درباره فطرت الله و روح دمیده

 

روی نهادن به دین و آیین پاک منطبق با قوانین نهادینه شده در خلقت تنها از افراد پاک نهادی امکان دارد که آنها هم در وجود خود و در خلقت خود تغییری مخرب ایجاد نکرده باشند.با سمع و بصر و فواد پاک در فهم و عمل به آن دین و آیین کوشا باشند.ارائه این دین و آیین فقط از جانب خالق مجموعه خلقت امکان دارد.کسی غیر از آن خالق شایسته اطاعت نیست زیرا تقدیر در خلقت  فقط از جانب اوست.(سوره روم که آیه فطرت الله در آنست سراسر اشاره به تقدیر الهی است).فطرت الله الگوی الهی تقدیر شده برای خلقت انسان است.

 

داشتن سمع و بصر و فواد در بالاترین حد و اندازه ها نتیجه دمیدن روح الهی در کالبد انسان اولیه است.اندازه هایی از توانایی که تعداد قلیلی از انسانها از آن اندازه های اولیه بهره برداری میکنند.ادامه داشتن این توانایی ها در نفوس بعدی به تقدیر الهی و شکر انسان است.آیات ذیل از سوره السجده گویای این نظر است:

 

الَّذِى أَحْسَنَ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلَقَهُ  وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ(7)

ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ(8)

ثُمَّ سَوَّئهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ  وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفِْدَةَ  قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ(9)

 

هر فردی از  نسلی میتواند با تسلیم شدن به فرامین الهی سمع و بصر و فواد خود را توانایی بیشتر ببخشد و به روح پاک اولیه دست یابد یا با ارتکاب گناه آن توانایی ها را در خود تضعیف کند.میتواند نسل بعد خود را به اعمال نیک وصیت کند میتواند آلودگی های خود را به نسل بعد سرایت دهد.

 

وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (78) النحل

 

هماهنگ با اشارات سوره نحل به توانایی های مختلف افراد و به تبع آن به بهره مندی های مختلف ایشان از نعمات دنیایی بطور ضمنی به اندازه های مختلف بهره مندی از سمع و بصر و فواد اشاره دارد.توانایی هایی که با شکر آنها مقدارشان رو به شدت و ضعف بیشتر خواهد رفت.لذاست که در آیه سجده در رابطه با بیشترین اندازه مقدر شده فرموده است "قلیلا ما تشکرون" ولی در آیه سوره نحل میفرماید "لعلکم تشکرون".

 

تلاش هر فرد منجر میشود به اینکه ارتباط او با خداوند از طریق میزان بهره مندیش از روح الهی درون خود مستحکم یا تضعیف شود.آنچه از روح پاک در ما میماند وسیله ملاقات ما با خداوند در روز قیامت است.بعضی یا اکثرا دارای این بضاعت به اندازه کافی نیستند و در لحظات اولیه ملاقات رابطه اشان قطع میشود و سقوط به عذاب اعمال خودشان را خواهند دید.ادامه آیات سوره السجده را ببینید:

 

وَ قَالُواْ أَ ءِذَا ضَلَلْنَا فىِ الْأَرْضِ أَ ءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِيدِ   بَلْ هُم بِلِقَاءِ رَبهِِّمْ كَافِرُونَ(10)

* قُلْ يَتَوَفَّئكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكلّ‏َِ بِكُمْ ثُمَّ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ(11)

وَ لَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُواْ رُءُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ(12)

 

 -------------------------------------------

 

هر انسانی طبق "فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله" (روم ی 30) و "بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره" (قیامه ی 14و15) و "فالهمها فجورها و تقوبها" (الشمس ی 8) بهره ای از فطرت پاک انسانی و بصیرت نفسانی و تشخیص درونی دارد.قوت و ضعف آن بستگی به ارثیه تربیتی خانوادگی و اجتماعی دارد. در اثر گناه کمتر یا بیشتر این فطرت قوی و ضعیف بسوی قوی تر یاضعیف تر شدن میرود.

 

"خلق الله" یا "خلقت الله" تحویل دارد ولی تبدیل ندارد.یعنی ممکن است تحولات ظاهری و سطحی یا عمیق پیدا کند ولی کلا از بین نمیرود.شاید لازم به تذکر باشد که "خلقت الله" تبدیل ندارد در حالیکه "سنت الله" نه تبدیل دارد و نه تحویل."خلقت الله" چون در دسترس انسان است تحویل و تحول پیدا میکند.

 

 فطرت الهی مانند دایره ای است سفید که  ارثیه آلوده روحی و روانی و اعتقادی و گناهان مرتکب شده لکه های سیاه در آن ایجاد می نمایند.این لکه های سیاه نمی توانند صد در صد دایره سفید اصلی را بپوشانند ولی میتوانند با در صد کم یا زیاد آنرا بپوشانند و سبب ضلالت یا هدایت شوند.

حاشیه سفید باقی مانده دایره فطرت الهی محل اتصال و هدایت و حیات طبیه است.مانند الگوی دو بعدی حاشیه دایره وار تخمک و اتصال اسپرم با آن در خلقت میکروسکوپی انسان.این الگوی حاشیه سفید مناسب برای اتصال و تولید حیات طیبه را در جا(ها)ی دیگری نیز میتوان بکمک گرفت.

 

همانطورکه از نظر فیزیک جسمی فرزندان سالم یا غیر سالم یا شبیه به والدین متولد میشوند از نظر روحی و روانی و قدرت فهم و درک نیز سالم یا نا سالم یا شبیه به والدین متولد میشوند.

 

پس از تولد بمیزان بهره مندی از فطرت الله میتوانیم با شکر نعمت یا کفر نعمت و صبر واستقامت و حشر و نشر با مومنین یا کفار باعث شویم آنچه داریم رو به اصلاح یا رو به انحراف بیشتر حرکتش ادامه پیدا کند.

-------------------------------------------

 خلاصه برداشت ما از سوره نوح و دیگر آیات و سور مرتبط در این موضوع اینستکه خود زنان و مردان کافر پس از کفر و طغیان و صد عن سبیل الله سزاوار نابودی هستند. فرزندان خردسال آنها ممکن است در آینده از مسیر والدین خود خارج شوند پیش بینی دقیق و حتمی این آینده تنها از خداوند ساخته است.

حتی ممکن است علیرغم خوش بینی والدین مومن فرزندشان در آینده به راه کفر برود.

 

در سوره نوح از قول حضرت نوح  میفرماید:

 

وَ قَالَ نُوحٌ رَّبّ‏ِ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا(26)

 

إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا(27)

 

در ترجمه تفسیر المیزان ذیل آیه  فوق آمده است:

 

"...و نوح (ع) اين معنا را كه كفار در آينده جز فاجر و كفار نمی ‏زايند را از راه وحى فهميده بود، هم چنان كه در تفسير آيات راجع به اين داستان در سوره هود گذشت‏..."

 

سوال این است که پس چراحضرت نوح در این درخواست ذکری از اطلاع قبلی خود از طریق وحی به میان نمی آورد.مثلا گفته باشد: همانطورکه خودت گفته ای دیگر نمی زایند مگر فاجر کفار.

 

زیبنده نیست که حضرت نوح حرف قبلی خود وحی را بعنوان پیش بینی خویش به خداوند ارائه دهد.

این درخواست ایشان حتما قبل از فرمان خداوند بوده است.ترتیب آیات نیز موید این برداشت هستند.

ترتیب آیات مربوطه را به ترتیب از چهار سوره ببینید.شرح مفصل نمی خواهد خود آیات گویا هستند:

-------------------------------------------

-------------------------------------------

 

وَ أُوحِىَ إِلىَ‏ نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ ءَامَنَ فَلَا تَبْتَئسْ بِمَا كاَنُواْ يَفْعَلُونَ(36)       سوره 11

وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا وَ لَا تخَُطِبْنىِ فىِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ  إِنهَُّم مُّغْرَقُونَ(37)

وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ  قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ(38)

-------------------------------------------

قَالَ رَبّ‏ِ انصُرْنىِ بِمَا كَذَّبُونِ(26)                                                                               سوره 23

فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ  فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍ‏ّ زَوْجَينْ‏ِ اثْنَينْ‏ِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ  وَ لَا تخَُاطِبْنىِ فىِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ  إِنهَُّم مُّغْرَقُونَ(27)

فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَ مَن مَّعَكَ عَلىَ الْفُلْكِ فَقُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى نجََّئنَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(28)

-------------------------------------------

قَالُواْ لَئنِ لَّمْ تَنتَهِ يَانُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ(116)                                                      سوره 26

قَالَ رَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى كَذَّبُونِ(117)

فَافْتَحْ بَيْنىِ وَ بَيْنَهُمْ فَتْحًا وَ نجَِّنىِ وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(118)

-------------------------------------------

وَ قَالَ نُوحٌ رَّبّ‏ِ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا(26)                                                  سوره  71         

إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا(27)

رَّبّ‏ِ اغْفِرْ لىِ وَ لِوَالِدَىَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَيْتىِ‏َ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارَا(28)

-------------------------------------------

-------------------------------------------

پس از فرمان الهی مبنی بر ...فلا تبتئس بما کانوا یفعلون ...نمی شود که حضرت نوح دوباره شکایت خود را در مورد تمرد و نافرمانی و تکذیب قومش به خدا بگوید.

بنابراین حضرت نوح قبل از این فرمان و از فیزیک کار خبر میدهد یعنی براساس آنچه خود می بیند از خداوند درخواست دارد.

همچنانکه در مورد فرزند خودش هم همین طور فکر میکرده است.ایشان از غیب و آینده خبر ندارند:

 

وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِى خَزَائنُ اللَّهِ وَ لَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَا أَقُولُ إِنىّ‏ِ مَلَكٌ وَ لَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِى أَعْيُنُكُمْ لَن

 

يُؤْتِيهَُمُ اللَّهُ خَيرًْا  اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فىِ أَنفُسِهِمْ  إِنىّ‏ِ إِذًا لَّمِنَ الظَّلِمِينَ(31) سوره هود

 

در سوره نوح بنظر ایشان فرزندان (پسر) چون نعمتی برای کمک به انسان است:

 وَ يُمْدِدْكمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجَْعَل لَّكمُ‏ْ جَنَّاتٍ وَ يجَْعَل لَّكمُ‏ْ أَنهَْارًا(12)

 

مَّا لَكمُ‏ْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا(13)

 

وَ قَدْ خَلَقَكمُ‏ْ أَطْوَارًا(14)

 

بنظر ایشان فرزندان خردسال ممکن است در آینده ایمان بیاورند.ایشان میخواهند خود کافرین از بین بروند:

عبارت ...لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا .... را درکنار ...ولا یلدوا الا فاجرا کفارا...قرار دهیم (پیوستگی آیات 26 و 27 سوره نوح) معلوم میشود که منظور حضرت خود کافرین است که باید از بین بروند.

 

عبارت "ان تذرهم یضلوا عبادک" در دل خود گمراه کردن فرزندان فرضی با فطرت اولیه نسبتا پاک را هم شامل است.بدیهی است که حضرت نوح با درک این موضوع فرموده است که دیگر نمی زایند غیر از فاجرکفار.آن حضرت بعینه دیده است که آنها فرزندان مستعد بکفر خود را نیز به آسانی به راه کفر میکشانند.گویی آنها فاجر کفار تولید میکنند.مانند تولید محصول از مواد اولیه. ما نیز تولد مشابه چند نسل پی در پی در یک خانواده یا قوم و قبیله را با عبارت "نمی زایند" اصطلاح میکنیم.

 

اینکه در سوره هود در آیه 36 میفرماید پس از این دیگر کسی ایمان نمی آورد مطلب مکملی است که درک فیزیکی حضرت نوح را تایید و تکمیل میکند.مضافا براینکه اطلاع غیبی میدهد که حتی فرزندان خردسال آنها نیز در آینده ایمان نخواهند آورد بنابراین تمام افراد آنها غرق خواهند شد.حتی فرزند خردسال خود حضرت نیز چون در آینده ایمان نخواهد آورد غرق میشود.بدیهی است که این بمعنی مومن بودن یا نبودن فرزندان هنوز زاده نشده مومنین همراه حضرت نوح نیست.

 

فرزندان کافرین (پدر و مادر کافر)  آنهایی که بعلت کمی سن و سال توان قیام ندارند در حقیقت کافرینی بالقوه هستند که امکان هدایت آنها در آینده در غیاب والدین کافر خودشان وجود دارد. این امکان برای خود کافرین وجود ندارد.قتل خود کافرین لازم است تا مانع از هدایت احتمالی فرزندان خود و دیگران نشوند.

 

این طور نیست که مومنین بتوانند برای قتال نکردن با کافرین بهانه تراشی کنند و بگویند با آنها مدارا کنیم بلکه نسل بعد آنها افراد خوبی باشند.قتال با کافرین مختص زمان حضور پیامبران نیست. رسولان میزانی برای کفر و ایمان می آورند تا در زمان خود و زمان های پس از ایشان قتال با کافرین ادامه پیداکند.

 

فرمان به کشتن کافرین در حقیقت برای قطع دنباله نسل واقعا کافر (قطع دابر القوم الظالمین) است.در اثر کوتاهی مومنین در اجرای فرمان قتل کافرین آنها با تبلیغات و گمراه کردن دیگران نسل به نسل بر تعداد خود می افزایند  تا جایی که در لباس مومنین بر جامعه حکومت میکنند و حرث و نسل را به کفر خود می آلایند و در زمین فساد میکنند و مومنین واقعی روز به روز و نسل به نسل ضعیف تر و در تعداد کمتر میشوند. نفاق و نقش بازی کردن زیاد میشود.

 

در بینش حضرت نوح و کلا ما انسانها برای فرزندان خردسال حتی با ظرفیت بسیار کفر در بدو  تولد احتمال هدایت در آینده وجود دارد.ولی برای خداوند آسان است پیش بینی این هدایت احتمالی در آینده.لذا حضرت نوح از غرق شدن فرزند خود تعجب میکند.

 

-------------------------------------------------------

 

در هر حال نباید از این آیات برداشت کنیم که تا رسول وحی و رابط الهی زنده نباشد ما نمی توانیم با قاطعیت برای شناسایی و نابودی کافرین اقدام کنیم. بنابراین هر کس بدین خودش باشد...

 

تا رسول هر عصری در قید حیات است جنگ با کفار موجود در محیط جامعه راحت است.تکلیف روشن است.مشکل پس از آن رسول است.آیا مسئولیت مومنین خاتمه می پذیرد؟

 

مسلما رسول هر عصر برای تشخیص کفر و ایمان ضوابطی الهی که همان هدایت الهی است با خود همراه داشته و آنها را به کمک مومنین برای زمان خود اجرا کرده است.این ضوابط مهم هستند.

 تغییر یا تحریف این ضوابط است که باعث میشود بین مومنین زمانهای بعد اختلاف ایجاد شده و شک و تردید ها بوجود بیاید.جنگ با کافرین که سهل است تشخیص کافرین مشکل میشود.

 

تنها چاره کار فهم صحیح هدایت و ضوابط آورده شده رسول هر عصر است.

 

ضابطه در فهم پیام رسول عصر ما رعایت پیوستگی آیات است.این پیوستگی آینه پیوستگی بین مومنین است همان چیزی که کافرین نمی خواهند.

 

کافرین جدایی گروه ها و افراد جامعه را که  بنفع خودشان است خواهانند.ایشان فرمان الهی مبنی بر کمک به یکدیگر و بین افراد اجتماع را نمی پذیرند سهل است اصلا شک و تردید بر وجود خداوند را بین افراد جامعه ایجاد میکنند.

هر نوع اقدام برای کمک به ضعیفان و رعایت حقوق "معلوم" ضعفا را اخلال در سیستم اجتماعی طراحی شده به زعم خودشان میدانند.جامعه را جنگلی از افراد برای تنازع بقا و استفاده  بی رحمانه از یکدیگر میدانند و میخواهند.دنیا را میدان مسابقه برای کسب مال میدانند و هر مخالفی را با تهمت حسادت و مخالف بهره وری کنار میزنند سهل است کشتار میکنند.

 

میخواهند از توان خود برای انحصار و  انباشت غنائم دنیوی برای خود و نسل های بعدی خود استفاده کنند.فاسد شده اند و از فطرت و خلقت الهی خود بسیار دورند.سمع و بصر و قلوب آنها عملکرد صحیح و الهی ندارند. بطور خلاصه بخدا و قیامت ایمان ندارند و از اقامه صلوه و ایتاء الزکاه  روی گردانند.بطور خلاصه ای دیگر روبه دین القیم ندارند. 

صفحه اول