درباره اتصال آیات سوره مائده 2
با کمال تعجب میخوانیم که علامه طباطبایی در تفسیر سوره مائده دو آیه 101 و 102 :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾ المائده
قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ ﴿۱۰۲﴾المائده
را از آیات قبل و بعد جدا و تلاش های پراکنده انجام شده در این راه را معتبر نمی دانند:
"اين دو آيه ظهورى در ارتباط به ما قبل خود ندارد و مضمونشان بى نياز از اتصال به كلام ديگرى است ، كه آن كلام چيزى را بيان نمايد كه خود اين دو آيه به تنهايى نتوانند آنرا افاده كنند، بنابراين هيچ حاجتى نيست به اينكه ما خود را مانند جمعى از مفسرين به زحمت انداخته و براى بر قرار كردن پيوند ما بين آن دو و آيات قبل يا بين آنها و اول سوره يا براى اينكه آندو را به غرضى كه در سراسر سوره است مربوط سازيم ، توجيهاتى بنماييم ، پس چه بهتر كه از معنا چشم پوشيده و بگذريم :"
اتفاقا معنای بسیار زیبا ضمن اتصال آیات سوره مائده برای این دو آیه وجود دارد.از متقابل (زوج) بودن سوره مائده و سوره نصر بر روی درختواره قرآنی ، شاخه دوم ،" طرح اولیه درختواره قرآنی ، القرآن کشجره ثابته " ، معلوم میشود که
بیشتر یا تمام آیات سوره مائده مقارن پیروزی مسلمین بوده است.رخداد مورد بحث در این دوران باید دیده شود.هشداری هم هست برای مومنین زمانه های بعد از رحلت محمد مصطفی و نقش اولوا الالباب.حتما سوره انعام و آیه ذیل که درباره بعضی انعام (ممنوع برای کشتن و سواری) میباشد ، نازل شده بوده است :
وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا يَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۱۳۸﴾ انعام
در سوره مائده از دو آیه قبل از آیه 101 ، معلوم میشود که بعضی افراد (اعم از مومنین و کافرین) آیاتی را آشکار میکنند و آیاتی دیگر را کتمان میکنند:
مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ (99) مائده
برای همین است که در ادامه از خبیث و طیب سخن میرود. اولوا الالباب باید برای برداشت از قرآن تمام آیات را ببینند و به شنیدن سخنان دیگران اکتفاء نکنند امید که رستگار شوند:
قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (100) مائده
میخواهد به مومنین بگوید که چرا در آیات نازل شده دقت لازم نمی کنند.اگر دقت میکردند جواب سوال خود را می یافتند و دیگر به پرسیدن احتیاجی نبود. با این پرسیدن نقص کار و نقص بی دقتی و نقص کم توجهی آنها موجب ناراحتی خود آنها
میشود.خداوند از این بی توجهی آنها در میگذرد و می بخشد....
اعلام میشود که یک "قوم" از آنها قبلا از بیانات قرآن جواب خود را گرفته بوده اند و از جواب راضی نشده و به آن کافر شدند.عبارت "من قبلکم" نیز اشاره دارد به قبل از زمان پرسیدن ناشایسته آن مومنین مبنی بر اینکه کافرین مدتی قبل از آنها این سوالات را از ما انزل الله جواب گرفته و قبول نکرده بوده اند. (ماضی نقلی)
در ادامه معلوم میشود موضوع حلال و حرام بودن بعضی حیوانات (برای ذبح در مراسم حج ، در ارتباط با آیات قبل) در میان بوده که کافران را راضی نکرده است.شبیه به همان "الیوم یاس الذین کفروا من دینکم" در ابتدای همین سوره است.
نکته جالب کلمه "قوم" است در این آیه :
قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ (102) مائده
که در نظر اول تصور میشود این "قوم" افرادی از قرون قبل است در حالیکه معلوم میشود منظور عده ای از افراد موجود در همین جامعه مسلمین هم عصر رسول الله هستند و نامگذاری خاص بر حیوانات خاص دارند..اطلاق کلمه قوم در این سوره به افراد خاص آنزمان سابقه دارد آنجا که میگوید "شنئان قوم..."
بنابراین رعایت ارتباط ما انزل الله و ندیده گرفتن هیچ آیه ای از آن لازمه درک صحیح قرآن است.
اگر کسی آیه یا آیاتی را ندیده بگیرد یا جستجو نکند با اشتباهات بزرگ مواجه خواهد شد...در ارتباط با تعاون در اوایل سوره میتوان گفت که مومنین باید در این درک و فهم کمک هم باشند.اگر کسی آیه ای را ندید دیگری آنرا به او نشان دهد...
ارتباط آیات سوره تا پایان آن ادامه دارد....
در ادامه بیان اینکه اگر کسی در حال مرگ بود و خواست وصیت کند باید دو شاهد بیاورد و....زیباست...
ندیده گرفتن یا کمک به یکدیگر در شهادت و دیدن آیات مانند شهادت است برای وصیت هنگام مرگ یک مومن...
گویی ندیده گرفتن وصیت مومنی که مرگش فرا رسیده باشد مانند ندیده گرفتن آیاتی است که قبلا نازل شده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ....(106) مائده
"حین الوصیه" یاد آور "حین ینزل القرآن" است...
اتمام حجت خداوند با حواریون در "شام آخر" در پایان سوره مانند "اوفوا بالعقود" اول سوره است...
-----------------
با رعایت اتصال آیات ماقبل و ما بعد و ادامه آیه 101 ، میتوان چنین خلاصه نتیجه گرفت :
عده ای دوست دارند آنچه نازل شده را کتمان کنند چون مخالف با منافع و تعصبات جاهلی آنهاست ...اولوا الالباب (که توانایی رعایت پیوند بین آیات را دارند) در نقطه مقابل آنها هستند...
اول اینکه سوالی پرسیده شده که قبلا (بطور ضمنی) پاسخ داده شده بوده است...باید از دیگران پرسیده میشد... خداوند بخشیده است...
دوم اینکه عده ای قبلا همان سوال را داشته اند ولی با نزول قرآن و گرفتن جواب ، کافر شده اند...مانند مایوس شدن کفار از دین با اعلام محرمات در خوراکی ها که در اوایل همین سوره مائده آمده است...
از چیزی سوال نکنید که اگر جواب آشکار شود ، ناخشنود خواهید شد ... اگر ناخشنود خواهید شد سوال نکنید...مخصوصا در ایام نزول قرآن که اگر سوال کنید جواب الهی آشکار خواهد شد...چرا که آن عمل شما جوسازی علیه قرآن و مسلمین میشود...خدا آنرا بخشید...برای آنکه این وضعیت پیش نیاید از آنچه قبلا نازل شده و از اولوا الالباب کمک بگیرید...
پس مومنین باید منتظر احکام جدید و بیانات روشنگرانه قرآنی بمانند و در فهم و ترویج و اطاعت از هر آنچه نازل شده با هم تعاون داشته باشند و حقی را کتمان نکنند...و در هر حال از حکم نازل شده مربوط به سوالشان ، نا خوشنود نگردند...
-------------------------------------------------------
1401/12/29
در آیه وضوء در سوره مائده نیز با عمل به توصیه قرآن مبنی بر رعایت اتصال قول الهی، برداشت واحدی حاصل میشود ....
متوقف شدن بر روی یک قسمت از آیه و ادعای قرائات مختلف در آن محل راه درست نیست باید تمام آیه و عبارات آن مقایسه شوند....البته در هر آیه ای نیز چنین است نباید در یک قسمت متوقف شده و نتیجه گیری کنیم بلکه تمام عبارات هر
آیه تا انتها با هم منظور شوند و سپس نتیجه گیری نماییم....و این همان رعایت اتصال قول با همین چیدمان کلمات است و نتایج از سادگی شوک آور...
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا
صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۶﴾
در یک آیه کلمه "امسحوا" دوبار آمده است...بار اول در وضوء بار دوم در تیمم با خاک...آیا نباید طرز کاربرد آنها مقایسه شوند؟
عبارت تیمم که با "فا" شروع میشود تا پایان خود ، دو موضع صورت و دستان ، هر دو را در بر میگیرد...
عبارت وضوء نیز که با "فا" شروع میشود تا پایان خود ، مواضع صورت و دستان تا مرافق و پاها تا مچ پاها را در بر میگیرد....در این عبارت دستور مسح سر بطور استثناء از اعضایی که شسته میشوند ، با "و" بصورت ترکیب عطفی در
محل لازم خود در ترتیب شستن اعضاء ، با خیسی دستان انجام میشود...
با این توضیح که اگر "امسحوا" در عبارت غسل شامل تمام اعضای بعد از خودش بود باید مانند "امسحوا" در عبارت تیمم ، با "فا" شروع میشد....با خیسی حاصل از شستن مرحله قبل....در عبارت تیمم نیز پس از تماس خاک پاک با "فا" مسح تمام اعضای بعدی انجام میشود...
یعنی پس از " فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ " در ادامه با همان خیسی دست میداشتیم " فَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ"....البته با تغییر اعراب برای ارجل..
همچنانکه پس از بیان " فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا " در ادامه داریم " فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ"
بنابراین باید از تمام عبارات آیه تا پایان در کنار هم استفاده کنیم ، نه اینکه در اعراب "ارجلکم" و جوار آن متوقف شده و مشاجرات در قرائات مختلف نموده و به طرز بیان عبارت مشابه دیگر در همان آیه اعتنایی نداشته باشیم...
البته مناسک (مانند حج) تماما در قرآن نیست و امکان و لزومی هم نداشته است...با تسلیم به اتصال قول الهی و آگاه شدن به اهداف اصلی قرآن بطور صحیح ، قلوبی پیدا میکنیم که میتوانیم به وحدت در مناسک دیگر هم برسیم...