعاون و شورای یکدیگر قیام بالقسط و انفاق و مساوات نمایند و به مقابله با مرتجعین و مسرفین و مفسدین برخیزند...
********
حدید
57 *
مجادله
58
واقعه
56
حشر
59
رحمن
55
ممتحنه
60
قمر
54
صف
61
نجم
53 *
جمعه
62
طور
52
منافقون
63
ذاریات
51
تغابن
64
ق
50 *
طلاق
65
حجرات
49
تحریم
66
فتح
48
ملک
67
محمد
47 *
قلم
68
حم احقاف
46
حاقه
69
حم جاثیه
45
معارج
70
حم دخان
44
نوح
71
حم زخرف
43
جن
72
حم عسق شورا
42 *
مزّمّل
73
حم فصلت
41
مدّثر
74
حم غافر (مومن)
40
قیامه
75
زمر
* 39
دهر (انسان)
76
ص
38
مرسلات
77
صافات
* 37
نبأ
78
یس
36
نازعات
79
فاطر
35
عبس
80
سبأ
34
تکویر
81
احزاب
33 *
انفطار
82
الم سجده
32
مطففین
83
الم لقمان
31 *
انشقاق
84
الم روم
30
بروج
85
الم عنکبوت
29 *
طارق
86
طسم قصص
28
اعلی
87
طس نمل
27 *
غاشیه
88
طسم شعراء
26
فجر
89
فرقان
25
بلد
90
نور
24
شمس
91
مؤمنون
23 *
لیل
92
حج
22
ضحی
93
انبیاء
21
انشراح
94
طه
20
تین
95
کهیعص مریم
19 *
علق
96
کهف
18
قدر
97
اسرا
17 *
بیّنه
98
نحل
16
زلزال
99
الرحجر
15 *
عادیات
100
الرابراهیم
14
قارعه
101
المر رعد
13*
تکاثر
102
الر یوسف
12
عصر
103
الر هود
11
همزه
104
الر یونس
10 *
فیل
105
توبه
9
قریش
106
انفال
8
ماعون
107
المص اعراف
7 *
کوثر
108
انعام
6
کافرون
109
مائده
5 *
نصر
110
نساء
4
مسد
111
الم آل عمران
3 *
اخلاص
112
الم بقره
2
فلق
113
فاتحه
1
ناس
114
گویا عدد نوزده برای تقدیر است...همانطور که در سوره فصلت و متقابل آن سوره مدثر اشاره میشود...در سوره فصلت تقدیر اقوات از نظر الهی بیان میشود ولی در سوره مدثر تقدیر اقوات به توهم ثروتمندان :
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا و َقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ فصلت
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا ﴿۱۲﴾ وَبَنِينَ شُهُودًا ﴿۱۳﴾ وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا ﴿۱۴﴾ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ﴿۱۵﴾ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا ﴿۱۶﴾
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿۱۷﴾ إِنَّهُ فَكَّرَ و َقَدَّرَ ﴿۱۸﴾ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿۱۹﴾ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ﴿۲۰﴾ مدثر
نقش عدد نوزده در سه دوره تقدیری دیدن درختواره قرآنی نیز بسیار زیبا و عجیب است...
---------------------
در جدول جداسازی سور در لینک " ترتیب سور قرآن برای درختواره " ، سه دوره تقدیری بر روی درختواره قرآنی ، قابل تشخیص است و مجوزی برای اینکه علاوه بر عدد 19 ، دوعدد 38 = 2 * 19 و 57 = 3 * 19 را نیز
در زمره اعداد یا شماره های جدا ساز بیاوریم...
دوره تقدیری اول از سوره یک تا سوره 19 و دوره تقدیری دوم از سوره 20 تا سوره 38 و دوره تقدیری سوم از سوره 39 تا سوره 57 ....البته همراه با سور جفت یا متقابل آنها از انتهای قرآن...
بعبارت خلاصه و نسبت به دو مفهوم اصلی ، عملکرد در زمین و پاسخگویی در قیامت ، چنین است که :
در سور موجود در دوره تقدیری اول (اولین جفت نوزده تایی) بیان نابودی اقوام قبل که در زمین فساد میکردند و به قیامت اعتقاد نیافتند است ...تا اینکه آخرین دین با معجزه برتر جاوید آمده و مستقر شد ...پس از پیروزی و
استقرار یا رحلت آخرین رسول الهی چه رخ خواهد داد؟
سور دوره تقدیری دوم (دومین جفت نوزده تایی) هشدار به فراموشی تعلیمات آخرین دین و جذب دنیا شدن است و از آیات طبیعی و تفکر در آنها عبرت نگرفتن و به باور به قیامت نرسیدن و در اثر اعمال خود انسان تدارک زمینه
تبدیل به موجودات پست تر شدن در خلقت جدید.....
تکلیف انسانها بطور کلی و درغیاب پیامبران در سور دوره تقدیری سوم(سومین جفت نوزده تایی) بیان میشود...خلوص توجه به آیات الهی و مطالعه قرآن بعنوان بهترین سخنان تاکید میشود اما مفسدین و عالمان فاسد موجب دو
گروه شدن جامعه میگردند و اجازه رشد آزادانه به افراد جامعه نمیدهند .... کافرین و مکذبین قیامت و منحرفین از پیام الهی از یک طرف و مومنین (بطور کلی) با خوانش خلوصانه کتاب طبیعت و قرآن از طرف دیگر...باید
دانشمندان بی غرض و مومنین با توکل بر خدا با آنها مبارزه کنند والا فساد عالم گیر میشود و میزان موجود در زمین و آسمانها و قسط طبیعی در نهاد آنها و میان انسانها بهم میخورد...
--------------------------------------------
در یک شبیه سازی ، همانطور که گیاهان از قسمت های فوقانی خود نور را جذب میکنند و به سوی خورشید کشیده میشوند و رشد میکنند ، با تعجب میبینیم در قطعه سوم درختواره نیز سخن از نور است...
سوره ذاریات اشاره به رشد گیاهان در اثر نور خورشید و سوره تغابن اشاره به رشد قلبی و فکری انسانها بر اثر نور قرآن است...
چه در عالم فیزیک و خلقت زمین و آسمان و چه در عالم ذهن و خواندن ، باید مراقب آنچه که در تاریکی ها قرار میگیرند باشیم و از آنها غافل نگردیم....با رعایت ارتباط بین کلیه مشهودات و نادیده شده ها و یا آنچه خوانده شده
و نشده است ، نورعلم حاصل میگردد....بعبارت دیگر ظلمات و نور در نتیجه قطع و وصل نمودن است و این ایده برای عصر ما بدیهی است...قرآن نوری است که زوایای نهفته را نیز آشکار میسازد...
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾ بقره
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا ﴿۱۷۴﴾ النساء
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱﴾ انعام
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۲﴾ الزمر
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿۱۶﴾ نوح
کسانیکه به عالم غیب ایمان نمی آورند و فقط به عالم مادی نظر دارند تاریکی و روشنایی عالم مادی ، آنها را به علم جامع و نوری که با آن همه امور را درک کنند نمیرساند....فقط به کسب قدرت مادی از عالم می اندیشند و
خواسته یا نا خواسته در خدمت طاغوت قرار میگیرند...کسانیکه شرح صدر دارند و تسلیم هستند مجهز به نور میشوند...در ادامه تلاش های خود ، کتاب الهی را امدادی برای خویش می یابند.... نوری دارای بیان و از جنس کلام ....
-----------------------------------------
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۲﴾ الزمر
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۸﴾ تغابن
پس از امر به ایمان به الله و رسولش ، ایمان به النور خواسته میشود... مورد مشابه بصورت "نورالذی انزل معه" آمده است...در قطعه سوم و بازنگری و مطالعات آزادانه انسانها در کنار قرآن ، اشاره به همراه پیامبر بودن
نمی شود ، گویی بیشتر تمرکز بر بعد از پیامبر و حرکت انتخابی و کلی در اعصار و نسل های بعدی انسانهاست...
-----------------------------------
در اوایل سوره ذاریات به چهار مرحله کلی در زمینه تکثیر، "پراکندن" و "حامل شدن" و "جاری شدن" و "تقسیم شدن" اشاره دارد...در اواخر سوره ذاریات به اینکه خداوند رزاق و صاحب قوه متین است ، اشاره میشود...
اینکه گفته شود "ذو القوه متین" با اینکه بفرماید "ان الله لقوی عزیز" فرق دارد....در "ذو القوه المتین" به نیرویی که مالک آن خداست اشاره میگردد...نیرویی که در تناسب با آیات ابتدایی سوره ذاریات میتواند به عاملی
بزرگ در تولید و تکثیر مواد خوراکی مورد نیاز انسان در زمین باشد...آیا نور خورشید عامل بزرگی است در تکثیر گیاهان یا خیر ؟
همانطور که خورشید ، نور در عالم فیزیک برای تکثیر و تولید رزق و روزی موجودات است ، نور الهی نیز در ایمان و هدایت انسانها اثر دارد...
أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۲﴾ الزمر
این موضوع نور الهی و ایمان انسانها در سوره تغابن است....در سوره الذاریات تولید و تکثیر کلی است و از عالم طبیعت میگوید ، اما سوره تغابن در نور الهی و متذکر شدن انسانها و پدیدارشدن کافر و مومن :
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾ تغابن
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۲﴾ تغابن
-----------------------------------
در بلندای درختواره قرآنی و در قطعه سوم ، با آغاز از سوره زمر تا سوره حدید و متقابلین آنها، سوره ذاریات اشاره به نور خورشید طبیعت برای تکثیر و تولید رزق و روزی طبیعی و جسمانی دارد و در سوره متقابل و
برگواره آن سوره تغابن ، اشاره به خورشید نور الهی در هدایت انسانها و تغذیه روحی و روانی آنها و ثبت و ضبط اعمال آنها (بر نفوس) برای قیامت.....
حائل شدن خداوند بین آدمی و قلبش در آیات ذیل از سوره انفال نیز گویای این خورشید الهی و همگانی است و همه در معرض آن قرار میگیرند و سپس آنکه مستعد است حیات می یابد و قلب تسلیم ، پیامهای الهی را فهمیده و به
حیات طیبه خود ادامه میدهد:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾ وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾انفال
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾ انفال
وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾ انفال
آیه پایانی اخیر از سوره ای بنیانی (از اولین قطعه درختواره) نیز هشداری برای آینده است ، هشدار به اینکه در جوامع رقابتی تا حد تنازع بقای فرعونی و وجود ظالم و مظلوم ، این بهره مندی از خورشید الهی برای همه مقدور
نشده و موجب عذاب اجتماعی خواهد گشت... امروزه نظامی در جامعه بانی خیر و نیکی است که اولویت را بر رضایت اجتماعی میداند ، فرصت و امکان میدهد تا همه در معرض باور به پیام های الهی قرار گیرند...نه آنکه آنها
را گرفتار رقابت ها و سختی ها و فشارهای نفس گیر اقتصادی و اجتماعی و فساد نماید و آنها را در معرض عدم باور به عالم غیب قرار دهد...
بنابراین در عصر ما که عصر پیوندهای اجتماعی است و تداوم آن بر اساس ایمان و آزادی انتخاب مقدور میباشد ، به لسان امروز ، نظام سوسیال دموکراسی طرحی است حداقلی برای آماده سازی افراد جامعه برای درک و قبول
و اطاعت از پیامهای الهی...در کنار دیگر احزاب جامعه گرا ، حزب مومنین پیروان پیام الهی (در جهت جبران برداشت های انحرافی مسلمین از قرآن و عقبگرد در عمل طی قرون متمادی)
در یک روال انتخابی آزادانه و تدریجی و نه تحمیلی ، با آداب و رسوم خود و رساندن پیام های الهی (با رعایت هماره اتصال قول الهی) به این سمت و سوی رضایت اجتماعی عمق و تعالی و دوام میبخشد....
این چنین است صف آرایی مومنین در مقابل دشمنان ، اعم از کافرین و مشرکین ، چه از اهل کتاب باشند چه اینکه تمام کتب را کافرند (سوره صف متقابل است با سوره قمر در قطعه فوقانی ):
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﴿۸﴾ صف
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ﴿۹﴾ صف
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۱۰﴾ صف
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۱﴾ صف
اما در مقابل کسانی که دشمنی در دین ندارند (سوره ممتحنه متقابل است با سوره الرحمن در قطعه سوم ) :
لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۸﴾ ممتحنه
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹﴾
-----------------------------------
1401/10/13
در سوره طور ، کتاب مسطور به چه "نوشته" یا کتابی یا چه چیزی اشاره دارد؟
وَالطُّورِ ﴿۱﴾ وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ ﴿۲﴾ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ ﴿۳﴾ وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ﴿۴﴾ وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿۵﴾ وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿۶﴾
در سوره قبلی بر روی شاخه اول درختواره یعنی سوره ذاریات و قطعه سوم ، پس از اشاره به تکثیر گیاهان و موجودات ، بیان میشود که مومنین کسانی هستند که در اموال آنها حقی است برای نیازمندان
محروم ...
وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۱۹﴾ ذاریات
این حق است تعارف یا صدقه سری دادن نیست...همانطور که سخن گفتن ما حق است و در دل خلقت...
و این توضیح آیات سوره فصلت بر روی همین شاخه است :
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ ﴿۶﴾ فصلت
الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۷﴾ فصلت
....
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ فصلت
و فهم و تاکید علمی آن نیز در سوره معارج – متقابل با سوره جاثیه – بر روی همین شاخه اول ، بیان میگردد:
وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿۲۴﴾ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵﴾ معارج
بعبارت دیگر برادری مومنین و کسانیکه تسلیم حق هستند و زکات میدهند و استکبار ندارند ، در دل طبیعت ثبت است ...
اشاره زیبا در خود سوره الطور به اینکه پس از الحاق فرزندان مومن آنها که از ایشان تبعیت کردند ، به مومنین در بهشت ، بر نعمات می افزاییم :
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿۲۱﴾ طور
وَأَمْدَدْنَاهُمْ بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ ﴿۲۲﴾ طور
اشاره به همین اندازه نعمات به اندازه نیاز افراد خانواده این جهانی است...تفاوت در محدودیت مادی ناگزیر حیات دنیاست...نیاز این جهانی محدود و مشروط به رضایت اجتماعی و دستور الهی است اما در بهشت به هر مومنی به هر اندازه که بخواهد نعمات داده میشود...
بنابراین سوره طور و متقابل آن سوره منافقون اشاره به همین برادری و اولوالارحام بودن مومنین میکنند نه آنکه همچون منافقون با حربه سوگندهای دروغ و شک و تردید در امر قیامت و مفتون دنیا بودن وعدم انفاق در صدد پراکندن پیروان پیامبر باشند...
این "نوشته" شده و مانند کوه استوار و آشکار است :
هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۷﴾ منافقون
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿۶﴾ احزاب
گویی مومنین (انسانها بطور اعم) اهل یک خانه هستند ... بیت معمور ... خانه ای به فراخی زمین خدا با سقف بلند آسمانی و دریای آکنده....وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ ﴿۳۲﴾ انبیاء...این شبیه سازی با
طواف مومنین گرد خانه خدا مدام یادآوری میشود...
چرا سوره توبه بعد از سوره انفال بسم الله ندارد ، شاید به این خاطر است که سوره انفال با بیان برادری مومنین ختم میشود و جداگانه نیستند :
وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۷۵﴾انفال
هیچ سوره دیگری با بیان اولوا الارحام بودن مومنین یا مشابه آن ختم نمیشود....البته نظیر این اشاره در بیانات میانی بعضی سور وجود دارد مانند آیات ذیل از سور توبه ، حجرات و ممتحنه بر روی همین شاخه اول ....
درباره مشرکین و اهل کتاب :
اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۹﴾ توبه
لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ﴿۱۰﴾ توبه
فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۱۱﴾ توبه
درباره خود مومنین :
وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۹﴾ حجرات
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰﴾ حجرات
درباره غیر مومنین و بطور کلی :
لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۸﴾ ممتحنه
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹﴾
-----------------------------------
1401/10/14
سوره نحل بر شاخه اول اشاره به رفتار هر عضو جامعه دارد که منطبق با زمان و مکان و استعداد اوست همانند عمل هر عضو از جامعه زنبور عسل...در مورد جامعه انسانی هم میتواند شبیه به آن باشد با این تفاوت که افراد
انسانی به هدف اجتماعی نیز آگاه هستند و با داشتن آزادی عمل ، میتوانند در روند اجتماعی کارها اخلال ایجاد کنند و یا آنرا استحکام بخشند...
بجهت داشتن این آزادی انتخاب بوده است که میفرماید :
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۳﴾ نحل
در سوره مریم که در شاخه دوم ، شاخه تنش های اجتماعی است ، حضرت ابراهیم از روند اجتماعی شرک آلود حاکم دوری گزید....
وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا ﴿۴۸﴾ مریم
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿۴۹﴾ مریم
ابراهیم یک جامعه یک نفره هدایت شده گردید ...گویی تاکید بر تنهایی اوست در مقابله با جامعه ...نعمات الهی بر او نازل شد...
...در روش خود استوار بود و شک و تردید نداشت و مشرک نبود...یعنی به اراده و انتخاب فردی باز میگردیم و به شاخه اول از درختواره و سوره نحل :
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۲۰﴾ نحل
در سوره نحل چند آیه بعد میفرماید :
از ملت ابراهیم تبعیت کن .... نمی فرماید وارد امت ابراهیم شو....
ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۲۳﴾ نحل
کافی است اتصال آیات سوره و کلیت (درختواره) قرآن را رعایت کنیم تا آشفتگی بین کلمات بسادگی از بین برود...
در کلمات امت و ملت قبلا جهت منظور میشود اما در کلمه ناس ، هنگام خطاب ، جهت هنوز انتخاب نشده بلکه در شرف وقوع است یا ارائه جهت میشود...
گویا امه ، در عبارت "بَعْدَ أُمَّةٍ" در سوره یوسف ، به فاصله طولانی یا جماعتی زیاد از واحد های زمان در آینده اطلاق میشود و نبایستی باعث آشفتگی گردد...شاید بمعنای گذشت زمان در حد ظهور نسل بعدی هم باشد...
-----------------------------------
1402/03/25
دوسوره بر شاخه اول (شاخه بلند) و سوره انتهایی از شاخه دوم (شاخه کوتاه) مانند نقطه تعادل اقتصادی هستند برای درختواره قرآنی:
سوره نحل سوره شانزدهم و سوره فصلت سوره چهل و یکم از شاخه اول و سوره حدید سوره پنجاه و هفتم از شاخه دوم...
رابطه عددی ساده آنها : 16+41 = 57 و 57*2 = 114
مطالب مندرج در این سه سوره نیز تاییدی بر این ارتباط جامع و معرفی کامل و در عین حال خلاصه از کل قرآن در زمینه اقتصادی هستند...
جالب اینکه جفت سوره های دیگری نیز بر روی شاخه اول هستند که جمع شماره های آنها 57 میشود اما هر دو سوره درباره اقتصاد و تجارت نیستند...اما بعنوان نمونه دیگر سوره حجرات 49 با سوره انفال سوره 8 بیشتر
درباره اخوت بین مومنین مشترک هستند که اشاراتی به آن در سوره حدید نیز وجود دارد و نقطه تعادلی دیگری تشکیل میدهند...
بطور نمونه از نظر اقتصادی و رزق و روزی اشاره سوره نحل به اینکه متمکنین و مالکین ثروت ، نباید این اموال عطا شده از جانب خدا را ملک طلق خود بدانند و مانند برده هایی که مالک آنها هستند به هر نحو که بخواهند از
آنها استفاده کنند ، بلکه آن اموال (برخلاف مالکیت بردگان که تقدیر الهی نیست و حاصل عملکرد خود آنها میباشد) امانت الهی داده شده به دست آنهاست و باید طبق دستور الهی از آن بهره برداری کنند و علاوه بر رفع نیاز خود
، نیاز ناتوانان را نیز رفع کنند...
این اشاره سوره نحل با اشارات به تقدیر الهی اقوات در سوره فصلت و قیام بالقسط در سوره حدید توضیح بیشتری می یابد...
البته مالکیت بردگان از دوران قبل از ظهور قرآن وجود داشته و برای بعد از قرآن به انتفاء موضوع و با تصور وضعیت آشنایی که از قبل بوده است بحث میشود ، یعنی اگر برده داشته باشند و هنوز به هرعلتی آزاد نشده اند و الا
فلا...
سوره نحل اشاره به عبرت افراد از کتاب طبیعت و سوره فصلت اشاره به کتاب شریعت و هدایت الهی در همان مسیر طبیعت دارد و در انتهای این اعتقادات ، قیام اجتماعی خود مردم برای اقامه قسط در غیاب پیامبران است...یک
خلاصه مانند آیات ابتدای سوره بقره...
امروزه امثال نظریات سوسیال دموکراسی و نظریه تعادل نش (جان نش ریاضی و اقتصاد دان) ...و اشاره سوره النساء به رضایت اجتماعی (و نه فقط رضایت دو طرف بلکه طبق قانون اجتماعی) در تجارت نمونه ای از هماهنگی
اولیه کتاب طبیعت و کتاب شریعت است ... و از باور به غیب (غیب درون انسان و توصیه به اخلاق و نیکوکاری و انصاف ... وغیب خلقت و قیامت و جزای اعمال) سرچشمه گرفته میشود...
برای کسانیکه بدون غرض به طبیعت و علم نظر دارند...اگر عمری باقی باشد و پیام الهی را شنیده باشند هدایت مضاعف الهی در پی خواهد آمد....و نظریات طبیعی - انسانی را گسترش و عمق و جاذبه خواهد داد...
-----------------------------------
سوره فصلت سوره 41 با سوره مومنون سوره 23 از جهات بسیاری کلی نگر و متقابل هستند....از دوشاخه درختواره...
سوره فصلت در واقع تفصیل موجز قرآن است و سوره مومنون نیز توصیف کلیه مومنین تاریخ با اشاره به مراتب مختلف ایمان...
سوره فصلت با سوره متقابل خود یعنی سوره مدثر و سوره مومنون با سوره متقابل خود یعنی سوره لیل وضوح بیشتر می یابند...
سوره فصلت بر روی شاخه اول اشاره به تقدیر الهی اقوات (مواد مورد نیاز حیات مادی بشر بر روی زمین) دارد ولی سوره مدثر اشاره به تقدیر خود پنداشته متمولین از اقوات است...
سوره مومنون بر روی شاخه دوم توصیف کلی مومنین و سوره لیل اشاره به دو مرحله در ایمان میکند با اشارات "اعطی و اتقی" و "اتقی" ، پرهیزکاری و پرهیزکارتر بودن...
سوره فصلت سوره 41 (4+1=5) و سوره مومنون سوره 23 (2+3=5) اشاره به میزان و تعادل اقتصادی نهفته در زمین دارند...سوره فصلت اشاره به قانون طبیعی و الهی و سوره مومنون اشاره به اجرا و مجریان رشید و رشیدتر قانون
میکند...
در هر دو سوره اشاره به توجه یا عدم توجه انسانها به آنچه در کتاب طبیعت رخ میدهد ، داده میشود ... از تواضع به کتاب طبیعت شروع میگردد و به تواضع مومنانه به کتاب شریعت میرسد...
ضرورت مساوات طلبی در رفع نیاز طبیعی را هر نگاه با انصاف به طبیعت ، زمین و آسمانها از جمله فیزیک جسمانی خود انسانها ، درک میکند...نیازهای طبیعی مشابه و نزدیک بهم داریم اما استعدادهای مختلف داده شده ایم و انبار توشه
طبیعت باز و در اختیار همه قرار دارد...
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۵۳﴾ فصلت
پس افراد مدبر و باهوش و توانمندان ، از مومنون ، مسئول رفع نیاز طبیعی و نه اسراف توسط انسانها هستند و باید مازاد بر نیازها را امانت نسل ها و نیازمندان بدانند و با مدیریت خود از هدر رفت و فساد جلوگیری کنند چه به فرمان طبیعت
باشند چه به فرمان الهی ... و قیامت پاسخ ایشان است ... تلاش و قیام امروز آن مومنون توشه خلقت جدید برای خود آنهاست...
اما عده ای دیگر میخواهند در این دستورات الهی "لغو" بیاندازند و مردم را از کتاب الهی دور و درک آنرا مشکل سازند...
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾ فصلت
پس از سوره فصلت در شاخه اول ، سوره شورا سوره 42 در شاخه دوم قرار میگیرد یعنی سمت سوره حدید و سوره مومنون ..
-----------------------------------
فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿۴۵﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۴۶﴾ طور
وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۷﴾ طور
در سوره طور آیه فوق عذاب "دون" اشاره به چه عذابی است؟ برخی آنرا به عذاب قبر تفسیر کرده اند...اتصال آیات ، ما را به کلمه "باعیننا" رهنمون میشود که در بعضی سور نیز آمده است :
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۴۸﴾ طور س 52
در چهار مورد کلمه "باعیننا" دیده میشود ، این مورد سوره طور ، که درباره قوم آخرین پیامبر است و سه مورد آن درباره قوم نوح:
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ ﴿۱۴﴾ قمر س 54
فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۲۷﴾ مومنون س 23
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ﴿۳۷﴾ هود س 11
دو سوره هود و مومنون با فاصله ولی هر دو بر شاخه دوم قرار دارند ، سوره طور و قمر در کنار هم بر شاخه اول ....
در سوره طور قبلا فرموده کافرین را رها کن ، مکر آنها (برای جلوگیری از ظهور دین) بی اثر خواهد بود...اما در ادامه :
فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿۴۵﴾ طور
از صاعقه (آتش حاصل از صاعقه) خواهند مرد و ظالمین با عذابی "دون" آن عذاب...طبیعی است که آن عذاب (نزدیک و کمتر) "غرق" یا "دفن" شدن (حاصل از رانش یا لرزش زمین) باشد...سرزمین هایی با آتش سوزی و سیل و رانش زمین...
گویا همانطور که قوم نوح ، اولین قوم ، به امر الهی با طوفان و آتش فشان های دریایی و بارش شدید غرق و نابود شدند ، قوم آخرین هم با طریقی مشابه همان روش نابود خواهند شد این بار در اثر اعمال خود...
در مشابهت ، قدرت و ثروتمندان از قوم نوح نیز از کافرین و پسر نوح از ظالمین نامبرده میشود...
اندرزها و نصایح حضرت نوح در مدت طولانی حاصلی نداشته بجز ایمان عده اندکی از قومش ، برای قرآن و آیاتش نیز حاصلی نخواهد بود بجز تسلیم و ایمان عده ای قلیل البته در سطح جهانی و با مقیاس جمعیت امروزی...
نوح نبی با بیانات خود (کلی و جزئی در حد آن عصر) قوم خویش را انذار میکرد...نبود درس عبرت و سرنوشت قومی تنبیه شده قبل از آنها و وجود پتانسیل طبیعی و زمینه های بکر بسیار برای توسعه در کمیت و کیفیت لذائذ دنیوی ، موجب نشنیدن کلام آن پیامبر بود ...
در عصر بعد از قرآن نیز ، فراموش کردن و باور نکردن سرنوشت اقوام پیشین وغرور علمی و تسخیر زمین و آسمان در شدت بیشتر از آن زمان... و با عملکردهای "مقدس مآبانه و منافقانه" و در لفافه تعلق فهم انحصاری قرآن به افراد مقدس و خاص ، فرصت رواج و امکان برداشت کلی و صحیح از قرآن داده نمیشود...
بی جهت نیست سوره طور ، با بیان آشکار بودن بسیاری از حقایق در کتاب طبیعت ، با عملکرد و فهم منافقانه در سوره منافقون از کتاب شریعت ، متقابل شده است...
این همه ، بیان یاس و نا امیدی نیست...چرا که امکان تشکیل اتحاد و قدرت برای مستضعفین نیز وجود دارد...کافی است همانند اتحاد بین خود و قبل از آن ، اتحاد و پیوند بین آیات کتاب خدا را نصب العین خویش قرار دهند ...نتایج حاصل از این نحو مطالعه کتاب الهی خود پناهگاهی برای دوری از شک و تردید در چیدمان فعلی و القائات شیطانی و حصول قوت و قدرت و اعتماد بنفس است...
-----------------------------------
بر روی شاخه اول درختواره قرآنی در سوره 24 سوره نور میفرماید :
لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۶۳﴾ نور
بر روی شاخه اول درختواره قرآنی در سوره 25 سوره فرقان چنین مبفرماید :
وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا ﴿۷﴾ فرقان
این مفاهیم در سوره 49 (49=24+25) ، سوره حجرات بر روی شاخه اول درختواره قرآنی ، بهم پیوند میخورند :
إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۳﴾ حجرات
إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۴﴾ حجرات
بدین ترتیب قرار گرفتن سوره فرقان با سوره نور در کنار هم و بر روی شاخه اول درختواره قرآنی تایید میگردد .... قرابت سوره فرقان با سوره نور بسیار گویاست...
سوره نور با این آیات ختم میشود :
أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۶۴﴾ نور
سوره فرقان نیز با این آیات آغاز میگردد :
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴿۱﴾
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا ﴿۲﴾
-----------------------------------
1402/10/10
دو سوره متقابل احقاف و الحاقه ، بر روی شاخه اول ، به شدت کفر انسانهای لجوج در طول تاریخ و مدت حیات خودشان اشاره دارند...شدت تکذیب قرآن و قیامت در حالی است که گستردگی حضور حق و عوامل الهی در جهان آشکار است و
معرفی میشوند...در سوره حاقه میفرماید :
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ ﴿۳۳﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳۴﴾ الحاقه
به خدایی که گستردگی حضور آن به همه جا میرسد ، ایمان نمی آورند و از حتی تشویق به رسیدگی به مسکینان نیز دریغ میکنند...فقط دو مورد "یحض" در قرآن آمده است :
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳﴾ ماعون
وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳۴﴾ الحاقه
روابط عددی جالب اینکه سوره ماعون سوره 107 و متقابل با سوره انفال سوره هشتم است...بعد از سوره احقاف تا انتهای شاخه اول یعنی سوره واقعه هشت سوره است...هشت ملک حامل عرش خدا در قیامت هستند :
وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ ﴿۱۷﴾ الحاقه
...و دیگر اینکه سوره واقعه و الحاقه ، بر روی شاخه اول ، شبیه هم ختم میشوند :
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿۹۵﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۹۶﴾ واقعه
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ﴿۵۱﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۵۲﴾ الحاقه
-----------------------------------
در سوره اعراف میفرماید : قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۲۹﴾ اعراف
بنظر میرسد عبارت "امر ربی بالقسط" توضیح همان "سواء للسائلین" در سوره فصلت است...اینکه اقوات زمین چنان تقدیر شده است که فرقی بین سوال کنندگان (نیازمندان) نیست ، یعنی خداوند امر به قسط بین نیازمندان یعنی انسانها نموده
است...
مهم میزان و نحوه مصرف و انباشت است...دارندگان ثروت و مال بیشتر نباید بیشتر از نیاز طبیعی خود مصرف کنند چرا که مابقی امانت الهی در دستان خود آنهاست در جهت رفع نیاز دیگران ، این رفع نیاز با تجارت مورد رضایت اجتماعی و
ادای زکات صورت میگیرد...
بدیهی است که عاملین اخذ زکات و مسئولین حکومتی (شورایی انتخابی) برای اموال عمومی و انفال ، خود نیز مشمول این حدود مصرف میباشند...
در ادامه آیه 29 سوره اعراف اشاره به مسرفین در تایید همین برداشت است...دوری از فحشا و اسراف نکردن با توجه به قیامت و توجه به دستور الهی و ترس از قیامت وسرپیچی ، چنانکه گویی در مسجد حضور داریم ، سازگاری دارد...
روابط عددی را توجه کنیم...آیه "امر ربی بالقسط" ، آیه 29 سوره اعراف ، سوره 7 ، میباشد یعنی یک واحد بعلاوه 4*7 ، اشاره به عدد 41 ، سوره فصلت....در سوره فصلت نیز ارتباط آیات 7 و 10 تعیین کننده و مبنای بحث هستند...
اینهمه با مفهوم "امر" به قسط در آیات ذیل از شاخه دوم نیز سازگار هستند :
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۱﴾ آل عمران
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾ آل عمران
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۲۵﴾ حدید
البته برابر بودن در مقابل قانون الهی نیز قسط میباشد... یکسان بودن نیازمندان ، چه مشرکین و کافرین و چه مومنین ، هنگام تقدیر اقوات در زمین نیز قسط الهی است...
عدالت چیدمان (قانون) بین گروههای مختلف است ، قسط یکسان بودن اعضای هر گروه در برابر قانون آن گروه...
-----------------------------------
1403/01/23
سه مورد کلمه "سائلین" در کل قرآن بکار رفته است :
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا
عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾ بقره
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ فصلت
لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ ﴿۷﴾ یوسف
دو مورد اول سوال اقتصادی هستند...سوال از مردم و سوال از خداوند...در جواب ، مردم تفاوت قائل میشوند اما خداوند بدون تفاوت و تبعیض رزق و روزی برای رفع نیاز طبیعی همه تقدیر نموده است... بر روی شاخه اول درختواره
قرآنی...هماهنگ با خصیصه کلی این شاخه ، دیدن یا ندیدن آیات و معجزات و تبعیت از خداوند و حفظ پیوندها و اتصال یا تبعیت از شریکان و همانندهایی که برای خدا گرفته میشوند و خروج و خود خواهی... مانند قبل از خروج انسان از بهشت
اولیه...شاخه دیدن آیات ، باور و تبعیت از خداوند و وسوسه نشدن...جلوگیری از قدرت گرفتن منافقین و کافرین ...شاخه شنیدن و دیدن و نشان دادن آیات و معجزات و پیوندها و اتصال ، فراموشی یا تبعیت از فرامین خداوند بعنوان برترین
سخنان دیده و شنیده شده...
مورد سوم سوال علمی اطلاعاتی است...بر روی شاخه دوم از درختواره قرآنی...هماهنگ با خصیصه کلی این شاخه ، چالش با یکدیگر(مومنین با غیر مومنین) ، تلاش برای درک طبیعت و فهم بالاتر از آن و مبارزه علمی و نظامی کافرین با
مومنین...مانند تلاش برای توبه بعد از عصیان آدم...شاخه پرسیدن و دعوت کردن و رسیدن و رساندن به باور به خداوند و وحدت و اتصال با تبعیت از فرامین او و حکم قرار دادن آنها...
-----------------------------------
1403/01/28
هم تقدیر بمساوات ارزاق و اقوات برای نیاز انسانها در زمین ، قسط است و هم همگانی بودن فرامین الهی برای انسانها... در خلقت و رفع نیاز مادی و هدایت و رفع نیاز راهنمایی شدن ، انسانها برای خداوند یکی هستند...خداوند قائم بالقسط
(در میان انسانها) است...مومنین هم باید قائم بالقسط باشند...
بر شاخه اول قسط مادی و معجزه هدایت ، قرآن ، نشان داده و معرفی میشوند (بقره و فصلت و...) ...قسط معنوی و دستور رجوع همگانی به کتاب و هدایت در شاخه دوم (آل عمران و حدید و...)...
-----------------------------------
1403/10/01
طبق آخرین تغییرات ، جفت سوره الصافات و النباء بر شاخه دوم ، شاخه مومنون ، و جفت سوره مومن (غافر) و قیامت بر شاخه اول ، شاخه مومن ، در اشاره به حیات اخروی از دو جهت فردی و انفرادی و جهت گروهی و اجتماعی اقدام میکنند...همانطور که برگواره ها نیز صریح تر اشاره به امر حیات اخروی دارند (نباء و قیامت)...
در سوره نباء هشدار کلامی و مباحثاتی است اما سوره قیامت ، قیامت را نتیجه طبیعی اعمال نوع انسان معرفی میکند...برگواره ها از بالا به پایین خلاصه تر و کوچکتر میشوند بسوی هشدار و یا توصیفات خلاصه و کلی تر میروند...
عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۱﴾ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ ﴿۲﴾ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ ﴿۳﴾ النباء
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿۲﴾ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾ القیامه
در سوره قیامت نفس انسان مخاطب است و بیان اینستکه با گوشت و پوست خود آنرا درک خواهیم کرد (شاخه مومن) ، اما در سوره نباء هشدارها و مجادلات در دنیا (شاخه مومنون) به یادمان می افتد و پشیمانی از اینکه چرا باور نکردیم....
از موارد تشابه عجیب دو آیه ذیل هستند :
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ ﴿۱۱﴾ الصافات
لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۵۷﴾ مومن
مورد سوره الصافات بسیار کلی تر است و پرسش از تمام افراد صورت میگیرد ، "َ أَهُمْ " ، اشاره به تمام افراد مخاطب دارد....
-----------------------------------
1403/04/07
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۳﴾ الحاقه - برگواره یا جفت سوره احقاف سوره 46 بر روی شاخه اول درختواره
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۰﴾ واقعه - سوره 56 بر روی شاخه اول درختواره
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ﴿۵۱﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۵۲﴾ الحاقه - برگواره یا جفت سوره احقاف سوره 46 بر روی شاخه اول درختواره
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿۹۵﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۹۶﴾ واقعه - سوره 56 بر روی شاخه اول درختواره
عبارات منحصر بفرد در این دو سوره ارتباط آنها را بیان میکند...عبارات منحصر بفرد ذیل جای شکی در این ارتباط باقی نمیگذارد...ارتباط سور بر روی یک شاخه ، طبیعی است :
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿۱۵﴾ الحاقه - برگواره یا جفت سوره احقاف سوره 46 بر روی شاخه اول درختواره
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿۱﴾ واقعه - سوره 56 بر روی شاخه اول درختواره
فقط همین دو مورد برای کلمه " واقعه " در قرآن وجود دارد!!!.....
عبارات مشابه " تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ " در دیگر سور نیز بر روی شاخه اول قرار دارند :
تَنْزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۲﴾ سجده – سوره 32
وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۹۲﴾ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ﴿۱۹۳﴾عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۱۹۴﴾ شعراء - سوره 26
طبیعی است که نزول تدریجی آیات قرآن بعنوان معجزه برای باوراندن و ترساندن و بشارت در روز قیامت بیشتر از برای مردم عصر نزول قرآن و تشکیل جامعه اسلامی بوده و اشاره به نزول کلیت قرآن برای تمام مومنین و تمام انسانها ، اعم از مردم عصر
نزول قرآن ، باشد...کلیت قرآن ، قرآن بعنوان کل واحد ، برای رفع اختلاف بین ابناء بشر است...همانطور که یک سوره برای اشاره به کلیت مسیر حرکت پیامبر در سوره نحل توانسته تحمل شکنجه و آزار کافرین را آسان کند و قوت قلبی برای مبارزه آنها
باشد...
-----------------------------------
1403/06/16
فقط 5 سوره وجود دارد که تعداد آیات آنها عدد 11 میباشد...واضح است که این سور در قسمت برگواره ها یا شاخک ها باشند یعنی شماره آنها عددی بیش از 57 هستند...سوره جمعه و منافقون و ضحی و عادیات و قارعه...در سور متقابل آنها آیات 11 را ببینیم...
سوره منافقون 11 آیه دارد ، در سوره طور(سوره 52) آیه 11 نیز اشاره به مکذبین میشود...منافقون مصادیقی از مکذبین (مرتبه کاذبین) هستند :
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۱﴾ الطور
در همین همسایگی ، سوره جمعه نیز 11 آیه دارد اما متقابل با سوره نجم (سوره 53) و بر شاخه دوم قرار میگیرد گویی مرتبه تکذیب اجتماعی و گسترده را بیان میکند شامل اهل کتابی که کتاب را نمی خوانند صرفا آنرا با خود جابجا میکنند:
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵﴾ جمعه
این الگوی 11:11 آیه یازده از سوره اصلی خلاصه ای از سوره متقابل با یازده آیه ، دو نمونه دیگر نیز دارد...
آیه 11 از سوره حج (سوره 22) که متقابل است با سوره الضحی با 11 آیه ، البته آنجا بعنوان عتاب لطیف و در نسبتی بسیار جزئی و محدود :
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۱﴾حج
نمونه دیگر دو آیه 11 از سورتین ابراهیم و الحجر که در امتداد یکدیگرند اما با سورتین متقابل خودشان با 11 آیه ، نسبت خلاصه بودن ندارند...
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۱﴾ ابراهیم
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۱﴾ الحجر
-----------------------------------
1403/07/02
آیات مشهور ذیل بر شاخه دوم قرار دارند ، نشان از چالش های اجتماعی در این شاخه از سور و عمومی و خطاب به تمام انسانها بودن قانون مندرج در آنهاست :
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۵﴾آل عمران
مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ ﴿۲۰﴾شورا
بنابراین نمیتوان از آنها نتیجه گرفت که در جامعه اسلامی نیز آزادی بی حد و حصری برای جمع آوری ثروت و مال اندوزی وجود دارد...آزادی انسانی تا زمانی است که عبودیت الهی را انتخاب میکند... و دیگر نمیخواهد تسلیم وساوس شیطانی و عاملی
برای فروپاشی جامعه خود باشد:
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا ﴿۱۶﴾ اسراء
توان و تدبیر و اموال در دست مومنین امانت الهی هستند و حسب دستور الهی و با شورای مومنین در جهت کمک و رفع نیازهای اجتماعی بکار گرفته میشود...
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳۸﴾ شورا
وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ ﴿۳۹﴾ شورا
-----------------------------------
بر روی درختواره قرآنی ، سور با شماره های منتهی به 6 و 7 جایگاه خاصی دارند : سور 6 و 16 و 26 و 36 و 46 و 56 با سور بشماره های 7 و 17 و 27 و 37 و 47 و57 ...
بنا بر آخرین تغییرات ، سور منتهی به 6 بر شاخه اول قرار دارند ، سور منتهی به 7 بر شاخه دوم قرار دارند ...
سور با شماره منتهی به 6 از یگانگی ها میگویند ولی گروه دوم از سرنوشت جدایی طلبان و اینکه حکم خدا باید مرجع اختلافات باشد و لاغیر...
-----------------------------------
1403/10/03
در سور مستقر بر شاخه اول ، شاخه مومن ، اشارات درباره آیات و پدیده های دنیایی یا شبیه سازی های آخرتی و پیوستگی ها و ارتباطات موجود (از جمله بین انسانها و انبیاء ، بطور کلی) هستند و به ایمان بدانها و حفظ اتصال دعوت میکنند....گویی
دیدن اتصال و وحدت معادل کلمه مفرد مومن میشود ....حفظ اتصال توسط مومن...
در سور مستقر بر شاخه دوم ، شاخه مومنون ، اشارات درباره رفتار بین جوامع و بین انسانها از جمله مومنین با غیر مومنین ، از گذشته های دور تا آینده هستند... و نیز به ایجاد اتحاد و قسط بین قسمت های مختلف از یک موجودیت (مانند آیات کتاب
شریعت و پدیده های کتاب طبیعت) دعوت میکنند...برقرار سازی اتصال یا انفصال (نابودی مستکبرین کافر) بین موجودات مختلف طبق الگو و دستور الهی(متناسب با کلمه جمع مومنون)...
سوال : حفظ اتصال و قسط با غیر مومنینی که استکبار و مخالفت ندارند در کدام شاخه باید باشد ؟
چرا در شاخه اول سوره ممتحنه (متقابل با سوره الرحمن بر شاخه اول) آمده است :
لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۸﴾ ممتحنه
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹﴾ ممتحنه
این باید در سوره ای از شاخه دوم بوده باشد؟!!!
جواب : این افراد چه در داخل جامعه اسلامی باشند و چه در خارج از آن...فرقی نمیکند ، چون مخالف گسترش و ظهور دین الهی نیستند با آنها به قسط رفتار میشود همچون بین مومنین یک جامعه...لذا حکم آنها در شاخه اول جای میگیرد...گویی از اول اتصال دارند و باید حفظ شود...
-----------------------------------
1403/10/04
اگر بخواهیم خلاصه تر معرفی کنیم باید بگوییم در شاخه اول ، شاخه مومن ، اشارات به خلق آیات کتاب طبیعت (از جمله خود انسانها) و آیات کتاب شریعت و قوانین موجود و هشدار به انسانها در رعایت پیوند بین آنهاست برای وقوع قیامت و انعکاس اعمال در خلقت جدید...تسلیم نشدن به وساوس شیطانی...خلاصه هایی از افکار و تاریخ گذشتگان...نگاه کلی یا نگاه به کلیت و یگانگی...
چه موجودی توان قطع آنچه باید متصل باشد را دارد؟ انسان...متاثر از وساوس شیطانی...
جدا شوندگان ، انسانهای مستکبر و مسرفین در این دنیا قطع میکنند آنچه باید وصل باشد...بنابراین شاخه دوم ، شاخه مومنین ، درباره انسانها (مومنین و غیر مومنین) و عملکرد و اختلافات آنهاست در این دنیا بطور تفصیلی و بعد از جدا شدنها و عواقب اعمال دنیایی آنها درآخرت...رفع اختلاف بین انسانها و مجازات یا پیوند احتمالی مجدد آنها همراه با ارسال پیامبران و کتب الهی...
قرآن ، میزان نهایی در این جهان برای قضاوت یا پیوند ، برای بار آخر در انتهای شاخه دوم معرفی میشود...در کنار هم دیدن موجودات الهی...مشورت مومنین...سوره شورا ، سوره 42 نیز بر روی همین شاخه قرار دارد...
دو گروه بودن آیات قرآن ، محکمات و متشابهات ، در عین داشتن ارتباط ، در سوره آل عمران سوره 3 واقع بر همین شاخه بیان میشود...
-----------------------------------
1403/10/08
بطور مثال در شاخه اول (سوره نحل) ، قرآن را بطور کلی و بعنوان معجزه ، ولی در شاخه دوم (سوره آل عمران) آنرا کتابی دارای دو گروه آیات محکمات و متشابهات نیز معرفی میکند...
بنظر میرسد بتوان گفت "مثانی" بودن قرآن ، در کنار معانی (نه چندان دقیق) اولیه ، بمعنی دو شاخه دوگانه بودن قرآن نیز دانست با این شرط که این دو شاخه با سوره فاتحه ، دارای هفت آیه ، بهم متصل هستند و دو شاخه (با تنه و برگواره یا شاخک)
بصورت دو جزء جدا از هم نیست ... چنانکه "المقتسمین" آنرا به بخش های جدا از هم تقسیم میکنند...
این خلاصه و نتیجه معرفی قرآن در سه سوره ابراهیم (س 14) و الحجر(س 15) و النحل (س 16) است...درختواره ای با دو شاخه که ریشه آن هفتگانه فاتحه الکتاب است...این درختواره خود همچون ریشه ثابت و محکم برای درختواره رشد وجود
شخص مومن است...همانطور که در طبیعت نیز ریشه درخت خودش هم درختی در داخل زمین است...
در سوره الحجر بنظر میرسد بتوان گفت "مثانی" ، در کنار تقسیم شدن قرآن بدون ارتباط اجزا توسط المقتسمین ، بمعنی دو شاخه دوگانه بودن سور قرآن و درعین حال متصل بهم بودن توسط هفتایی از قرآن است...آن هفتایی خود نیز دوگانه و جزء قرآن
حساب میشود...
اما در سوره الزمر در اتصال با آیات دیگر میتوان گفت " مثانی" نشان از شبیه ساز بودن قرآن در وقایع دوگانه قیامت و امور بهشت و جهنم است...آیات متشابهات قرآن ، دوگانه های جسم و مکان جدید را در بهشت و جهنم شبیه سازی میکنند...
تنها دو مورد از آمدن کلمه "مثانی" در قرآن چنین هستند :
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿۲۳﴾ الزمر
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿۸۷﴾ الحجر
-----------------------------------
1403/10/09
در شاخه اول (شاخه مومن) ، از جمله دو سوره مومن (غافر) و یس قرار دارند...در سوره مومن شخص مومنی در دربار فرعون به شهادت درباره رسالت موسی و هارون بر میخیزد....در سوره یس نیز شخصی از اقصی نقاط شهر بر میخیزد و به صدق رسالات پیامبر (بدون نام) شهادت میدهد...
بر همین شاخه اول ، شاخه مومن ، در سوره شعراء نیز از اقوامی چند نقل حوادث برای عبرت میشود و در انتهای هر یک بیان میفرماید اکثر آنها مومن نبودند (تعداد کم افراد مومن)... در سوره قصص نیز تنها از موسی و هارون نامبرده میشود...در سوره الرعد که از هیچ پیامبری نقل حوادث نشده بلکه با اشارات به پیامبر خاتم و کتاب بزرگ ایشان و نشان دادن آیات طبیعت مواجهیم و اینکه اولوا الالباب رعایت پیوستگی میکنند...
در راستای همین روش عدم ذکر یا عدم ذکر مفصل سرگذشت انبیاء و اکتفا به توصیف آخرت و خلقت آیات طبیعت و مطابق با خلق عجول انسانها :
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ ﴿۳۷﴾ وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۸﴾ انبیاء
در سوره انبیاء بر روی شاخه اول ، در یک روند سریع و بسیار خلاصه ، انبیاء با نشانه های شخصی خاص آنها معرفی میشوند ، نشانه هایی که برای ایمان و باور ما به ارسال آنها و تدبیر الهی پشت سر این آمدن و رفتن پیامبران میباشند... اشاره به زندگی و شخصیت ویژه و فردیت هر کدام از ایشان با بیان فرمایشات نسبتا مفصل ذیل فقط در خصوص دوران رشد و جوانی حضرت ابراهیم (امام انسانها) مشهود است :
وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴿۵۱﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿۵۲﴾ انبیاء
...
قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۹﴾ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿۶۰﴾ انبیاء
و به سرعت در اواخر سوره به جمع کردن بساط کامل این خلقت و نتیجه نهایی اشاره میگردد :
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾ انبیاء
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ﴿۱۰۵﴾ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ ﴿۱۰۶﴾ انبیاء
در شاخه دوم (شاخه مومنون) ، بر عکس علاوه بر اینکه از خود پیامبران نام برده میشود ، به جبهه بندی بین مومنین و کافرین اشاره میگردد... سور یونس ، هود ، یوسف ، ابراهیم ، مریم و محمد در این شاخه قرار دارند...میزان ، اطاعت از پیامبران و کتب الهی است...
در این میان استثنایی وجود دارد و آن سوره نوح است که در شاخه اول قرار دارد...سوره نوح با سوره دخان متقابل است...سوره نوح بدون مقدمه و از ابتدا تا انتها بیانات و ادعیه و نفرین های حضرت نوح میباشد و ... گویی برای بی اعتنایی های امروز ما و رابطه مسلمین با پیام های قرآن نیز هست...قوم نوح اولین قوم نام برده شده در قرآن است...
-----------------------------------
1403/10/14
طبق آخرین اصلاحات و جابجایی شاخه برای دو سوره 37 و 39 با دو سوره 36 و 38 و اصلاح عناوین دو شاخه درختواره ، تشخیص محل قرار داشتن یک سوره بر روی درختواره ، حتی بدون مراجعه به جدول ، به طرز اعجاب انگیزی آسان میشود...
با توجه به ترتیب و خصوصیات اجمالی دو سوره بقره و آل عمران ، در شاخه اول ، قرآن بعنوان معجزه معرفی میگردد و در شاخه دوم ، بعنوان میزان و مرجع رفع اختلاف...و این البته با عناوین دو شاخه سوره مومن و شاخه سوره مومنون نیز هماهنگ
است...
آنچنانکه بیان حوادث زندگی حضرت موسی در قرآن نیز نشان میدهد اول معجزات و پی در پی نازل میشده ، از جمله ید بیضاء و عصای اعجاز ، و در پایان الواح بعنوان کتاب نازل گشته است...کتاب بیشتر برای رفع اختلاف و میثاق برای بعد از حیات نبی
میباشد...
قرآن به تنهایی این دو نقش را دارد...هم معجزه ای است که کسی توان آوردن مثل آن را ندارد و هم میثاقی است برای رفع اختلاف ، حتی در زمان خود رسول الله نیز قرآن مرجع اختلاف بوده ، اولین موضوعی که در سوره مجادله ذکر میشود شاهد بر آن
است...سوره مجادله متقابل با سوره حدید بر شاخه دوم قرار دارد...
بنابراین اگر در سوره ای از هشدارهای قیامت یا اعجاز قرآن و یا آیات طبیعت و یا خصوصیات بشری و تکالیف او نقل میشود و باور و اطاعت مخاطبین را می طلبد ، آن سوره بر روی شاخه اول است...اگر در سوره ای از کلیت قرآن و ایمان یا تکذیب آن
و یا اختلافات مومنین (شامل اهل کتاب) بیاناتی آمده باشد آن سوره بر روی شاخه دوم قرار دارد...و در هر حال رعایت اتصال در آیات هر سوره از قرآن شرط خوانش صحیح آنست...
اگر حکمی در سوره ای از شاخه اول بیان شده باشد ، اجرای آن نیز بر مبنای قسط منظور است ، اجرا بدون تبعیض و غرض ...شهداء لله...
تابش نور بر موجودات بدون تبعیض و با رعایت قسط است یعنی همه موجودات به قدر وسع و نیاز از آن بهره مند میشوند...برای همین است که تشبیه نور خدا به مشکات و...در خانه مومنین ، در سوره نور ، در شاخه اول قرار دارد...اجرای احکام الهی
موجب نورانیت نفوس مومنین میشود..
دو مورد از کلمه میزان در کنار کتاب آمده است و آنهم در سورتین حدید و شورا میباشند...هر دو بر شاخه دوم ، شاخه مومنون قرار دارند!!...
-----------------------------------
1403/10/15
نکته عجیب اینکه ، تمام موارد ذکر شده درباره منافقین در شاخه اول میباشند (بیشترین موارد در سوره بقره) بجز موارد کمی که در شاخه دوم قرار دارند ، در سوره آل عمران ، عنکبوت و احزاب هستند سوری که حروف مقطعه "الم" دارند(آل عمران و
عنکبوت) یا در ادامه و بوسیله آن از بقیه جدا شده اند(احزاب)...گویی منافقین در محل های زیادی از شاخه اصلی مخفی شده و موجب انحرافات و سستی ایمان و باعث و بانی جدایی ها در مواضع حساس آن میشوند...
-----------------------------------
1403/10/18
سوره قصص فقط در باره جزئیات محیط و حوادث زندگی حضرت موسی و در پایان مطالبی در خصوص قرآن میباشد...گویا ذکر جزئیات بیشتر در این باره یا مطالب دیگر موجب ایمان بعضی اهل کتاب به قرآن شده است ، رعایت ارتباط و ترتیب (در یک
کلمه اتصال) در ذکر وقایع و مطالب ، قانون و وسیله ای برای درک آسانتر و باور است :
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ ﴿۵۲﴾ قصص
وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ﴿۵۳﴾ قصص
وحدت بخشی در سوره قصص موج میزند...از همان ابتدای سوره که اشاره به ایجاد تفرقه توسط فرعون در میان مستضعفین می نماید تا اشاراتی که به قصد وحدت بخشی و امامت آن مستضعفین با تقدیر الهی ، وجود ام القراء یا ائمه کفر یا شاهد از هر
امت بودن در بقیه سوره صورت میگیرد ، ادامه دارد.. ...قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ...چنین است که سوره قصص در شاخه اول شاخه سوره مومن ، قرار گرفته است...
اما در سوره شعراء ، علاوه بر قوم موسی از تعداد اقوام بیشتری ذکر شده است و این بجهت هماهنگ شدن با دنیای ذهنی پر آشوب شعر و شعرا آورده میشود...خود این آشفتگی شعر در مقابل حقانیت و صلابت و استحکام قرآن بیان میگردد...سوره شعراء
نیز در کنار سوره قصص بر روی شاخه اول است...
یک نکته جالب اینکه کلمه "ائمه" فقط در میان سوری است که بر شاخه اول قرار میگیرند ، در سور توبه ، انبیاء ، قصص ، سجده...
...و دیگر اینکه پس از سوره قصص ، سوره عنکبوت است که در شاخه دوم قرار میگیرد گویا که بیت سست عنکبوت ، با اتصال مستحکم مجاورت و همترازی ندارد...
-----------------------------------
1403/10/29
چنانکه از دانسته های عمومی زیست شناسی بر می آید ، برخی درختان تک پایه بوده دارای دو قسمت نر و ماده هستند...در یک درخت گلهای نر گرده تولید میکنند و گل های ماده میوه میدهند...
برخی دیگر دوپایه هستند ، از نوع درختان دارای گل نر آنها بسوی درختان دارای گل ماده آنها گرده افشانی صورت میگیرد...
آیا میتوانیم مکانیسم معادل این میوه دادن را در ریشه این درختان هم شبیه سازی و متناظر کنیم ؟ بگوییم درختواره وجود مومنین نیز وقتی گل میدهد که در درختواره قرآنی بعنوان ریشه آن نیز معادل همان اتفاق صورت بگیرد؟...
قبلا برداشت کرده بودیم که خود قرآن با تقسیم بندی و شبیه سازی های سوره شورا ، از جنس مونث است ... بحث مختصری در لینک " خلاصه برداشتی درباره وحی از قرآن ، تکلم خدا با بشر " ...
سور درختواره قرآنی را گل های ماده بگیریم که اگر خداوند بخواهد و توفیق ذکر و یادش را به انسان مومن عطا فرماید ، گرده های هدایت را بر قلوب مومنین می تاباند و از طریق مومنین گل های ماده قرآنی بارور میشوند و میوه میدهند...اگر گرده هدایت از جانب خداوند نباشد نمیتوانیم از درختواره قرآنی میوه برداشت کنیم چون قرآن کتابی عظیم و عمیق است از جانب او...او که همواره زنده و ناظر است...
تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۲۵﴾ ابراهیم
چنین است که باید به غیب و آیات الهی در کتاب طبیعت (از جمله در خود انسان) برسیم و باور کنیم تا پس از آن بتوانیم از کتاب شریعت بهره مند بشویم :
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۰۴﴾ نحل
إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴿۱۰۵﴾ نحل
...و در این مسیر وسیله ما عقل ماست ، وسیله ای برای دیدن و رعایت اتصال ، وسیله ای که میتواند تقویت شده و رشد کند و میتواند ناکارآمد شود...
-----------------------------------
1403/11/01
چون قرآن بتدریج نازل میشده است ، میتوانسته با وساوس شیاطین و منافقین ، شک و تردید برای برخی مسلمانان در اعتبار قرآن (معجزه) یا اختلاف در برداشت از آنچه از قرآن نازل شده و یا مخالفت با رسول الله ، تا کامل شدن قرآن (میزان) ، بدفعات رخ داده باشد...
بعنوان مثال دو مورد مشابه در کل قرآن داریم :
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا ﴿۶۱﴾ النساء
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿۱۰۴﴾ مائده
لذا استقامت بر ایمان و میثاق وحدت برای مومنین لازم بوده است :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۰۵﴾ مائده
منافقین از میان خود مومنین ، و کافرین از بیرون از مجموعه مومنین ، در تلاش بوده و هستند تا ایمان و مرجع واحد برای ایمان و وحدت آنها ، رخ نداده و صورت نگیرد و فراهم نشود...
سوره النساء بر شاخه اول ، شاخه مومن ، برای حصول ایمان و میثاق الهی دیدن قرآن است ، برای کسانیکه میخواهند بر اساس یکسان بودن اولیه انسانها در خلقت و میثاق طبیعی و کمک به یکدیگرعلی الخصوص ضعیفان ، مجاهدت میکنند و به قرآن بعنوان مرجع اصیل در خلقت برای این مجاهدت خود ، ایمان می آورند و با این معجزه اطمینان قلبی نیز پیدا میکنند...در ضمن احکام بنیانی نجات بخش اجتماعی ، وصیت و رفتار با دیگران برای مومنین نیز بیان میشود :
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾ النساء
إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا ﴿۱۰۵﴾ النساء
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا ﴿۱۷۴﴾ النساء
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا ﴿۱۷۵﴾ النساء
سوره مائده بر شاخه دوم ، شاخه مومنون ، برای مقابل قرار دادن قرآن در برابر قوانین موروثی آلوده به کفر و استکبار است ، برای مومنینی که میخواهند بر اساس این میزان و حکم الهی (قرآن) ، علاوه بر کمک به یکدیگر و وحدت بین خود ، در مقابل کافرین (اعم از پیروان منحرف ادیان سابق) استقامت و مقابله کنند :
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾ مائده
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾ مائده
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾ مائده
-----------------------------------
1403/11/02
دو مورد مشابه دیگر که یکی بر روی شاخه اول است و دیگری بر روی شاخه دوم ، این دو شاخه بودن درک تفاوت و تشابه آنها را ساده میسازد :
وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿۸۱﴾ النساء
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾ النساء
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿۲۴﴾ محمد
إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ﴿۲۵﴾ محمد
در سوره نساء (بر روی شاخه اول ، شاخه مومن) تدبر در قرآن در جهت نیافتن اختلاف در قرآن و معجزه دیدن آنست .... ولی در سوره محمد (واقع بر شاخه دوم ، شاخه مومنون) اشاره به عدم دقت و درک محتوای قرآن است آنهم پس از اینکه تبیین رسول الله انجام شده و این نیست مگر اینکه ایشان فریب شیطان خورده اند و میخواهند به دوران قبل از میزان قرآن برگردند (بجهت این کفر و مانع تراشی شایسته مرگ هستند) ...
در سوره مائده (بر روی شاخه دوم ، شاخه مومنون) برعکس ، از مومنینی میفرماید که محتوای قرآن را حق میدانند و شناسایی و استقبال میکنند :
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾ مائده
-----------------------------------
1403/11/08
پیش و پس از انتقال سوره ق و متقابل آن سوره طلاق به شاخه دوم ، شاخه مومنون ، چیدمان سور بر درختواره تاییدات بیشتری می یابد...از جمله این موارد مشتقات کلمه "همز" فقط در سور شاخه دوم است :
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ﴿۱﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿۲﴾ الهمزه – متقابل با سوره هود
وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ﴿۹۷﴾ مومنون
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ ﴿۱۱﴾ قلم – متقابل با سوره محمد
"همز" بمعنی دفع و تحقیر بشدت ، اشاره به فعلی میکند که در اجتماع رخ میدهد و انفرادی نیست ، لذا کاربرد آن فقط در شاخه دوم انتظار میرود...
نمونه دیگر کاربرد کلمه "مناع" بمعنی کسی که شدیدا مانع خیر میشود است ، نه فقط خودش بلکه دیگران را نیز منع میکند ، در سور شاخه دوم :
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿۱۲﴾ قلم – متقابل با سوره محمد
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ ﴿۲۵﴾ ق – متقابل با سوره طلاق
البته کلمه "منع" وقتی فردی و انفرادی است و شدت در آن وجود ندارد در سور شاخه اول ، شاخه مومن ، ظاهر میگردد:
وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷﴾ ماعون – متقابل با سوره انفال
-----------------------------------
1403/11/28
یک - حسد خصلتی فردی است...مشتقات کلمه حسد فقط در میان سور شاخه اول ، شاخه مومن ، یافت میشود نه در سور شاخه دوم ، شاخه مومنون...آیا این تاییدی بر درختواره بودن قرآن با دو شاخه و حفاظت الهی از چیدمان آن نیست؟.... :
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾ فلق – شاخه اول
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۰۹﴾ بقره – شاخه اول
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا ﴿۵۴﴾ النساء – شاخه اول
سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۱۵﴾ الفتح – شاخه اول
-----------------
دو – تحدی به آوردن یک سوره هم بر شاخه اول (سوره بقره – دعوت از شاهدین و قضاوت کنندگان) و هم بر شاخه دوم (سوره یونس – دعوت از هرکسی که میتوانند ، تا بیاید و کمک کند) اعلام میشود ...
وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۳﴾ بقره
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۸﴾ یونس – شاخه دوم
...اما تحدی به آوردن ده سوره مانند (سور) قرآن در سوره هود بر شاخه دوم ، شاخه مومنون ، اعلام میگردد :
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۳﴾ هود – بر شاخه دوم
اما تحدی به آوردن گفتاری یا حدیثی (مورد قبول قلوب شاهدین) مانند (کلیت) قرآن ، بعنوان نعمت عطا شده بر پیامبر گرامی ، در سوره طور اعلام میشود...سوره طور بر شاخه اول است ، شاخه مومن ...
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۳۴﴾ الطور – بر شاخه اول
سوره طور متقابل است با سوره منافقون ، بعنوان شاخک یا برگواره ... منافقون کسانی هستند که هر کدام در دل اعتقادی دارند ولی در ظاهر اعتقادی دیگر ، در دل مومن نیستند و با کافرین دوستی پنهان دارند ، اما خود را مومن نشان میدهند... :
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۱۱﴾ حشر – بر شاخه اول متقابل با واقعه
....
لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۴﴾ حشر
اما در این حالت (آوردن کلیتی مانند قرآن) نیز اگر دعوت از هرکسی که میتوانند ، تا بیاید و کمک کند ، منظور باشد باز هم در شاخه دوم اعلام میگردد :
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴿۸۸﴾ الاسراء – شاخه دوم