ارتباط سور متقابل از ابتدا و انتهای قرآن

بطور کلی بنظر میرسد از آنجا که عدد 57 نصف عدد 114 است اگر سوره ای را در نظر بگیریم که شماره آن کوچکتر از 57  باشد می بینیم با سوره متقارن از سمت چپ قرآن رابطه دارد رابطه ای مانند خلاصه بودن یا مشابهت و یا تکمیلی....آیه سوم سوره 57 سوره حدید و نیز مشابهت مفاهیم اوایل بسیاری از سور با مفاهیم اواخر آنها ، به این نظریه دو نیمه بودن سور قرآن دامن میزند:

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۳﴾ حدید س 57

 

سور با شماره بزرگ تر از 57 (با آیات کمتر) مانند برگ ها بر تنه سور با شماره کوچک تر از 57 (با آیات بسیار بیشتر) قرار دارند.آنها عصاره و خلاصه شاخه ها (محدوده های تنه) هستند.درختواره ثابت بهشتی قرآن از ریشه ثابت سوره فاتحه و دو ساقه اصلی و محکم آن سوره بقره و سوره آل عمران (بترتیب شماره سوره) برخوردار است....(لینک های " کلمه طیبه در قرآن " و " طرح اولیه درختواره قرآنی ، القرآن کشجره ثابته "  )

 

سوره 1 (حمد) از اول قرآن با ---------------------> با سوره 114 (الناس) سوره 1 از انتهای قرآن

 

این شباهت و ارتباط بسیار واضح است. رب العالمین همان رب الناس و ترتیب رب و ملک و هادی و اله بودن در هر دو سوره یکسان بیان شده است...العالمین تمام انسانهای گذشته و حال و آینده ، الناس انسانهای مخاطب گوینده یا عامل به عمل خاص...

سوره 2 (البقره) از اول قرآن با ----------------------------> با سوره 113 (الفلق) سوره 2 از انتهای قرآن

 

سوره بقره اولین حرکت رشد درخت است.حرکت و هدایت فکری انسان از نگاه با تقوی به کتاب طبیعت آغاز میشود. شر شیطان از جمله شر ما خلق است.اولین مورد حسد از سمت راست در قرآن در سوره بقره بیان میشود: لو یردوکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم.(آیه 109 بقره) و این آیه پس از معرفی قرآن به عنوان معجزه ناسخ و برتر است و حذر دادن مومنین به اینکه مانند  پیروان موسی درخواست معجزات عجیب نکنند (همچون درخواست دیدن خدا)... و توطئه اهل کتاب در سوره بقره گویاست...حسادت اهل کتاب نسبت به این معجزه برتر و هدایت کننده تر ، نمونه ای بزرگ از حسادت و دشمنی انسانها نسبت بهم است...

 

سوره 3 (آل عمران) از اول قرآن با ---------------------> با سوره 112 (الاخلاص) سوره 3 از انتهای قرآن

 

سوره آل عمران به تولد عیسی می پردازد و بصورت ضمنی به عقیده تثلیث نزد عیسویان ایراد میگیرد.در سوره اخلاص هم "لم یلد و لم یولد" رد این نظریه است. وجود محکمات و متشابهات با "کفوا احد" تداعی میشود.... یک پارچه بودن و نبود هیچ محلی برای کتمان آیات یا رد نظریه ناسخ و منسوخ در قرآن را بروشنی تایید میکند.این همان انعکاس صمد بودن خداوند است.همان اتصال و هماهنگی خلق و امر و تدبیر است...همریشه بودن دو ساقه اصلی و بلند بقره (بیان کننده نبود ناسخ و ومنسوخ در قرآن بلکه در معجزات پیامبران) و آل عمران (بیان کننده وجود محکمات و متشابهات – شبیه سازان - در قرآن) را نشان میدهد...

سوره 4 (النساء) از اول قرآن با ------------------> با سوره 111 (المسد) سوره 4 از انتهای قرآن

 

سوره مسد بیان بسیار خلاصه ای از سوره نساء است.اینکه زن و مرد میتوانند در ایمان و کفر با هم سهیم شوند. دامن زدن به ایمان و کفر از جانب زنان بسیار اساسی و نقش آفرین است...از طریق سوره نساء معلوم میشود که مردان صالح باید مراقب زنان باشند تا منحرفین از طریق زنان به ایمان و وحدت جامعه صدمه وارد نکنند و آنها را تحت تاثیر قرار ندهند...زنان صالح همراه مردان صالح هستند و با ایمان و انفاق مردان خود مخالفت نمی کنند...و همگی باید تسلیم رسالات الله باشند حتی پیامبر و اولی الامر(مذکور در همان سوره نساء)...

سوره 5 (المائده) از اول قرآن با --------------------------> با سوره 110 (النصر) سوره 5 از انتهای قرآن

 

در اواخر رسالت افراد زیادی به اسلام روی آور شده اند. پیروزی و ظفر اسلام عیان شده است با افراد دیگر ادیان اتمام حجت میگردد. مسلمین نیز به تعاون و حفظ وحدت و ارتباط بین خود امر میشوند.غرور پیروزی نباید رخ دهد بلکه برعکس باید دائما از رب خود طلب غفران کنند...از جمله باید بر میثاق خوردن و نخوردن طبق فرامین الهی بطور اجتماعی پایبند بمانند...

 

سوره 6 (انعام) از اول قرآن با --------------------> با سوره 109 (کافرون) سوره 6 از انتهای قرآن

 

آیه شاخص از سوره انعام ...ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین...بر جدایی رسول الله از آیین کافرین در تمامی زمینه ها تاکید دارد.از خوردن و نوشیدن تا عبادت و مرجع قوانین زندگی...همچون اشاره سوره محمد تایید اینستکه کافرین مانند حیوانات میخورند....منظور آداب ظاهری غذا خوردن نیست بلکه رقابت بیرحمانه حیوانی در کسب و مصرف آن  (بمعنی کلی غذا) است...

انسانها اگر بعد از گناه توبه نکنند و اصلاح ننمایند بتدریج پاکی های روح خود را از بین میبرند و به میزان بهره مندی اولیه روحی اندک حیوانی می رسند...بنظر میرسد از این لحاظ است که در سوره انعام دواب و پرندگان را اممی مانند انسانها اعلام میکند...

سوره 7 (اعراف) از اول قرآن با --------------------------> با سوره 108 (الکوثر) سوره 7 از انتهای قرآن

 

برگی کوچک بر تنه و شاخه ای بلند. سوره 7 از اول قرآن یعنی سوره اعراف چه مشابهتی با سوره 108  یعنی سوره  کوثر از انتهای قرآن دارد؟ امت اسلام امتی پایدار است.مانند امم قبلی (که سرگذشت آنها در سوره اعراف آمده است) نابود نشده بلکه ماندگار خواهد بود. به این امت خیر کثیر یعنی حکمت قرآن داده شده است.در سوره اعراف به قرآن با کلمه "نور" خطاب شده است.

در سوره بزرگ اعراف اشاره ای به "ابراهیم" و قوم او نشده است....چرا که "ابراهیم" نشانی برای تداوم راه است نه قطع شدگی....

دشمنان ظاهر بین از پسر نداشتن پیامبر اسلام دچار توهم شده اند و به او توهین میکنند....رسول الله بجای داشتن پسر قرآن هدایت کننده جاوید دارد. در سوره اعراف به تقسیم شدن امت موسی به 12 قوم علیرغم آنکه منبعث از 12 فرزند یعقوب هستند نیز اشاره میشود. پسر دار بودن یا نبودن دلیلی بر تداوم منویات پدر نیست....

 

سوره 8 (انفال) از اول قرآن با -------------------> با سوره 107 (ماعون) سوره 8 از انتهای قرآن

 

خلاصه بودن سوره ماعون برای سوره انفال بسیار گویا و زیباست.ماعون هر چیز که میتواند مورد نیاز عموم باشد است همانطورکه انفال رافع نیاز عموم است...وحدت مومنین علیرغم وجود توان ذهنی متفاوت بین آنها در سوره انفال مورد تاکید است...ایشان علیرغم داشتن توان ذهنی متفاوت به بهره مندی تمام مومنین پایبند هستند...گویی اولوا الارحام یکدیگرند(انتهای سوره انفال)...

 

سوره 9 (التوبه) از اول قرآن با -----------------> با سوره 106 (قریش) سوره 9 از انتهای قرآن

 

در قلب سوره توبه این بیان است که  آباد سازی و عمارت مسجد الحرام و پذیرایی از حجاج را مانند جهاد در راه خدا با مال و جان نباید هم ارج بدانیم...گفته ای که بیشتر به ساکنین مکه و اطراف کعبه اشاره دارد...جلوگیری از زیارت کعبه توسط مشرکین ضرراقتصادی برای ساکنین مکه نخواهد داشت نباید نگران کسادی کسب و کار خود باشند...

در سوره توبه به اصناف مختلف افراد جامعه اشاره میشود...مومنین ، مشرکین ، کافرین ، افراد ضعیف الایمان ، کسانیکه با کسالت به نماز میروند ، در پرداخت زکاه مشتاق یا کراهت دارند ، سه نفری که به جنگ نرفتند ، عده ای که برای تحصیل علم و تفقه در دین کوچ میکنند و .... متقابلا در سوره قریش به "ایلاف" و هماهنگی  قریش هنگام کوچ تجارتی در زمستان و تابستان اشاره میشود...

سوره 10 (یونس) از اول قرآن با --------------------------> با سوره 105 (الفیل) سوره 10 از انتهای قرآن

 

در سوره یونس اشاره میشود به اینکه تمام امم قبلی با هر اندازه از مکر و حیله و قدرت و توان نابود شدند و ایمان نیاوردند مگر در لحظه مرگ و نابودی که برای آنها فایده نداشت الا قوم حضرت یونس (بعد از نجات او از دریا) که با یونس همراه شده و ایمان آوردند...در سوره یونس تقابل بین ایمان به روز قیامت و لقاءالله است و اطمینان داشتن به دنیا و ندیدن آیات الهی :

 

إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿۷﴾ یونس

 

أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۸﴾ یونس

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۹﴾ یونس

 

دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰﴾ یونس

 

اتکا به نیروی فیل نیز نشان از اطمینان به قدرت دنیایی است....از جمله قومی که با نیروی فیل های خود میخواستند با آیات الهی مقابله کنند نابود شدند...نیروی عظیم فیل های آنها هم نتوانست آنها را به مقصودشان برساند...

 

سوره 11 (هود) از اول قرآن با --------------------------> با سوره 104 (الهمزه) سوره 11 از انتهای قرآن

 

سوره 11 از اول قرآن یعنی سوره هود با سوره 104 یعنی سوره همزه  از سمت چپ در مفهوم سرزنش و تحقیر و استهزاء مومنین در زمان تمام انبیاء توسط کافرین مشترک هستند...از زمان نوح نبی تا زمان محمد مصطفی تا به امروز:

 

فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَئكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَ مَا نَرَئكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِىَ الرَّأْىِ وَ مَا نَرَى‏ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلِ  بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ(27) هود

 

این تعبیر توهین آمیز در هیچ سوره دیگری نیامده است...در مقابل مومنین به صبر و استقامت امر شده اند. کافرین باید منتظر قیام مظلومین و یا عذاب الهی باشند...

 

سوره 12 (یوسف) از اول قرآن با ------------------------> با سوره 103 (عصر) سوره 12 از انتهای قرآن

 

خسران نتیجه نهایی کفر و کتمان و دروغ و حسد است هر چند که در اوایل پیروزی نشان داده شود و بر عکس نتیجه نهایی صبر بر صدق و ایمان و حفظ امانت پیروزی است...داستان یوسف و برادرانش شاهدی بر این موضوع است...

از کل تعداد مشتقات کلمه "عصر" در قرآن که 5 مورد است دو مورد در سوره یوسف و یک مورد در سوره العصر است...دو مورد باقی در دو سوره دیگر قرار دارند (بقره و نباء)...

همین جا میتواند ذکر این مطلب مفید باشد که عمل یوسف در اتهام دزدی به برادران خود نباید دستاویز تهتک و اتهام دروغ به دشمنان باشد....چرا که اولا از قبل خود را به برادرش شناسانده بود و اینکه  نگران آنچه عمل میکردند نباشد و ثانیا این ایده خود نیروهای الهی برای تحقق اهداف بوده است چرا که یوسف با حفظ امانت در قوانین آن سرزمین راهی برای نگهداشتن برادرش نزد خود نداشته است:

 

فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿۷۶﴾ یوسف

 

همانطور که در دو مورد دیگر در سوره یوسف آمده است از جمله مورد ذیل:

 

وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾ یوسف

 

سوره 13 (الرعد) از اول قرآن با ------------------------> با سوره 102 (التکاثر) سوره 13 از انتهای قرآن

 

سوره 13 از اول قرآن یعنی سوره رعد با سوره 102 یعنی سوره تکاثر از سمت چپ در قطعات مجاور مشترکند...قطعات کشت و زرع مجاور هم با اینکه از آب واحدی تغذیه میشوند دارای میوه و ثمرات مختلف هستند.شبیه به آن قبور در کنار هم می باشد که افراد با پیشینه مختلف در کنار هم دفن شده اند...باید رویت این قبور درسی باشد برای کنار هم دیدن و مانع نبودن بر آبیاری شدن تمام انسانهای مجاور...انباشتن و تکاثر مانع از تغذیه ضعیفان ناتوان است...رعایت اتصال میثاق الهی است و اغنیاء و کافرین مسئول نعمات هستند:

 

وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿۴﴾ رعد

 

وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ﴿۲۵﴾رعد

 

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ﴿۸﴾ التکاثر

 

....و بالاترین نعمت همین قرآن است که کافرین آنرا نیز تکذیب میکنند :

 

وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴿۴۳﴾ الرعد

 

علم الکتاب را کسانی دارند که به میثاق الهی اتصال پایبند هستند...اتصال در طبیعت و بین انسانها و اتصال در کتاب :

 

أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۹﴾ الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ ﴿۲۰﴾ الرعد

 

وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ﴿۲۱﴾ الرعد

 

سوره 14 (ابراهیم) از اول قرآن با ------------------------> با سوره 101 (القارعه) سوره 14 از انتهای قرآن

 

غالبا از آیه ذیل سوره القارعه :

 

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿۴﴾ روزى كه مردم چون پروانه[هاى] پراكنده گردند (۴) القارعه

 

همان برداشتی میکنند که از آیه ذیل برداشت میشود:

 

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ ﴿۷﴾ قمر

 

حال آنکه در سوره القارعه مردم ، "الناس" روی زمین ، مانند پروانه ها ، (در ظاهر و رنگها و اندازه های مختلف) ، پراکنده میشوند اما در آیه سوره قمر ، فراخوانده شدگان (نفوس) ، مانند ملخ ها ، (ظاهر مشابه) ، از قبرهای نفوس در عالم برزخ ،  خارج میشوند....

 

مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ ﴿۸﴾ قمر

 

مانند کوبیدن روی میز است که اجسام روی میز را پراکنده میکند ، اجسام سبک بیشتر میپرند بالا....این کوبیدن های زمین ، موجب ریز ریز شدن کوهها نیز میشوند....

 

پس از این کوبیده شدنهای زمین ، انفجارات و در هم پیچیدن و از بین رفتن هر چه هست ، زمین جدید ظاهر میشود: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ﴿۴۸﴾ ابراهیم

 

....اینبار نفوس از عالم برزخ خارج شده ، مانند ملخ ها ، بسوی این زمین جدید فرا خوانده میشوند....همه وارد میشوند ، تنها آنهایی که توان بیشتری دارند از این موقعیت بیرون میروند....

 

مشابه همین مفاهیم در سوره ابراهیم وجود دارد آنجاییکه میفرماید اعمال کافرین مانند گردی است بر سنگ و وزش باد که چیزی از آن نمی ماند...یا اینکه اطاعت از غیر خدا با انکار آنها در قیامت مواجه میشود...اما درخت باور مومنین همچنان تا خود قیامت بارور است و قابل اتکا....

 

این سبکی و سنگینی موازین با ورود همه نفوس بداخل آتش و خروج و نجات مومنین از آن و باقیماندن مجرمین در آتش سازگار است...مانند اینستکه پرندگان سبک در داخل محیطی که فرو میروند باقی میمانند ولی پرندگان سنگین و قوی از آن خارج میشوند... وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿۷۱﴾ مریم

 

توکل به خدا و اراده قوی ، و باور به وعده او نجات دهنده ماست در این جهان و آن جهان ...در این زمین و در روزی که این زمین به زمین دیگر تبدیل خواهد شد...زمانی که غیر خدایان مستکبر سخنان و وعده های خود را تکذیب میکنند...

 

سوره 15 (الحجر) از اول قرآن با ------------------------> با سوره 100 (العادیات) سوره 15 از انتهای قرآن

 

آنچه در باطن ذات و قلب هر انسانی (از جمله مومنین) میگذرد میزان است...آیا این تاخت و تاز من برای کسب غنائم است یا برای توسعه و گسترش حوزه پیام الهی؟...خوانش قرآن (بنحو قطعه قطعه) برای تامین منافع خودمان نبوده است؟ آیا اتصال و یکپارچگی قرآن برایمان مهم است؟....اینها درونیات صاحبان قلوب سالم است نه قلوبی که مریض گشته اند:

 

كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۲﴾ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳﴾ الحجر

 

در جامعه افراد اعمالی انجام میدهند که ظاهرا همگانی است ولی در حقیقت از قلوب تک تک افراد سرچشمه میگیرد فرد یا افرادی میتوانند تبعیت نکنند...همجنس گرایی (قوم لوط) یا کم فروشی (قوم شعیب یا اصحاب الایکه) یا ساخت قصر و خانه با عظمت و امن (قوم ثمود همان اصحاب الحجر)...این سه قوم در سوره حجر یاد شده اند...اشاره به قوم شعیب خیلی خلاصه و کم رنگ است...

 

اشاره به ساختن بیوتی از سنگ برای حفظ امنیت خود (در سوره الحجر) میتواند همان اشاره به حب شدید خیر (در سوره العادیات) باشد (مقابل شر)....قوم عاد تصور میکردند بیوت سنگی حافظ ایشان از شر است...مال و ثروت نیز به تصور بسیاری موجبات امن و امان از شرور است....حال آنکه مال و ثروت یک وسیله است برای امن بودن  نه هدف... مثلا قوای نظامی یکی دیگر از موجبات امنیت از شرور است.... چه بسا با میانه روی در کسب مال و رسیدگی به ضعفا در امنیت طولانی تری باشیم...امنیت در دنیا و آخرت...

 

وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿۸۲﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿۸۳﴾ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۸۴﴾ الحجر

 

وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ﴿۸﴾ العادیات

---------------

1402/06/30

 

"حجر" در این سوره بمعنی "سنگ" است در سوره فجر (متقابل با سوره شعراء) نیز بمعنی "سنگ" است نه آنچنانکه میگویند بمعنی عقل... بمعنی عقل نیست چرا که سقوط یا رشد عقل حد یقف ندارد و برای هر انسانی میزان رشد خاص خود را دارد...

 

استفاده از تقابل سور و اتصال آیات هر سوره میرساند که "لذی حجر" در سوره فجر یعنی کسی که خانه سنگی دارد و خود و ثروت خود را از دسترس دیگران دور نگهمیدارد مانند افرادی از اقوامی که در پی می آیند و در سوره حجر و شعراء نیز ذکرشان آمده است ...ولی خدا در کمین میباشد...ایشان قسم به آخرین صبح و وقت شروع نزول قرآن از جانب خداوند را باور نمیکنند :

 

هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ﴿۵﴾ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿۶﴾ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ﴿۷﴾ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ ﴿۸﴾ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ﴿۹﴾ الفجر

---------------

سنگ هم نشانه ماندگاری است و هم خود نشانه است....مانند سنگ بر گور....در سوره حجر از نشانه بودن نیز اشارات زیادی دارد....مانند کتاب معلوم برای هر قومی....ابتدای هر چیز هم میتواند نشانه باشد....مانند ابتدای خلقت و طرحی که ریخته شد....مانند هفت باب جهنم و هر باب تقسیم شونده...برخلاف آن هفتگانه ای (با اجزایی متصل) از دوگانه ها (سوره فاتحه) و قرآن عظیم...

همینطور با سرعت زیاد از گرد راه رسیدن و در وسط جمعی ظاهر شدن نشان از شجاعت و مهارت جنگی است(عادیات)...

 

سوره 16 (النحل) از اول قرآن با ---------------> با سوره 99 (الزلزال) سوره 16 از انتهای قرآن

 

زلزله خود عمل است برای زمین از روی تسلیم...در این سورتین به ایمان وعمل و مقاومت طبق وحی ، تمرکز شده است...زنبور عسل طبق "وحی" عمل نموده از آن تخطی نمیکند:

 

ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۶۹﴾ سوره نحل

 

اما انسان وحی را میشنود ولی میتواند از آن سرپیچی کند بسیاری آنرا اصلا باور نمیکنند...مومنین توصیه میشوند که مبادا با سوگندهای دروغ و فرقه گرایی ها رشته های عملی سابق خود را پنبه کنند...

 

مثل میزند که بنده ای قادر به انفاق که نیست هیچ بلکه سربار ولی خود است وعملی ندارد و آن دیگری آشکار و نهان انفاق میکند....بنده ای زبان گویا ندارد ولی آن  دیگری امر به عدالت نموده و قیام میکند...از مقدار بسیار کم اعمال تا مقدار زیاد آن...از اعمال صالح یکی استعاذه و پناه بردن به خداوند از شر شیطان رجیم ابتدای خواندن  قرآن است....

 

قرآن دو وجه دارد... یک وجه معجزه بودن آنست ، معجزه ای کلامی صادر شده از جانب خالق خلقت که از معجزه های پیامبران قبلی برتر است و مانند آنها وسیله ای برای باوراندن وقوع قیامت و دیدن جزای اعمال....وجه دیگر پیام های راهبردی و هدایت و رفع اختلافات بین ابناء بشر است...سوره نحل جامع الاطراف بر هر دو وجه تاکید میکند...وجود آیات ذیل موید اهمیت بیشتر این سوره است :

 

بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۴﴾ النحل

 

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۶۴﴾ النحل

 

وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴿۸۹﴾ النحل

 

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴿۱۰۲﴾ النحل

 

چه بسا با توجه به اشارات متعدد به آیات طبیعی و وحی الهی و بیان روابط اساسی بین انسانها ، بتوان گفت الذکر مورد اشاره در آیه 44 برای رسول الله ، با نزول این سوره جامع الاطراف (خلاصه قرآن) حاصل گردیده است...

 

امر به رسول الله برای جدال با دیگران (همراه با بیان حکمت) و صبر در مقابل خشونت آنها  فقط در سوره نحل است(جادلهم) باشد که مخالفین از این جدال احسن (نه بیانات خشن بلکه بیانات دلنشین) برایشان ایمان حاصل گردیده و راه صحیح را بیابند...وحی به زنبور عسل موجودی غیر انسان فقط در سوره نحل است.همین مفاهیم در سوره الزلزال با آیات .... بان ربک اوحی لها...یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره...خلاصه میشود...

 

سوره 17 (الاسراء) از اول قرآن با -------------------------> با سوره 98 (البینه) سوره 17 از انتهای قرآن

 

در سوره اسراء به "سرعت" اشارات متعدد دارد از همان سیر روحانی شبانه رسول الله در ابتدای سوره مشهود است....و دوست داشتن مال و منال دنیا و شتابان رفتن به سوی آن...

 

دو حرکت "فجاسوا خلال الدیار" و "جئنابکم لفیفا" تداعی جمع آوری اطلاعات بسرعت و تالیف آنها و تدارک قرآن توسط نیروهای الهی میکنند...اتصال این دو آیه از سوره اسراء به این نظر دامن میزنند:

 

وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا ﴿۱۰۴﴾ اسراء

 

وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿۱۰۵﴾ اسراء

 

پس از آماده شدن قرآن نزول متفرق آغاز میشود:

 

وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا ﴿۱۰۶﴾ اسراء

 

اهل علم (اعم از معتقدین ادیان سابق) به قرآن باور دارند:

 

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا ﴿۱۰۷﴾ اسراء

 

اما در سوره بینه به صحف مطهره که (با هم موتلف و مرتبط میشوند و) همان قرآن را تشکیل میدهند اشاره میکند....و اینکه قرآن زمانی نازل میشود که کافرین اهل کتاب از مشرکین جدا و تفکیک شده نبودند....و اینکه قرآن بعنوان بینه ملاک کفر و ایمان است:

 

رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً ﴿۲﴾ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ ﴿۳﴾ البینه

 

اشارات به اعجاز قرآن در سوره اسراء متعددا وجود دارد:

 

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (88) الاسراء

 

سوره 18 (کهف) از اول قرآن با -------------------------> با سوره 97 (القدر) سوره 18 از انتهای قرآن

 

لیله القدر مذکور در سوره القدر از نظر پیامبر پنهان و دور بوده است...نزول دستورات موجز الهی توسط اولین لایه از شبکه ارتباطات و نزول وحی بر تمامی نیروهای دیگر است...با آخرین پیامبر دوره جدیدی آغاز میشود...بیان مقتضیات دوره جدید بطور خلاصه نازل میگردند...تمامی نیروهای خلقت و وحی آماده میشوند تا مقتضیات این دوره را فراهم کنند...از جمله اینکه دستورات موجز بطور مفصل توضیح داده خواهند شد بصورت قرآنی عربی برای کم اطلاع ترین افراد بشری و تفهیم و بالاکشیدن آنها تا عذری باقی نماند....

 

در سوره کهف از موضوعات پنهانی بسیاری نقل میشود...از اینکه شیطان پس از نافرمانی از محیط قرب الهی رانده شده  و از نظر آدم پنهان میگردد....از مصلحت های پنهانی در صدور اعمال از جانب بنده صالح خدا و مرشد حضرت موسی در جوانی...

 

در قرآن فقط دو مورد از کلمه "مطلع" وجود دارد (زمان یا مکان طلوع) ، آنهم فقط در این دو سوره....مطلع الشمس ....مطلع الفجر....

 

سوره 19 (مریم)  از اول قرآن با ---------------------------> با سوره 96 (العلق) سوره 19 از انتهای قرآن

 

در هر دو سوره ملائک بهمراه روح مربوطه از نزدیک با وجود پاکیزه ارنباط برقرار میکنند و به او پیام میدهند و صدق ادعای آنها بر این ارتباط مورد شک و تردید دیگران قرار میگیرد...

در سوره مریم اشاره به ارسال روح میشود نه اشاره به دمیدن...روح مرسل بر تمام وجود مریم صدیق مستولی شده است...همانطور که در قرینه منفی شیاطین بر کافرین مستولی میشوند و آنها را تکان میدهند و تحریک میکنند تکان دادنی...

 أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿۸۳مریم

سوره 20 (طه)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 95 (التین) سوره 20 از انتهای قرآن

 

در سوره طه به دوگانه ها  زیاد اشاره میشود.... هم اشاره به بالاترین حالت و هم اشاره به پایین ترین حالت رخ میدهد...همانطور که در لفظ "طه" اشاره به حرف استعلایی "طا" میشود در کنار اشاره به حرف استفالی "ها"...

 

وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾ ....  قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿۲۱﴾

 

....در سوره طه قصص موسی و محمد بیان میشود (البته در این میان به سجده بر آدم و فریب شیطان نیز اشاره میگردد)...در سوره تین نیز به آن دو بزرگوار اشاره ضمنی میشود...

 

سوره التین نیز دوگانه دو گانه بودنش اظهر من الشمس است: وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ﴿۱﴾ وَطُورِ سِينِينَ ﴿۲﴾ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ﴿۳﴾ التین

 

درخت بلند انجیر برگ های پهن دارد اما درخت کوتاه زیتون برگ های باریک دارد...طور کوه بلند و بلد امین شهر مکه است ...

 

وجه ارتباطی که فراموش شده است علت رخدادن دوگانه اصلی سقوط انسان و ایمان یافتن پس از خلقت بنحو احسن تقویم میباشد...راز این سقوط  فراموشکاری انسان است...فراموشی قیامت و بطور  کلی دین....موضوعی که در سوره طه مکرر به آن اشاره میشود....فراموشی قوم موسی و انحراف زودهنگام آنها ....و فراموشی آدم ابوالبشر (نداشتن عزم راسخ بر رعایت هشدارها و اطاعت از دستورات الهی) و ما ذریه او...

 

لذا به پیامبر دستور اقدام به نماز های متعدد داده میشود و امر به توصیه به اهل خودشان در اقامه نماز...و خیره نشدن به زیور حیات دنیا که در دست بعضی قرار گرفته است ...

 

فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿۱۳۰﴾ طه ...

  

سوره 21 (انبیاء)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 94 (انشراح) سوره 21 از انتهای قرآن

 

آیا اشاره به بسته بودن زمین و آسمانها و باز شدن آنها مانند باز و بسته شدن طومار نوشته در سوره انبیاء را درمقابل شرح صدر پیامبر میتوان دید؟...

 

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۰﴾انبیاء

 

يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۰۴﴾ انبیاء

 

در سوره انبیاء بدفعات از نجات پیامبران از رنج و اندوه یاد میشود...در آتش انداخته شدن حضرت ابراهیم و نجات او در سوره انبیاء نقل میگردد... اینها در مقابل با سه آیه اول سوره انشراح و آیه "ان مع العسر یسرا"...اشاره به ذکر "مبارک" بودن قرآن در سوره انبیاء مقابل بالاکشیدن ذکر و یاد رسول الله در سوره انشراح میتواند باشد...

 

سوره 22 (حج)  از اول قرآن با --------------------> با سوره93 (ضحی) سوره 22 از انتهای قرآن

 

در سوره ضحی گویا رسول الله نگران طولانی شدن ارتباط و امداد الهی هستند...در سوره حج نیز نا امیدان از رحمت الهی مذمت میشوند...

 

مَنْ كَانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ ﴿۱۵﴾ حج

 

کمک مومنین به یکدیگر میتواند همان کمک الهی باشد...حج مرکزی برای اطلاع مومنین از احوال یکدیگر و کمک بهم است...

 

 سوره 23 (المومنون)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 92 (اللیل) سوره 23 از انتهای قرآن

 

سعی و تلاش و سبقت در امر خیر در هر دو وجود دارد:

 

أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ ﴿۶۱﴾ المومنون

 

إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾ اللیل

 

مومنین و مومنات اعم از انبیاء و رسل برای رضای خداوند و فقط به دستور او عمل میکنند نه رضایت کسی دیگر.

 

اگر سعی و تلاش کسانی برای انباشت ثروت موثر واقع میشود بمعنی رضایت خدا برای این کار آنها نیست به معنای اجازه فرصت دادن است....فرصتی برای انفاق کردن یا نکردن فرصتی برای عذاب کشیدن یا برای نجات از عذاب دنیا و آخرت و پاداش الهی:

 

أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ ﴿۵۵﴾ نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۶﴾ مومنون

 

با انفاق زندگی راحت برای انسان (در سطح فردی اجتماعی یا کشوری و جهانی) بسادگی مهیا میشود ولی با انباشت ثروت و خوردن در حد اسراف خود را بتدریج با سختی سازگار میکند سختی جمع و حفظ ثروت و بیماریهای مصرف بیش از اندازه طبیعی و ...

 

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى ﴿۷﴾ اللیل

 

وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸﴾ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾ اللیل

 

سوره 24 (النور)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 91 (الشمس) سوره 24 از انتهای قرآن

 

نفس وجود مخلوقات نشانه وجود الهی است...نور خورشید تنها نمونه فیزیکی است ....نور معنوی در قلوب و بیوت مومنین است...بنابراین مراقبت از نفس و پرهیز از گناه در این دو سوره اشارات متعدد دارد...گناه نورانیت درونی را از بین میبرد یعنی توان و علاقه به تفکر به مراتب بالا و اهداف خلقت را از دست میدهیم و فقط به لذائذ جسمانی و مادی کوتاه دنیوی توجه میکنیم...

 

سوره نور و سوره شمس بر روی شاخه اول قرار میگیرند ، شاخه تلاش های فردی ، اشاره به قوم ثمود در سوره شمس اشاره به چالش فرد یا قوم خاصی با قوم ثمود نیست بلکه به نمونه ای از طغیان نفس تک تک افراد آن قوم و عواقب این طغیان میکند...همانطور که سوره نور فقط در رابطه با رسم بردگی و بردگان در دست مومنین که از قبل از اسلام در اختیارشان هست ، اشاره به گذشته مینماید...

 

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۳﴾

 

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿۳۴﴾ نور

 

سوره 25 (فرقان)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 90 (بلد) سوره 25 از انتهای قرآن

 

در سوره بلد اشاره به بلد امین میشود...شهری که بانی آن ابراهیم بوده است ابراهیمی که فرزند خویش را قربانی خدا میکند...علاقه به فرزند نباید در حدی باشد که فرزند را خدای خود بگیریم...حالا در سوره فرقان ببینیم:


وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾ فرقان

 

خود و فرزندانمان را باید پرهیزکارترین بخواهیم نه اینکه در انباشت مال و منال همدستی کنیم...این شاخصه تلاش برای آخرت است...و قرآن هشدار و هدایت است در این تلاش...."کبد" در سوره بلد اشاره به رنج مقاومت در برابر جاذبه های

 

 دنیایی از قبیل زن و فرزند و ثروت است :

 

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿۴﴾ أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾ يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾ بلد

 

اما "کدح" در سوره انشقاق (متقابل با سوره لقمان) بمعنی رنج جستجوی حقیقت و ایمان است ، هماهنگ با جهت دو شاخه درختواره قرآنی...

 

تنها در سوره فرقان و آنهم دوبار اشاره به اسواق (بازارها) میشود...اشاره به جماعات و گرفتن بعضی افراد بعنوان شریک خدا...فرقان ، هشدار دهنده و ملاک برای قضاوت بین تمام جماعات انسانی....همگی اشاره به "شهر" دارند...

 

شاید دور از حقیقت نباشد که بگوییم در سوره فرقان اشاره به درخواست کافرین مبنی بر اینکه چرا قرآن بصورت یک تک جمله نازل نشده است ، میتواند مانند اقبال به تبادل پیامک ها در "شهرها" و اجتماعات امروزی باشد...

شاید دور از حقیقت نباشد که بگوییم در سوره فرقان اشاره به درخواست کافرین مبنی بر اینکه چرا قرآن بصورت یک تک جمله نازل نشده است ، میتواند مانند اقبال به تبادل پیامک ها در "شهرها" و اجتماعات امروزی باشد...

 

سوره 26 (شعراء)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 89 (فجر) سوره 26 از انتهای قرآن

 

قرآن شعر از نزد شخصی شاعر با تمایلات درونی سرگردان و حیران و متزلزل نیست...تفصیل اوامر موجز الهی است که توسط روح القدس و تایید الهی تفصیل داده شده در فجر پایانی یک دوره ده شبانه ای آماده نزول تدریجی بر قلب رسول الله توسط روح الامین است...و مطمئن و استوار ساز مومنین...

 

خداوند در کمین انسانهاست....مبادا فساد از حد بگذرد....مانند فساد فرعونیان که نابود گشتند...بعد از آخرین پیامبر رسالات الله باید مرجع انسانها باشد...اگر به بی سرپرستان و مساکین رسیدگی نشود قدرت قدرتمندان و ثروت ثروتمندان در معرض خطر قرار خواهد گرفت و شعر و شعبده دیگر به داد آنها نخواهد رسید...اندیشمندان باید بر مبنای رسالات الله و اطمینان به آن جلوی فساد را بگیرند...

آیات انتهایی سوره فجر اشاره به اجر انبیاء و رسل در سوره شعراء بعنوان مصادیق اصلی از نفوس مطمئن هستند :

 

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ﴿۲۸﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿۲۹﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿۳۰﴾ فجر

در مقابل آیه ذیل از سوره شعراء که 5 بار در آن سوره تکرار میشود:

 

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۸۰﴾ شعراء

 

این همه با آیه مشابه ذیل از سوره شورا در مورد خاتم النبیین و درخواست وحدت هر چه بیشتر از مومنین در این جهان هماهنگی زیبایی دارد:

 

ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ﴿۲۳﴾ شورا

 

این درخواست اجتماعی وحدت ، موید قرار گرفتن سوره شورا و سوره مزمل بر شاخه دوم و درخواست نکردن اجر برای خویش در سوره شعراء موید قرار گرفتن سوره شعراء و سوره فجر بر شاخه اول است....

 

 سوره 27 (النمل)  از اول قرآن با ---------------> با سوره 88 (الغاشیه) سوره 27 از انتهای قرآن

 

وادار ساختن عده ای بر یک کار یا بر یک وضعیت چیزی شبیه دیکتاتوری در این دو سوره مطرح است:

 

لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ﴿۲۲﴾ غاشیه

 

در چنین وضعیتی دعا و چاره جویی و طلب نجات معنی میدهد:

 

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾ النمل

 

آیه معروفی که ما بیشتر در گرفتاری های شخصی میخوانیم...در ادامه آیه نشان از گرفتاری اجتماعی میدهد....

 

پیامبر نمی تواند بالاجبار دیگران را به ایمان و دین برساند اما اگر کسانی بخواهند مانع از ابراز دین بشوند و آنرا کتمان کنند با آنها برخورد میکند و عذاب بزرگتری در انتظار آنها در قیامت است....یعنی اگر کسانی با مسلمین بخاطر دین جنگ نکنند و آنها را از سرزمین خود بیرون نکنند با آنها تعامل بالقسط اشکالی ندارد ...همان آیه ذیل از سوره ممتحنه:

 

إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹﴾

 

در سطح جامعه انسانها آزادند در اختیار راه خود و عواقب آن را باید بپذیرند.در آیه 14 سوره النمل میخوانیم:

 

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۱۴﴾

 

انکار کردند در حالی که در درون خود امکان یقین به آن داشتند...شاید همرنگ جماعت شدند...سعی درونی برای مقابله با شک و تردیدها همان سعی ذکر شده در سوره الغاشیه است.

 

...لسعیها راضیه...در روز قیامت برای هر نفسی موجودی ظاهر میشود که به این تلاش های پنهان درونی شهادت میدهند.اخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون..(النمل)

 

سوره 28 (قصص)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 87 (اعلی) سوره 28 از انتهای قرآن

 

1401/06/19

 گذشته از وجه مشترک در اشارات به برتری طلبی بعضی انسانها در اوایل و اواخر سوره قصص و اشاره ابتدای سوره اعلی به برترین بودن مقام الهی :

 

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۴﴾قصص

 

تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۸۳﴾ قصص

 

میبینیم در سوره اعلی ابتدا تسویه (ارتباط و اتصال اجزاء به بهترین وجه) در خلقت موجودات ترکیبی طبیعی را بیان میکند و سپس به اینکه قرآن بر لسان پیامبر آسان خواهد شد (طوریکه چیزی از آنرا فراموش نخواهد کرد) اشاره نموده و در پایان چنین میفرماید:

 

إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۸﴾ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى ﴿۱۹﴾ الاعلی

 

قرآن جمع بندی کننده آنچه از قبل ارسال گردیده است میباشد...پیام های الهی بهم متصل میباشند نه پراکنده و آشفته  و این شاخصه بدیهی است...بنا برهمین خصیصه آیات هر سوره از خود قرآن بعنوان قول الهی نیز بهم متصل هستند...همچون اتصال اجزاء پدیده ها در کتاب طبیعت ...

 

وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص

وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى ﴿۸﴾ فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرَى ﴿۹﴾ سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشَى ﴿۱۰﴾ اعلی

 

ساده و روان شدن قرآن بر زبان پیامبر در آن مقطع کوتاه زمانی که نوشتن و تکثیر کتبی چندان رایج نیست موجب خواندن کامل و نه ناقص آیات قرآن و صدق بیان ایشان و امید بیشتر به فهم صحیح مخاطبین و تذکر خواهد گردید...

فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿۹۷﴾ مریم

 

بنظر میرسد کلیت بخش این مفاهیم آیه مقابل که اشاره به قرآن دارد باشد :  فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۸﴾ الدخان

 

 سوره 29 (العنکبوت)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 86 (الطارق) سوره 29 از انتهای قرآن

 

نابودی اقوام مفسد و منکر قیامت که به افکار خود مغروربودند و حاضر به شنیدن پیام پیامبران الهی نشدند باید درسی باشد برای کسانی که در راه خدا تلاش میکنند...درس امید به کمک الهی و پایداری ...خود را نیز در این کار مورد آزمون بدانند....پس از آخرین پیامبر تلاش برای شناخت خدا و باور به قیامت و فهمیدن دستورات او لازم است...

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۶۹﴾ عنکبوت

در سوره طارق به خروج جنین از رحم اشاره دارد و اینکه کمک دیگران لازم است...این شباهت ها را نشان میدهد...

....و اینکه این عمل شبیه به خروج انسان از رحم مادیت و آشکار شدن عملکرد اوست در قیامت...در این حالت کسی کمک نمی کند.....

 قول خداوند هزل نیست (بجهت اشاراتی که به رحم و جنین و خروج آن میکند و شکاف زمین و نزول باران) قول محکم و فرقان است.سخن او نجات مومنین است و مانند خانه کافرین سست و لانه عنکبوتی نیست.

سوره 30 (روم)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 85 (بروج) سوره 30 از انتهای قرآن

 

اما تشابه و خلاصه بودن سوره بروج برای سوره روم....برگی (بروج) از تنه درخت بر شاخه دوم از ناحیه (سوره روم).....

 

انداخته شدن مومنین در چاه و از بالا مشاهده کردن عذاب آنها توسط کافرین و ظالمین شبیه به عذاب کافرین در زمین مانده در قیامت و خروج مومنین از آن...یا شبیه به نظاره و تدبیر عوامل الهی از بروج آسمانی بر روی گستره زمین و دیدن اعمال انسانها...اشاره به کشور روم اشاره به گستره زمین نیز است...

 

"شاهد و مشهود" در بروج....اشاره به ظواهر و مشهودات بسیار در سوره روم....از "یعلمون ظاهرا من الحیوه الدنیا"...."اختلاف السنتکم و الوانکم"..."سیروا فی الارض فانظروا"..."ظهر الفساد فی البر و البحر"...."فانظر الی آثار رحمه الله".....همان اشاره اول سوره روم به شکست روم و پیروزی چند سال بعد خود اشاره به مشهودات تاریخی دارد...

 

سوره 31 (لقمان)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 84 (الانشقاق) سوره 31 از انتهای قرآن

 

سوره لقمان بر روی شاخه دوم درختواره قرآنی بعد از سوره عنکبوت است...سوره عنکبوت با این آیه ختم میشود:

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۶۹﴾ عنکبوت

و سوره لقمان با این آیات آغاز میگردد:

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ﴿۲﴾ هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ ﴿۳﴾ لقمان

سعی و تلاش برای رسیدن به ایمان در هر اندازه و برای همه نتیجه خواهد داشت...خروج از دنیای سیاهی که شیاطین و کافرین و مکذبین و متکبرین از سر بی خردی و بدون علم و دانش ایجاد میکنند به تلاش نیاز دارد...انکار خالق طبیعت با دیدن آیات طبیعت چگونه ممکن است؟

...مجهز شدن به روحیه اقامه نماز و امر به معروف و نهی از منکر از عنفوان جوانی در سوره لقمان از زبان لقمان حکیم به فرزندش توصیه میشود تا در آینده افراد توانمند تربیت شوند...

مداوم انجام دادن مانند تلاش برای انباشت است، انباشته و متراکم شدن و سپس انشقاق...مانند رشد کافی جنین و رسیدن به لحظه خروج از رحم ...بهمین شکل انباشته شدن نزول قرآن ، درک آنرا راحت تر خواهد کرد و ذکر حاصل میشود...

....و در اثر انباشتگی تاریکی و آلودگی در نفوس ، ناتوانی از درک حق رخ خواهد داد:  وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ ﴿۲۳﴾  فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۴﴾ انشقاق

انسانها در واقع در این جهان با تلاش و مشقت رسیدن به ایمان طی میکنند...قرآن کتاب الهی ریسمان نجات از جانب خداست....

وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ﴿۲۲﴾ لقمان

يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿۶﴾ انشقاق

آسمان (نه آسمانها) شکافته و زمین گسترده خواهد شد...آن سعی و تلاش ها و اعمال (اطلاعات ذخیره شده) بیرون خواهد ریخت....پس از بارش نفوس از عالم برزخ بر زمین جدید موجودات متناسب (مطابق اطلاعات ذخیره شده) خارج خواهند شد...

در سوره لقمان به رابطه بین فرزندان و پدر و مادر اشارات زیادی میشود در همین رابطه است که کلمه "اهله" در سوره انشقاق دوبار آمده است...

مومنین در آخرت "اهل" یکدیگر هستند و با سرور و شادی در کنار هم قرار میگیرند....اما کافرینی که در این جهان فقط با "اهل" خود رابطه و شادی و سرور داشتند در آخرت در عذاب جهنم پدیدار خواهند بود...

فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ﴿٧﴾‏ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ﴿٨﴾‏ وَيَنقَلِبُ إِلَىٰ أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿٩﴾‏ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ﴿١٠﴾‏ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا ﴿١١﴾‏ وَيَصْلَىٰ سَعِيرًا ﴿١٢﴾‏ إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿١٣﴾‏ انشقاق

سوره 32 (السجده)  از اول قرآن با -------------> با سوره 83 (مطففین) سوره 32 از انتهای قرآن

 

تنها در سوره السجده صراحتا صحبت از ملک الموت و باقی بودن نفس و روح انسان تا وقوع قیامت شده است:

قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ ﴿۱۱﴾ وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ ﴿۱۲﴾ سجده

و تنها در این سوره فرموده که اگر میخواست هدایت تک تک افراد را برای آنها میفرستاد ، بلکه با آمدن پیامبران خواسته تمام افراد توسط یکدیگر آزموده شوند...البته در سوره فرقان فرموده قصد نداشته برای تمام اقوام پیامبر مبعوث کند :

وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۱۳﴾ سجده

در آیات ذیل اعلام قبلی اینکه اعمال انسانها توسط "حافظین" ثبت شده و هر کس متناسب با اعمال ثبت شده خود (کتاب وجود) جزا داده خواهد شد توسط مطففین به مسخره گرفته میشود :

كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ ﴿۷﴾ ...... كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ﴿۱۸﴾ مطففین

وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ ﴿۳۱﴾ وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ﴿۳۲﴾ وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ ﴿۳۳﴾ مطففین

....کم و زیادی در جزا دادن رخ نخواهد داد آنطور که آنها هنگام وزن کردن در دنیا عمل میکردند...

هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾ مطففین

از جمله قبلا اعلام شده است : وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿۱۰﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿۱۱﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۲﴾ انفطار

و نیز بر روی همین شاخه : إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا ﴿۲۷﴾  وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابًا ﴿۲۸﴾ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا ﴿۲۹﴾ النباء

سوره 33 (احزاب)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 82 (انفطار) سوره 33 از انتهای قرآن

انفطار شکافت از درون است ولی انشقاق شکافت از بیرون...

هشدار باینکه تلاشی جامعه مومنین با رفتارهای مغایر با دستورات الهی رهبران یا نزدیکان رهبران آغاز شده و رخ میدهد...از جمله تمایلات درونی آلوده مثل رفتار احتمالی افراد مریض القلب با بانوان حضرت رسول الله (احزاب) و دنیا دوستی آنها....

 

در سوره احزاب  در پی عتاب لطیف بر رسول الله جهت ممنوع شدن ازدواج جدید ، اعلام میشود که خداوند بر همه چیز مراقب است:

 

لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلَا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبًا ﴿۵۲﴾ احزاب

 

در مقابل در سوره انفطار میفرماید:

 

وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿۱۰﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿۱۱﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۲﴾ انفطار

 

شرک و نفاق عامل تلاشی جامعه مومنین است...این همه با شک و تردید  در قیامت رخ میدهد...

قابل درک است اینکه مومنین صدر اسلام پس از رحلت رسول الله انتظار زود هنگام قیامت داشته اند و چون رخ نداده است دچار شک و تردید و بی ایمانی شده رو بسوی رهبران فاسد و غنائم و لذات دنیایی برده اند...بی جهت نیست که در سوره کوچک انفطار 4 بار (یوم) الدین آمده است...

 

1402/08/17

 

سوره انفطار با عبارت منحصر به همین سوره پایان می یابد : ... وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿۱۹﴾ انفطار

 

باعث تعجب است که سوره احزاب نیز مکرر در مکرر اشاره به لزوم اطاعت از اوامر الهی و پیامبر میشود...دوبار هشدار به اطاعت نکردن خود پیامبر از کافرین و منافقین در ابتدا و اواسط سوره ذکر میشود و در اواخر سوره نیز به پشیمانی

کافرین از اطاعت آنها از بزرگان خود در دنیا اشاره میگردد...

 

سوره 34 (سبا)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 81 (تکویر) سوره 34 از انتهای قرآن

 

در سوره سبا به ریز ریز شدن و زنده شدن در خلقت جدید انسان اشاره میرود....در سوره تکویر موجود کوچکی که زنده بگور شده در ابتدای خلقت جدید مورد توجه قرار میگیرد...از آنها سوال میشود که به کدامین گناه کشته شدند....

 

1401/09/05

 در سوره سبا اشارات به مجسمه سازی جنیان و ایستاده مردن حضرت سلیمان و متوجه نشدن جنیان و حرکت سریع بادهای تحت امر آن حضرت و ...میتوانند نشانه هایی برای درک حالات شخص خوابیده یا مرده و زوج شدن ارواح و نفوس در قیامت در سوره تکویر برای پاسخگویی به آنچه مرتکب شده اند ، باشند...

 

گویا پس از مردن ، نفوس در برزخ قرار میگیرند و ارواح در آسمانهای بالاتر (حسب درجات پاکی و تعالی) مستقر میشوند...هنگامه قیامت این ارواح با سیر سریع به نفوس خود می پیوندند و پس از جفت شدن و سوال و جواب به درون کالبدهای جدید رانده میشوند...

 

بنظر میرسد این برداشت که با استفاده از اشارات دو سوره متقابل آشکار میگردد ، روشن میکند که بگوییم جفت شدن نفوس در سوره تکویر بمعنی اینکه اهل بهشت با ازواج مطهره خود (در بهشت) جفت میشوند ، نیست...

 

و نمیتوان گفت جفت شدن فوق الاشاره مختص اهل بهشت است و اهل جهنم زوج نمی شوند ، چرا که از همه پرسیده میشود و سوال و جواب در حالی که هر نفسی با روح خود (با هر درجه از غنای روحی و تعالی)  زوج شده اند صورت میگیرد...قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۲۵﴾ سبا

 

کلمه "صاحبکم" با کلمه "جنه" و "مجنون" فقط در این دو سوره آمده است....

 

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ﴿۴۶﴾ سبا

 

وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ ﴿۲۲﴾ تکویر

 

آیه مقابل اشاره به جهانی بودن رسالت محمدی اسـت : وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾ سبا

 

مشابه آن در سوره تکویر آیه مقابل است : إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۲۷﴾ تکویر

 

کلمات هم ریشه "معشار" و "عشار" بطور منحصر بفرد در این دو سوره هستند...یک دهم و شتران حامله ماه دهم...

 

وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴿۴۵﴾ سباء

وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿۴﴾ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿۵﴾ تکویر

 

سوره 35 (فاطر)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 80 (عبس) سوره 35 از انتهای قرآن

 

کسی غنی نیست تا آنها را بندگی کنیم همه فقیر الی الله هستیم...اعضاء و جوارح ما (از جمله چشمان ما) بخشش خداست...همچنانکه اشاره به خلقت گوناگون ملائکه در سوره فاطر میشود...

 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿۱۵﴾ فاطر

 

بی اعتنایی یا  رویگردانی از فقیران (علاوه بر آن کور هم باشند) هنگام صحبت با اغنیاء مورد مذمت الهی قرار گرفته است...عزت از آن خداست...قرآنی که توسط رسل الهی نشر می یابد برای تذکر است...هر کسی بنابر ظرفیت خود از آن بهره میبرد و پاکیزگی میجوید و با عمل صالح درخت وجود خود را رشد میدهد....

 

مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ ﴿۱۰﴾ فاطر

 

....فشار بسیار پیامبر بر خودش لازم نیست و به اراده او نیست تا کسی ایمان بیاورد...

 

سوره 36 (یس)  از اول قرآن با ------------------> با سوره 79 (النازعات) سوره 36 از انتهای قرآن

 

در سوره یس مردی از اقصا نقطه شهر شتابان می آید و به مردم هشدار میدهد که باید از پیامبران اطاعت کرد.گویی این مرد مومن شریف با بصیرت درونی از مفاسد جامعه خود کنده شده و به ایمان رسیده است.این مرد نمونه سعی و تلاش درونی برای ایمان است...بعد از اینکه صدای هشدار این مرد در اجتماع شنیده نمی شود بیان وقوع عذاب "صیحه" صدای نابود کننده ذکر میگردد:

إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿۲۵﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿۲۶﴾ یس

بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿۲۷﴾ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ ﴿۲۸﴾

إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾ تنها يك فرياد بود و بس و بناگاه [همه] آنها سرد بر جاى فسردند (۲۹) یس

در سوره النازعات نیز موسی و محمد چنین نقش هشدار دهنده ای دارند و فرعونیان و مفسدین جامعه خود را انذار میکنند....

کسانی که به دنیا و ما فیها چسبیده اند و ایمانی به آخرت و جزای اعمال خود ندارند...غافل از اینکه در قیامت از قبرهای نفوس خود در برزخ بشدت کنده شده و به گودال های زمین جدید رانده میشوند...مانند نهالی جدید یعنی در کالبد جدید ظاهر میشوند...زنده شدن و مردن دوم...

يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ ﴿۱۰﴾ أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً ﴿۱۱﴾ قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ ﴿۱۲﴾ فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾ نازعات

سوره 37 (الصافات)  از اول قرآن با ---------------------> با سوره 78 (النبا) سوره 37 از انتهای قرآن

 

اشاره اصلی در هر دو سوره به روز قیامت با توصیف "یوم الفصل" است:

هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿۲۱﴾ صافات   ......  إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا ﴿۱۷﴾ نباء

نه تنها در این جهان درباره قیامت از هم میپرسند:

عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۱﴾  عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ ﴿۲﴾ نباء

در قیامت هم از کسانی که آنها را درباره قیامت به شک و تردید انداختند سراغ میگیرند و یکدیگر را مقصر میدانند:

وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۲۷﴾ قَالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ ﴿۲۸﴾ صافات

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۵۰﴾ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ ﴿۵۱﴾ صافات

أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ ﴿۵۳﴾ صافات

اشاره به ملائکه صف زننده و آماده به اجرای دستورات الهی و جلوگیرنده هر شیطان در هر دو سوره وجود دارد:

وَ الصَّفَّاتِ صَفًّا(1)  فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا(2)  فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا(3)  الصافات

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً (38) النبا

سوره 38 (ص)  از اول قرآن با -----------------> با سوره 77 (المرسلات) سوره 38 از انتهای قرآن

 

"....و كلمه" عرف"- به ضمه عين و سكون راء- به معناى دسته مويى است كه در گردن اسب مى‏باشد و هر امرى را كه به طور تعاقب و پشت سر هم واقع بشود به يال اسب تشبيه مى‏كنند، مثلا به عنوان استعاره گفته مى‏شود فلانى‏ها مثل يال اسب آمدند، يعنى پشت سرهم. و يا گفته مى‏شود:

" جاءوا اليه عرفا واحدا- به يك يال نزدش آمدند"، يعنى زنجيروار و متصل به هم آمدند..." ترجمه تفسیر المیزان

شاید اشاره باشد باینکه یال اسب شبیه به مرتبه اول درختواره بودن سور قرآن است...سور1 تا 57 ستون اصلی یال و سور 58 تا 114 مانند تارهای متصل به ستون اصلی...و مرتبه بعدی جدا سازی به دو شاخه باشد...

اشاره دیگر اینکه ثروت و مکنت زیاد در این جهان مانع از تلاش برای رسیدن به ایمان نبوده و شاید امروزه هم نباشد....در سوره ص از پیامبرانی همچون داوود و سلیمان که دارای قدرت زیادی بوده اند نام می برد...علیرغم ثروت و قدرت زیاد مطیع دستورات الهی بوده اند....بیان داستان آنها در پی سخنان مخالفینی بوده است که میگفته اند خداوند پاداش آن جهانی ما را در این دنیا بما بدهد:

وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۱۶﴾ اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۱۷﴾ ص

.....قوت و قدرت آن پیامبران را دیگر هیچکس نخواهد داشت....پیامبران دارای درجات هستند....در سوره المرسلات از همان ابتدا به قطعات ارسال شده وحی اشاره میگردد(خود کلمه المرسلات)....میتوانند سوره ها باشند(در عین استقلال و موضع خاص در کنار یکدیگرند)....

البته دیگر نباید کسی خواهان قوت و قدرت شخصی مانند آنچه سلیمان داشت باشد(اشاره اسبان فراوان)...با افزایش جمعیت چنان قوت و قدرت انباشته نزد افراد خاص بر روی زمین مفسده انگیز خواهد بود...نمونه ای از فصل (البته مجاز) بین تابعین و متبوعین....

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۳۵﴾ ص

در این سوره (المرسلات) به "یوم الفصل" بودن روز قیامت اشاره بیشتری میشود(فقط در این سوره سه بار "یوم الفصل" آمده است)....فصل بین تابعین و متبوعین در جهنم....در سوره ص نیز به "تخاصم اهل النار" و اینکه دیدن آنها همدیگر را شکل دیگری از عذاب جهنم برای آنها میداند اشاره میگردد...در سوره مرسلات نیز شبیه سازی برای حجم آتش داریم : إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾ مرسلات

هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ ﴿۵۷﴾ وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ ﴿۵۸﴾ هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ ﴿۵۹﴾ قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿۶۰﴾ ص

در مقابل این کاربرد منحصر بفرد و تحقیرآمیز فعل "انْطَلَقَ" در سوره ص : وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ﴿۶﴾ ص

فقط آیات ذیل در سوره مرسلات جواب آن ملاء و مترفین را میدهند: انْطَلِقُوا إِلَى مَا كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿۲۹﴾ انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ ﴿۳۰﴾ لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ ﴿۳۱﴾ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ ﴿۳۲﴾ كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ ﴿۳۳﴾ مرسلات

سوره 39 (زمر)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 76 (دهر) سوره 39 از انتهای قرآن

 

چه دوران هایی که خبری از انسان نبوده....انسان موجودی است خلق شده برای آزمون.... با مسخر گرداندن زمین و آسمان و دادن نعمت توان درک بالا به او...

 

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿۲﴾ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴿۳﴾ دهر

 

در این دو سوره تاکید بر انتخاب آزادانه راه توسط خود انسان هاست... راه انسان یا کتمان حقیقت است یا شکر نعمت و این هر دو توسط خود او انتخاب میشود...انسان در قیامت با انعکاس این انتخاب خود روبروست:

 

فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۵﴾ الزمر

 

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾ الزمر

 

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴿۳﴾ دهر

 

وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿۸﴾ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ﴿۹﴾ دهر

 

...اما آیا با این بیان که ریشه خلقت عبادت خداست در تناقض نیست؟

 

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾ مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾ الذاریات

 

طریقه ای که در خلقت انسان از ابتدا لحاظ شده (فرمانبری انتخاب شده و آگاهانه از خدا) برای او نعمت است....حالا انسان میتواند شاکر یا کافر به این نعمت باشد...آیا اصلا هدف بهتری برای مخلوقی که با توان درک بالا و آزاد خلق شده میتواند وجود داشته باشد؟ فقط میتوان معترض به سختی این راه بود....آنهم با توکل بخدا و نترسیدن از غیر او و جزای در آخرت جواب داده میشود...

 

آشکار است که خدا هم (علیرغم توان برآن) قلوب مستکبرین و ظالمین را به آمدن بسوی خود برنمی انگیزد... کافرین به نعمت را بحضور نمی پذیرد یعنی باقی گذاشتن آنها در همان مادیت (انتخاب خود کافرین) و این همان عذاب و مرگ دوباره است:

 

إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿۲۹﴾ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿۳۰﴾ دهر

 

يُدْخِلُ مَنْ يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿۳۱﴾ دهر

1402/02/22

آیات ذیل از سوره انسان یا همان سوره دهر :

 

يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴿۷﴾ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿۸﴾ انسان

 

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ﴿۹﴾ إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴿۱۰﴾ انسان

 

اشاره به دو نوع انفاق میکنند...انفاقی تحت عنوان نذر ، که قبل از اسلام وجود داشته و تایید شده است (تفسیر نمونه – با تایید آیاتی مانند نذرت للرحمن صوما) ، و انفاقی که بعد از اسلام انجام میشود...این دو نگرش به انفاق با دو آیه از سوره

 

 الزمر مشابه هستند...

 

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾ الزمر

 

فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۹﴾ الزمر

 

اولین آیه اشاره به قبل از ایمان به قرآن و خلوص انسان میکند و دیگری بعد از آمدن قرآن و تکذیب یا تصدیق آن....

 

سوره 40 (غافر- مومن)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 75 (قیامه) سوره 40 از انتهای قرآن

 

1402/06/31

رابطه ای زیبا بین این دو سوره متقابل ، موضوع ملاقات الهی و نظاره بر او در روز قیامت است...از همان ابتدای سوره غافر قبول توبه است ، قبول بازگشت بسوی او...البته عذرکافرین قبول نمیشود و با آنها از دور گفتگو میشود "ینادون"...

 

غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ ﴿۳﴾ مومن

 

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ ﴿۱۰﴾ مومن

 

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ﴿۱۵﴾ مومن

 

فرعون در این دنیا میخواهد برجی ساخته و در آسمان از خدای موسی مطلع گشته او را ببیند...در قیامت ، روز ملاقات ، وجوهی به خدا نظاره میکنند:

 

أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا وَكَذَلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ ﴿۳۷﴾مومن

 

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ﴿۲۲﴾ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿۲۳﴾ قیامه

 

آیه 37 سوره مومن (غافر) تک مشابه ای دارد در سوره قصص :

 

وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۳۸﴾ قصص

 

شگفتی در تناسب بیان و اتصال با آیات این دو سوره با این دو آیه است...در سوره قصص فرعون از ابتدا مراقب ارتباط اطرافیان با خودش است و سپس فرمان ساخت برج دیده بانی (صرحا) میدهد...اما در سوره غافر بیشتر خواهان اطلاعات و دیدن خدای موسی است...

---------------

در سوره قیامت به  تغییرات جسمانی که انعکاسی از عملکردهای دنیایی افراد است اشارات متعدد میشود...کسانی که در این جهان بر اثر مال و منال دنیایی و اسراف و خوردن بقدر دلخواه در شادی و شعف بودند در آن جهان صورت های افسرده و فقر و فلاکت زده خواهند داشت....پاهایی که در دنیا در بی اعتنایی به پیامبران برای رفتن بسوی هم کیشان مغرورانه قدم برمیداشتند در آن جهان در هم میپیچند...

 

تعجیل رسول الله در حفظ قرآن مایه کنایه شده است به انسان که شیفته این دنیای عاجله هستند.. دنیایی فریبنده و گذران و موقت...

 

لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿۱۹﴾

 

كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ ﴿۲۰﴾ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ ﴿۲۱﴾ قیامت

 

باور نکردن قیامت و عدم اعتراف به مقام الهی از دیر باز وجود داشته است...از جمله فرعون و قارون و هامان از قوم موسی...

 

در سوره غافر قبل از سوره فصلت تاکید میشود بر اینکه آنچه در دنیاست برای آدمیان متاع (آذوقه - مانند "عند متاعنا" در سوره یوسف) میباشد یعنی در حد نیاز طبیعی و بدون تبعیض برای افراد مقدر شده است نمی توانیم در دنیا هر قدر بخواهیم مصرف کنیم و نیاز کاذب برای خود بتراشیم (بر مبنای رسالات الله و در بستر رضایت عمومی ، نیاز ، معتبر است) مصرف مسرفانه منجر به فساد در دنیا و عذاب در آخرت میشود:

 

يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ ﴿۳۹﴾ غافر

 

لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ﴿۴۳﴾ غافر

 

در سوره غافر مومن آل فرعون مانند وجدان بیدار (و نفس لوامه) هشدار های درونی و ایمانی میدهد....اما در سوره یس که در شاخه دوم و تنش های اجتماعی است مردی از اعماق جامعه بیرون آمده و انذار میکند...

 

سوره 41 (فصلت)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 74 (المدثر) سوره 41 از انتهای قرآن

 

قرآن تفصیل داده شده چارچوب تعیین شده الهی است....چارچوب تحکیم شده نازله در لیله القدر در لیله مبارکه تفصیل آن بصورت قرآن عربی انجام شده و نزول تدریجی توسط روح الامین و "سفره برره" آغاز میگردد.

در این بسط دادن رموز و قواعدی وجود دارد.اشاره به تسعه عشر در سوره المدثر در مقابل ادعای کافرین مبنی بر بشری بودن قرآن اشاره به آن رموز نیست؟

عدد نوزده در شمارش آیات و سور نقش زیادی دارد.تلاش برای فهمیدن این اشارات در عصر حاضر توسط افرادی همچون دکتر رشاد خلیفه انجام شده است....

از آنجا که در بعضی مواضع اتصال آیات بسیار بدیهی نشان میدهد ممکن است شمارش آیات در بعضی نسخ متفاوت باشد لذا بنا گذاشتن بر تعداد آیات کار دقیقی نیست بلکه باید بر تعداد و شماره سور تکیه کنیم...

حروف مقطعه و تجزیه شماره سور و عدد 144 به عوامل اول در جدا سازی سور از چیدمان یک بعدی و تشکیل درختواره مفید است و عجایب بسیاری نشان میدهد...در ریاضیات ثابت میشود تجزیه اعداد به عدد های اول شکل ثابتی دارد...

در آیه 10 سوره فصلت اشاره به تقدیر اقوات – خوراکیها -  زمین بصورت سرانه در حد نیاز طبیعی و بدون تبعیض برای تمام انسانها تا قیامت میشود (سواء للسائلین) (مانند برداشتن آذوقه - متاع- برای مسافرت)....قبلا (در آیه 7) لزوم پرداخت زکات بیان شده است یعنی درست است که سرانه تقدیر شده است اما دسترسی ها آزاد است و مایه فتنه و آزمایش انسانها بوسیله یکدیگر در بستر رضایت اجتماعی و ایمان و رعایت اوامر الهی:

الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ﴿۷﴾ فصلت

وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾ فصلت

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾ فصلت

لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ ﴿۴۹﴾ فصلت

...لذا در آنچه بعضی برداشت بیشتری از اقوات دارند (بجهت توان ذهنی و تدبیر بیشتر) سهم ناتوانان قرار میگیرد...

....و این توصیه مهم قرآن در سوره فصلت به متمولین است که آنها را وادار میکند بگویند در قرآن لغو بیاندازید ، بلکه در فهم آن مشکل ایجاد شود تا شما غلبه کنید بر آنها (گویی جنگ است)....

در سوره مدثر نیز مخالفین قرآن از میان متمولین هستند....کسانی که از منافع مادی سیری پذیری ندارند...

وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَمْدُودًا ﴿۱۲﴾ وَبَنِينَ شُهُودًا ﴿۱۳﴾ وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيدًا ﴿۱۴﴾ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ﴿۱۵﴾ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا ﴿۱۶﴾ مدثر 

سوره 42 (شورا)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 73 (مزمل) سوره 42 از انتهای قرآن

1402/02/15

کلمه "منفطر" فقط در سوره مزمل آمده است...به نزدیکی و شدت روز قیامت در هر دو سوره با "انفطار" اشاره میگردد ، روزی که آسمانها از بالاترین آسمان و به فرمان الهی شکافته میشوند :

تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۵﴾ شورا

 السَّمَاءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا ﴿۱۸﴾ مزمل

اشاره به تحقق وعده الهی و نه امر جدید ، همینطور صیغه مذکر منفطر برای السماء مونث ، یاد آور اقسام سه گانه قول الهی و تکلم خدا با بشر در سوره شوراست...

 

در سوره مزمل اشاره به گروههای مومنین میگردد....عده ای بدنبال تجارت میروند و عده ای به جنگ میروند و عده ای در شهر میمانند.....همگی مراتبی از خوانش شبانه قرآن را دارند بعضی بیشتر بعضی کمتر تلاوت شبانه قرآن دارند....در وقت روز هم اشاره به رابطه های اجتماعی زیاد پیامبر میشود...

در سوره شورا نیز به حل اختلافات با حکم الله و تکلم خداوند با بشر و خواندن قرآن زنده کننده (رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا) اشاره میگردد....گویی خواندن شبانه قرآن از شرایط شرکت در شورا و حصول وحدت بین مومنین است...اینهمه به جهت انذار قرآن به قیامت است و امر به انفاق و قیام در مقابل کسانیکه چون فرعون و فرعونیان در ایجاد فسادند و رواج شرک...

آیا این نوعی شورا و تقسیم کار و مسئولیت اجتماعی نیست؟

 

 سوره 43 (الزخرف)  از اول قرآن با ----------------------> با سوره 72 (الجن) سوره 43 از انتهای قرآن

 

در سوره جن از دو نوع جن گفتگو میشود....از جنیان خوب آنهایی هستند که ابراهیم را از آتش نجات دادند یا در آوردن معجزات موسی شرکت داشته اند و یا در خدمت حضرت سلیمان بوده اند و یا کلا در کار به پیروزی رساندن پیامبران (که بنا بر خواسته الهی باید پیروز شده و  پیامشان رسانده شود) هستند...

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ﴿۲۶﴾ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿۲۷﴾ الجن

لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴿۲۸﴾ الجن

جنیان بد همان شیاطین رانده شده و از نظر انسان پنهان شده هستند ، آنهایی که :

وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ (36) الزخرف

اصرار بر گناهان (از جمله انباشت مال و منال و لذات سیری ناپذیر دنیوی) و اجتناب از دستورات خداوند از خصوصیات افرادی است که دیگر کاملا در دام شیطان (ذریه جن رانده شده) گرفتارند...

کلمه "نقیض" ، گماردن قرینه ای از شیطان ، فقط در سوره الزخرف آمده است...البته کلمه مشابه "قیضنا" در سوره فصلت نیز آمده است ، سوره ای بر روی همین شاخه اول ، در کنار سوره الزخرف...

شیطان میخواهد انسان نیز مانند او به عقیده خود وبینش خود اطمینان داشته باشد و تسلیم فرمان خداوند نباشد...فریفته ملک لایبلی (ملكى كه زايل نمى ‏شود) باشند...

سوره 44 (دخان)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 71 (نوح) سوره 44 از انتهای قرآن

 

در سوره دخان اشاره میشود به اینکه در پایان لیله مبارکه احکام موجز الهی (همان هایی که احکمت) تفصیل داده شده اند...در سوره نوح نیز عده ای اندک مومن انتخاب میشوند و مابقی غرق میگردند تا فساد و دنباله نسلی مفسدین قطع شده انسانهای جدید بیایند...

 

در لیله مبارکه تفصیل کتاب مکنون اتمام یافته و تنزیل آغاز میگردد....علاوه بر این مقدرات دیگر نیز تعیین میشوند...

 

فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿۴﴾ أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿۵﴾ الدخان

 

یعنی آیا برای حالتی که مردم مخاطب دستورات الهی ، از اطاعت سرباز بزنند و اصلا مومنی بدنیا نیاید ، برنامه ای هم تنظیم میشود؟ داستان قوم  نوح در سوره نوح ، سوره متقابل با سوره دخان یادآور نمونه ای برای این "امر" است....

 

بنابر علم الهی و در عمل دیدن توسط خود نوح نبی ، اعلام شد که از زمانی به بعد قوم نوح دیگر مومن نخواهد داشت لذا از قبل برای این وضعیت برنامه تدارک دیده شده بود....

 

گویا در ادامه برای قوم محمد نیز میتوانسته چنین رفتار و عواقبی رخ بدهد...فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین....اما چون قومی دیگر و پیامبری دیگر در کار نیست از این تنبیه معمول برای اقوام انتخابی و سرکش و نافرمان جلوگیری شده است ....و گویی قوم محمد از نابودی نجات پیدا کرده اند و فرصت داده شده اند... فرصتی کوتاه تا رسیدن بزرگترین عذاب....با همان علائم اولیه یوم تاتی السماء بدخان مبین...

 

إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿۱۵﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ ﴿۱۶﴾ الدخان

 

چنانکه ادامه آیات نشان میدهد مانند قوم موسی و مهاجرت مومنین و برگشت ایشان با آنها رفتار میشود ....

 

فرعون در سوره دخان که عالیا من المسرفین بود متقابل است با من لم یزده ماله و ولده الا خسارا در سوره نوح...

 

در سوره الدخان شجره الزقوم در قیامت ، مانند مخلوط آب و آتش حاصل از آتش فشان های دریایی در سوره نوح است ...این اولین خوراک و برخورد نفوس مجرمین است با زمین جدید که در کالبد جدید بروز خواهند یافت...گویا شجره الزقوم شبیه سازی است برای ماده ای که همچون گوله ها از درون زمین جدید به بیرون میجوشند...

 

مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا ﴿۲۵﴾ نوح

 

روان بودن قرآن بر لسان محمد مصطفی بجهت قرائت کامل و پیوسته از آیات برای متذکر شدن قوم ایشان بوده است و متقابل است با هشدارهای بسیار و آشکار و نهان نوح بر قوم خویش در سوره نوح...

 

سوره 45 (جاثیه)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 70 (معارج) سوره 45 از انتهای قرآن

 

طبق آنچه از قرآن میفهمیم  - وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ - "بروج" محل هایی در آسمان دنیا هستند اما "معارج" محل هایی در آسمانهای بالاتر از آسمان دنیاهستند......اشاره به عوالم بالا بدون اشاره به "علم" نخواهد بود...عالمان بی ایمان و افراد کنجکاو مغرور... و حق معلوم....

 

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۲۳﴾

وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ ﴿۲۴﴾ جاثیه

 

و در همین تناسب است...

 

وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿۲۴﴾ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵﴾ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿۲۶﴾ معارج

 

حق معلوم یعنی در هر عصر و نسلی حق و حقوق ضعفاء در اموال اغنیاء قابل تشخیص (برای علمای دین و اقتصاد) است...

 

در آسمان دنیا "جن" نوع اول و سخت ابزاری و "جن" نوع رانده شده قرار دارند...اولی به درون انسان راه ندارد ولی دومی میتواند بر افکار و نیات انسان اثر کند و او را فریب دهد...ملائکه و ارواح و نفوس انسانی در معارج هستند...برای نفوس مانند قبرستان و اجداث ...روز قیامت از این مقابر خارج و با سرعت به سوی علائم در زمین جدید سرازیر میشوند همچون ملخ ها منتشر...

 

يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ ﴿۴۳﴾ معارج

 

اینکه زمین و آسمانها برای بشر خلق شده است مفهومی بسیار کلی است و آسمانهایی که نفوس انسانها در آنها منتظر میمانند تا روز جزا را نیز شامل میشود آسمانهایی که در مالکیت و تدبیر الهی و البته در خصوص رفتار با انسانها و جزا دادن به آنهاست :

 

وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۲﴾ جاثیه

فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۳۶﴾ وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۳۷﴾ جاثیه

 

در پایان کلمه کبریاء اشاره به غرور عالمان بی ایمان نیز دارد ، همچنانکه در اواخر سوره معارج نیز به کافرین "مهطعین" ، کنجکاوان سمج از چپ و راست بسمت پیامبر هجوم آورده و درباره قیامت سوالات بسیار میکنند:

 

فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ﴿۳۶﴾ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ ﴿۳۷﴾ معارج

 

سوره 46 (احقاف)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 69 (حاقه) سوره 46 از انتهای قرآن

 

سوره حاقه رخداد قیامت را حق و ثابت و حتمی اعلام میکند و هشدار داده میشود به کسانیکه در این جهان خدا را باور نداشتند و مغرور قدرت و ثروت خود بودند...که مجازات سختی در انتظار آنهاست...

 

قوم عاد در محل احقاف انذار داده میشوند توسط هود نبی ...قومی مغرور به قدرت خود و سرزنش و تحقیر کننده مومنین....قول انبیاء مبنی بر رخداد قیامت را باور نکردند...اغنیاء آنها ضعیفان را تحقیر میکردند...

 

در سوره احقاف است که کتاب موسی و قرآن توسط گروهی از جن شنیده و تعجب میکنند...قرآن امام معرفی میشود بعد از کتاب موسی...هم در سوره احقاف قرآن با مجد و عظمت و از جانب مقام الهی معرفی میگردد و هم در سوره حاقه....قرآن هم حق است:

 

وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿۴۴﴾ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿۴۵﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿۴۶﴾ حاقه

 

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ ﴿۱۱﴾ احقاف

 

وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ ﴿۱۲﴾ احقاف

 

در این دو سوره به حق بودن یعنی ثابت و مقرر و تخلف و انکار ناپذیر بودن خداوند و قیامت و قرآن اشارات متعدد میشود...

 

از مشخصات دیگر حق فراگیر بودن آنست...برای همین در سوره حاقه متذکر میشود که در روز قیامت کسی مخفی نمی ماند:

 

يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ ﴿۱۸﴾ حاقه

 

جالب اینکه تاکید میشود بر نابودی قوم عاد و اینکه کسی از آنها باقی نماند:  فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ ﴿۸﴾ حاقه

 

اگر تمرکز کنیم بر اینکه علت عذاب در سوره حاقه چه چیزی بیان میشود میرسیم به این دو عامل : إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ ﴿۳۳﴾  وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳۴﴾ حاقه

 

مسکین کسی است که توان حرکت و کسب روزی ندارد اینها کسانی هستند که ممکن است در یک جامعه دیده نشده و فراموش گردند...

 

در سوره حاقه وقایع خیلی خلاصه و بهم پیچیده بیان میشوند و وقایع اقوام گذشته مانند تجربیاتی از جانب ما و برای ما هستند و گویای حقیقت واحد حاکم بر خلقت و هدایت انسانها از ابتدای خلقت تا امروز :

 

إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ ﴿۱۱﴾ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ ﴿۱۲﴾ حاقه

 

و این ما بعنوان باقیماندگان میتوانیم با عبرت از گذشته تاریخی خود به تقوی برسیم و یا کاملا از پاکی تهی شویم...مانند کافرین قوم عاد که علیرغم استعداد زیاد و بسط جسمانی ، پاکی خود را در حیات دنیوی از دست دادند...

 

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف

 

یک اشاره لطیف و موجز و هماهنگ با کلی بینی در این دو سوره ، جمع دو عدد با اشاره های ثلاثون و اربعین ، در سوره احقاف مربوط به طی زندگی یک انسان ، در سوره حاقه به جمع آنها سبعون ، باز هم مربوط به یک انسان است...کنایه به اینکه تمام دورانهای زیست انسانهای کافر بدون نتیجه بوده و طیبات خود را از دست میدهند...شبیه سازی اینکه زنجیرهایی بطول مجموع آن دوران ، در قیامت آنها را در بند نگهمیدارند...

 

ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿۳۲﴾ حاقه

 

سوره 47 (محمد)  از اول قرآن با --------------------------> با سوره 68 (القلم) سوره 47 از انتهای قرآن

 

در این دو سوره محور قرآن است....کسانیکه مانع شنیده شدن و فهم قرآن میشوند کافرند و صد عن سبیل الله میکنند....چرا که قرآن امر به انفاق میکند و آنرا سبب رستگاری در آخرت می شمرد... کسانیکه مسرف هستنند و مانند حیوان

میخورند تحمل شنیدن آنرا ندارند که سهل است به هر نحو جلوی اشاعه آنرا میگیرند....قتال با چنین افرادی مجاز است...مانند افراد و کشورهای قدرتمند امروزی که خواهان برقراری رقابت های نفس گیر اقتصادی هستند رقابتهایی که خود در

 آن پیروزند... و به کمک اساسی به دیگران اعتقادی ندارند...از لذائذ مادی سیری پذیری ندارند حتی اگر به قیمت نابودی دیگر افراد و کشورها و تخریب محیط زیست انسان تمام شود...

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ﴿۹﴾ محمد

إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ ﴿۱۲﴾ محمد

مومنینی هم که مریض القلب هستند و با چنین کافرینی در پنهان ارتباط بر قرار میکنند مستوجب عذاب الهی...

امر به نوشتن قرآن راهی برای حفظ آنست...تلاش مفرط پیامبر برای از حفظ خواندن آن و تکرار زیاد لازم نیست....مبادا مورد تمسخر دیگران قرار بگیرند...کسانی که از نزول قرآن کراهت داشته اند در ظاهر خواهان نزول سوره ای بوده اند ولی وقتی نازل میشود و در آن به چیزی مخالف هوای نفس آنها مثل قتال امر میفرماید کراهت داشتن آنها آشکار میگردد.رابطه محمد رسول الله و قرآن و قلم اظهر من الشمس است...

 

سوره 48 (فتح)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 67 (ملک) سوره 48 از انتهای قرآن

 

در سوره فتح تدبیر خاص الهی برای اینکه جنگی بین مومنین و اهالی مکه رخ ندهد مبادا مومنین قلیلی که در میان آنها هستند و ایمان خود را پنهان میکنند کشته شوند موضوع اصلی است...در سوره ملک تدبیر عام خداوند توصیف میشود...

آیه پایانی سوره فتح چنین است:

 

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿۲۹﴾ فتح

 

 ....مـحمد رسول خدا است و كسانى كه با او هستند عليه كفار شديد و بى رحمند و در بين خود رحـيـم و دلسـوزنـد، .....چون زراعتى هستند كه از شدت بـركـت پـيـرامـونش جوانه هايى مى زند و آن جوانه ها هم كلفت مى شود و مستقيم بر پاى خود مى ايستد به طورى كه برزگران را به شگفت مى آورد (مؤمنين نيز اين طورند)، اين بـراى آن اسـت كـه كـفـار را به خشم آورد، خدا به كسانى كه ايمان آورده و از آن بين به كسانى كه اعمال صالح هم مى كنند وعده مغفرت و اجرى عظيم داده (29).......ترجمه تفسیر المیزان

 

در سوره الملک مبنای کار کشت و کشاورزان که آب است را تحت ملک و تدبیر الهی میداند....آیه پایانی سوره الملک چنین است:

 

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ ﴿۳۰﴾ الملک (با یک آیه بیشتر)

 

سوره 49 (حجرات)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 66 (تحریم) سوره 49 از انتهای قرآن

 

اختلاف افکنی بین مومنین نشود ... مومنین باید با هم برادر باشند...باید رعایت بزرگی و شان رسول الله را بنمایند و او را آزار ندهند...

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰﴾ حجرات

 

استهزاء و جسارت  به حضور رسول الله مجازات دارد...نیروهای غیبی در کار حمایت این رسالت (پیام رسانی) نهایی و عظیم هستند....

 

إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ﴿۴﴾ تحریم

 

سوره 50 (ق)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 65 (طلاق) سوره 50 از انتهای قرآن

 

گویا دنیای مادی ما (آنچنان گسترده که انسان با تمام علم و دانش نمی تواند از آن خارج شود...مانند جنینی متحرک است در رحم) زیر آسمان اول همان آسمان دنیا قرار دارد که از نفوذ شیاطین به آسمانهای بالاتر بشدت محافظت میشود لایه های بالا تر از میان همان آسمانهای هفتگانه معارج هستند و محل استقرار ملائکه و نفوس انسانهاست...ورای آسمان هفتم ملائکه مقرب و ارواح طیبه ....

 

سماوات هفتگانه مشابه ای در اطراف زمین وجود دارد همان لایه های آتمسفری زمین...در کمال تعجب این موضوع در آیه انتهایی سوره طلاق ذکر میشود:

 

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿۱۲﴾

 

زنان و مردانی که جدا میشوند ابتدا باید بدانند که امکان سازش مجدد وجود دارد چرا که تغییرات زیادی ممکن است در لایه های اذهان خودشان و عوامل بیرونی بوقوع بپیوندد...پس از جدایی نیز :

 

....  وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿۲﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴿۳﴾

 

وسوسه های درونی و افکار تغییر یابنده زیاد هستند:

 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾ ق

 

إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿۱۸﴾ ق

 

1402/10/05

 

همین اشاره منحصر بفرد در سوره طلاق به وجود دو طبقات آسمانی مشابه ، یکی هفت لایه بالای زمین ما و دیگری هفت آسمان خلقت که آسمان اول از آنها بسمت زمین همین محیط مادی ماست که خورشید و ستارگان و کهکشانها نیز در آن هستند ، موجب میشود که اشاره به دو آسمان در سوره ق از ابهام خارج گردد...و این جای تعجب و اعجاز و تاییدی بر درختواره بودن قرآن است ، تعداد 19 بار مشتقات کلمه "طلاق" در قرآن همچون تعداد محل های جدایی بین جفت سور متقابل و تشکیل دو شاخه درختواره... (لینک "ترتیب سور قرآن برای درختواره")...

 

در سوره ق دو آسمان معرفی میشود یکی که فروجی ندارد (همان آسمان دنیا از آسمانهای هفتگانه خلقت- از نزدیک شدن شیاطین جن و انس ممانعت میشود) :

 

أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ ﴿۶﴾ ق

 

و دیگری آسمان بالای سر ما که لایه باران زای آنست و در ضمن قابل خروج و ورود است چنانکه هواپیما و ماهواره و سفینه ها از آن خارج میشوند و البته با کشاندن آتش در میان آنها حرکت ابرها و تنظیمات اقلیمی بهم خواهد خورد مگر اینکه مراقبت شود...

 

وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿۹﴾ ق

 

خالی از ظرافت نیست که بدانیم تنها در سوره ق خصومت بین انسان های مجرم  و قرینه (درونی) آنها  در قیامت بیان میشود گویی نزاع بین زوج هاست در حضور قاضی....و دیگر اینکه "خروج"  و "گریز" در سوره ق  مکرر بیان میشود....

 

قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَكِنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿۲۷﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ﴿۲۸﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۲۹﴾ ق

 

سوره 51 (ذاریات)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 64 (تغابن) سوره 51 از انتهای قرآن

 

ازواج و اولاد ممکن است دشمن ما باشند ....البته با مخالفت با ایمان به خدا و قیامت...اموال ما مایه آزمایش ماست و ...بخشش و قرض الحسنه دادن به خدا بر اموال می افزاید و ....هر کس بر خست درونی غلبه کند از نجات یافتگان است:

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۴﴾ تغابن

 

إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۵﴾ تغابن

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لِأَنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۱۶﴾ تغابن

 

إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۷﴾ تغابن

 

در سوره الذاریات بر پراکنده بودن اولیه رزق و روزی اشاره میشود و بنا براین جهت میفرماید که در اموال اغنیاء مومن حق ناتوانان نیازمند وجود دارد:

 

كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ ﴿۱۷﴾ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿۱۸﴾ وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۱۹﴾ الذاریات

 

اغنیاء مومن میدانند که خداوند بر تمام افراد انسانی رحمت دارد و برای آنها رزق و روزی قرار داده است و در اموال ایشان مندرج است و در قیامت باید پاسخگو باشند...اغنیاء غیر مومن چون به خدا و قیامت اعتقاد ندارند چنین حقی در اموال خود حس نمی کنند و ...اسراف در مصرف و انباشت در نزد مسرفین فساد را در جامعه ایجاد میکند....به اقوام مفسدی مانند قوم لوط و.. اشاره میشود...

 

آیه  وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۵ الذاریات ، نیز متقابلا خسران و ضرر و زیان در فراموشی یاد خدا و قیامت را میرساند....

يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۹﴾ التغابن سوره 64

 

در اواخر سوره ذاریات "القوه المتین" اشاره به چه چیزی میباشد؟ در حالیکه تعبیرات "ذی قوه" و "شدید القوی" به دارندگان نیروهای غیبی نسبت داده شده است و نیز داریم "ان کیدی متین"، خداوند با چه نیروی خاصی ، طعام موجودات را بطور حتمی و قطعی تامین میکند؟

 

وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ﴿۲۲﴾... مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ ﴿۵۷﴾ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ ﴿۵۸﴾

 

بنظر میرسد در تناسب و تکمیل اشارات اوایل سوره الذاریات به عوامل و مراحل حیات موجودات ، عامل "نور" همان "القوه المتین" است... عاملی همیشه لازم ...در مقابل سوره الذاریات ، در سوره تغابن اشاره به "نور" نیز اشاره و تداعی کننده و در تایید این برداشت است...آنجا که میفرماید:

 

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۸﴾ التغابن

 

بسادگی نشان میدهد نور خورشید و تقسیم رزق و روزی بلامانع است اما نور هدایت قرآن بر هر کسی نمی تابد باید قلب سلیم داشت...

نور میتواند وسیله ای هم باشد برای ثبت و ضبط اطلاعات و اعمال انسانها و....برای ما در عصر کامپیوتر این سخن آشناست....آنهم در سوره 64 ، (بزرگترین مضرب 2 زیر114) و اشارات متعدد در هر دو سوره به دو تایی هایی از قبیل کفر و ایمان ، زوج بودن خلق...

مانند نور ذکر شده در سوره انعام : الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ ﴿۱﴾ انعام

 

بر شاخه اول از درختواره قرآنی ، سوره انعام با سوره الذاریات سوره 51 (1+5=6) در اشاره به رزق و روزی و خوراکیها و نیز اشاره به لباس مردان پوشاندن بر ملک ارسالی احتمالی نقاط مشترک دارند (همچون لباس و ظاهر میهمانان

 ابراهیم در سوره الذاریات).... وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ ﴿۹﴾ انعام

 

1402/08/18

بر شاخه اول از درختواره قرآنی ، سوره نور سوره 24 ، بر تابش نور و اشاره ضمنی به آن در سوره الذاریات سوره 51 (6=2+4) در ردیف همان قیاس قبلی نیست؟؟!!

 

از مشتقات کلمه "غبن" بمعنای ضرر و زیان دیدن و فریب خوردن در معامله ، در قرآن فقط همان کلمه "التغابن" در سوره تغابن آمده است و در مقابل آن در سوره الذاریات نیز عبارت "تنفع المومنین" عبارت منحصر بفرد در نوع خودش در

قرآن است!!

خلاصه درس سوره الذاریات و سوره تغابن ، انباشت و حمل اموال دنیا بر خود و انفاق نکردن آن به نیازمندان عیان شدن ضرر و زیان و فریب خوردن دنیایی است در قیامت...

 

نکته جالب دیگر این است که بر روی همین شاخه از درختواره (پس از سوره طور و سوره منافقون) و در سوره صف متقابل با سوره قمر، به حمل کتاب تورات بر دانشمندان بی عمل و ایمان یهود و ضرر و زیان آنها اشاره خواهد شد!!!

 

سوره 52 (طور)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 63 (منافقون) سوره 52 از انتهای قرآن

 

در سوره طور به نعمات متعدد طبیعی اشاره میگردد و بطور کلی اشاره میکند به افرادی که منکر خالقی برای آنها هستند...در سوره منافقون معلوم میشود اینها مصادیقی از همان افراد کلی در سوره طور هستند....منافقین در ظاهر پذیرای دین الهی میشوند ولی در نهان میخواهند رشته ها را بگسلند و برای خود انباشت کنند...منافقین میگویند به افراد فقیر دور و اطراف پیامبر انفاق نکنید تا شکست بخورند....نمی دانند که خزائن آسمانها و زمین در دست خداست....

 

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ ﴿۳۷﴾ طور

 

هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۷﴾ منافقون

 

منافقین به جدا نمودن مومنین از یکدیگر می اندیشند ، خدا فرا تر از وحدت دنیایی آنها ، به الحاق فرزندان تابع و مومن آنها به ایشان در بهشت:

 

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿۲۱﴾ طور

 

اواخر سوره طور ، اعلام اینکه ای پیامبر مقاومت کن تو تحت مراقبت ما هستی (و ما میدانیم که تو صاحب حکم و رسالتی) :

 

وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۴۸﴾ الطور

 

در مقابل آغاز سوره منافقون و تایید منافقانه است ---گویی در یک تقابل سوره طور به آشکار بودن و سوره منافقون به پنهان کردن اشاره دارند :

 

إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿۱﴾ منافقون

----------------------------

از هر دو سوره طور و منافقون نشانه هایی مشابه و منحصر بفرد از افراد منافق در سوره توبه – هر سه بر روی شاخه اول - وجود دارند....

 مشابه آیات ذیل از سوره طور :

أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ﴿۳۰﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ ﴿۳۱﴾ طور

 در سوره توبه میخوانیم :

 

إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ ﴿۴۵﴾ توبه

.....

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ ﴿۵۲﴾ توبه

مشابه آیه ذیل از سوره منافقون :

سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۶﴾ منافقون

در سوره توبه میخوانیم :

 

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۷۳﴾ توبه

....

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۸۰﴾ توبه

 

سوره 53 (النجم)  از اول قرآن با -----------------------> با سوره 62 (الجمعه) سوره 53 از انتهای قرآن

 

امر به سعی و تلاش برای ذکر خداوند در ایامی که بجهت فرهنگ اجتماعی پتانسیل دنیا دوستی بیشتری دارند.نمونه کوچکی نیست.

 وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏(39) النجم

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (9) الجمعه

سعی در توسعه کسب و کار بجای سعی برای عبادت و اندیشیدن ...

ترک نمودن نماز جمعه و تنها گذاشتن پیامبر مانند نیست و نابود شدن اقوام مجرم است که از آنها خبری نیست...

وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى ﴿۵۱﴾ وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى ﴿۵۲﴾ وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى ﴿۵۳﴾ فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى ﴿۵۴﴾

سوره 54 (قمر)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 61 (صف) سوره 54 از انتهای قرآن

 

شق القمر رخ نداده است...این اشاره به نزدیکی روز قیامت و نزدیکی شکافت ماه و زمین و دیگر اجرام آسمانی است...در سوره صف به علاقه زیاد مومنین به کمک الهی و "پیروزی نزدیک" اشاره میشود...مشابه نزدیکی قیامت و بیانات خلاصه از سرنوشت اقوام گذشته و اشارات سریع به  پایان سرنوشت آنها در سوره قمر است...

 روی دیگر این وضعیت جازدن هنگام روبرو شدن با خطر است...ابتدا مشتاق نشان میدهند ولی وقتی با واقیعت خطرناک روبرو میشوند عقب نشینی میکنند...مگر کسانی که در ایمان خود راسخ هستند...

1402/02/18

برخورد با چیزهایی است که در نزدیکی قرار دارند یا قرار میگیرند و ساده و گویا و ظاهرهستند یا ظاهر و غالب خواهد شد (دین اسلام)...با همه اینها میتواند با آنها برخورد شایسته صورت نگیرد مانند برخورد و متذکر شدن یا نشدن با قرآنی که برای ذکر ساده شده است ...مثل کور شدن قوم خبیث لوط که به هدف پلید خود نزدیک شده بودند...در انتها نزدیک نشستن و تقرب نزد خدا برای مومنین وعده صدقی است که رخ میدهد...

 

سوره 55 (الرحمن)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 60 (ممتحنه) سوره 55 از انتهای قرآن

 

رفتار قسط آمیز با کسانیکه در دین قتال نمی کنند و مسلمین را از دیارشان اخراج نمی کنند... و قبول زنانی که از جامعه کفر به جامعه مسلمانان مهاجرت میکنند (پس از امتحان تسلیم و ایمان آنها و تعهدشان به اینکه سرقت و ... نکنند) دو موضوع اصلی سوره ممتحنه هستند....

 

در سوره الرحمن نیز به رعایت قسط بطور کلی اشاره میگردد و دو بار به اینکه در قیامت  همسرانی خواهند داشت که قبلا کسی با آنها در نیامیخته است بشارت میدهد...

                                                                    

وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿۷﴾ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿۸﴾ وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿۹﴾ الرحمن

 

فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۵۶﴾ ........... لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۷۴﴾ الرحمن

 

اشاره به جن و انس که در سوره الرحمن مکرر اشاره میشود ، در سوره ممتحنه این اشاره در " عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ " مستتر است (همان موجوداتی که مورد غضب الهی هستند) چرا که داریم :

 

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ ﴿۱۱۲﴾ انعام سوره 6

 

سوره 56 (واقعه)  از اول قرآن با --------------------> با سوره 59 (حشر) سوره 56 از انتهای قرآن

 

در اوایل سوره واقعه انسانها را در قیامت به سه گروه تقسیم میکند: اصحاب المیمنه...اصحاب المشئمه...السابقون

 

دو گروه اول و آخر پاداش میگیرند و بشارت داده میشوند و اصحاب المشئمه همان جهنمیان هستند که مجازات خواهند شد...

 

در اواخر سوره اشاره میگردد که قرآن کتابی است که مطالب آن در کتابی مکنون موجود است و فقط مطهرون آن کتاب مکنون را مس میکنند...نه اینکه این قرآن را فقط مطهرون میفهمند (برداشتی که گاهی شنیده میشود)...مکنون آنچنانکه زنان بهشتی در ابتدای سوره مکنون توصیف میشوند...تنزیل در ادامه نشان از خواندن و فهمیدن توسط "العالمین" (یعنی انسانها) دارد

 

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿۷۷﴾ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿۷۸﴾ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۰﴾ واقعه

 

در پی این اشاره میپردازد به اینکه کسی نمی تواند مانع خروج نفس انسان از کالبد او گردد ، خروج نفس و جزا دادن به او حتمی است...

 

فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿۸۳﴾ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿۸۴﴾ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿۸۵﴾ فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿۸۶﴾ تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۸۷﴾ واقعه

 

دوباره مثل اول سوره واقعه ، در اینجا و در ادامه نیز به سه گروه اشاره میشود....خروج این سه گروه نفوس مشابه خروج سه گروه در سوره حشر است....خروج کافرین از اهل کتاب از خانه و کاشانه خود ، و خروج مومنین و مهاجرت آنها ، و خروج منافقین در تبانی با کافرین علیه مومنین ، که در نهان وجود خویش در آن قاطع و راضی نیستند....مشابه با "السابقون السابقون" در سوره واقعه ،منحصرا در سوره حشر نیز اشاره به "سبقت" بعضی مومنین از دیگرمومنین دارد :

 

وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۱۰﴾ حشر

 

... در انتهای سوره حشر از باب اعجاز بودن میگوید اگر قرآن را به کوه نازل میکردیم متلاشی میشد...

 

در این سوره (واقعه) یعنی در انتهای شاخه اول ، قرآن بعنوان معجزه برای باور به قیامت معرفی میشود...

 

سوره 57 (حدید)  از اول قرآن با -----------------> با سوره 58 (مجادله) سوره 57 از انتهای قرآن

 

و هنگامی که تعداد سور به نیمه میرسد در سوره 57 (حدید) میفرماید ... هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۳﴾...

در انتهای سوره گویا مانند ناظری در وسط ایستاده ایم...دوکفه ترازو در اطراف...ترازویی از جنس کتاب...کتابی برای وزن کردن و سنجیدن... باید مبنای رفع اختلافات رسالات الله باشد...همانطور که مجادله بانویی با رسول الله در اوایل سوره مجادله نقل میشود و با سکوت رسول الله یا ابراز نظر شخصی خودشان و عدم اطلاع از حکم ، آن بانو شکایت به خداوند میبرد و با وحی جدید اختلاف رفع میگردد....

در مقابله با زیاده خواهان و مسرفان سیری ناپذیر و مفسدین در زمین باید مامور و آماده به قیام بالقسط بر اساس این کتاب باشیم:

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۲۵﴾ حدید س 57

در کنار امر به این قیام اولین نقاط ضعف و سستی و تفرقه در جمع مومنین در سوره مجادله بر روی شاخه دوم (تنش های اجتماعی) بیان میشوند...

اشاره به محاوره یک بانو در باره طلاق با همسرش (که حتما عیان و در میان جمع نبوده و در صدایی آهسته شبیه به نجوا انجام میشده است) در تناسب زیباست با دیگر آیات سوره مجادله از جمله در خصوص تمایل به نجوا کردن بعضی از مومنین با رسول الله...و از جمله مخالفت کردن با رسول الله بسبب دوستی های قوم و خویشی ....از جمله بی احترامی به عالمین...چنین کسانی حزب شیطان هستند...افرادی که بتدریج آغازگر تفرقه و سستی میشوند:

اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۹﴾ مجادله

نتیجه چنین اشتباهاتی ظهور جماعتی است با عنوان منافقین...بیانات مشابه اینها در سوره منافقون قرار دارد...سوره ای در شاخه اول...شاخه تنش های فردی و در قلوب افراد...قلوب کسانیکه به انباشت مال دنیا می اندیشند و نه به انفاق برای رضایت الهی و کمک به مومنین اطراف رسول الله و نه به پاداش آخرت خویش:

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۷﴾ حدید

لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۱۷﴾ مجادله

مشترک بودن مفهوم حضور خدا همه جا در بین افراد و ناظر بر اعمال آنها در این دو سوره دیده میشود:

 هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۴﴾ حدید

 أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۷﴾ مجادله

 و همینطور بیان کمک و امداد رسولان در این دو سوره وجود دارد:

 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۲۱﴾ مجادله

 لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۲۵﴾ حدید

در این سوره (حدید) یعنی در انتهای شاخه دوم ، قرآن بعنوان پیام راهنمای زندگی و مرجع رفع اختلافات انسانها معرفی میشود...

صفحه اول