مقدمه

قبل از اسلام و قرآن برده داری رواج داشته است.

 برده داری شغل هم بوده است. تبعات اقتصادی داشته است.

 برده داری از یک نوع بینش تحقیرآمیز و یک نوع نگرش استکباری به بعضی دیگر از افراد بشری سرچشمه می گیرد.

حقیقتا و در واقع بعضی از افراد انسانی علی الخصوص در زمانهای دور به جهت کمبود آموزش و... از لحاظ فکری و ذهنی عقب هستند. باید به آنها کمک شود.

ایجاد این احساس کمک کردن به افراد ضعیف که احساس گرانقیمتی است در قلب هر انسانی عملی نمی شود مگراینکه برای آنها عمیقا و از بنیاد توجیه شود. در جهان بینی آنها نفوذ کند.اگر این توجیه اساسی انجام نشود احتمال برگشتن و ضعیت قبلی و یا  وضعیتی مشابه آن و در ظاهر دیگر بسیار است.قرآن می خواهد این احساس کمک کردن به افراد دیگر را در قلوب انسانها ایجاد کند و آنرا از اهداف خلقت  می داند.این ایمان برای همه افراد انسانی لازم است

برای افراد ضعیف اعتماد بنفس و بینش و برای افراد قوی مهار نفسانی و بینش صحیح به ارمغان می آورد.

در قرآن به هیچ وجه امر به خرید برده و برده داری نمی شود."فک رقبه" (آزاد کردن برده )همان گذر کردن از گردنه کفر است.داشتن برده در دست افراد را با ضمیر ماضی و آنچه که خود انسانها مالک شده اند ("ما ملکت ایمانهم" و یا "ما ملکت ایمانکم") (نه بعنوان مالی که خداوند به آنها داده است) مورد بحث قرار میدهد.کفاره گناهان زیادی را آزاد کردن برده مقرر کرده است.در ادامه بیان می کند که اگر برده یافت نشد روزه بگیرند. در تمام موارد پیش بینی اینکه برده نباشد شده است.(در لفافه شرط و گزاره های فصلی ) بلاخره اینکه اگر بردگان خواهان آزادی خود هستند و خیری در آنها دیده میشود باید آزاد شوند.

در قرآن به نخریدن برده نیز دستور داده نشده است و علت آن هم واضح است چرا که برای آزاد کردن برده ابتدا باید آن را خرید. حتی در جنگ ها به مومنین دستور گرفتن برده نداده است.گرفتن برده از طریق جنگ راهی است که در بعضی

احادیث بیان شده(مثلا تفسیرنمونه ج 21 ص 400 ) گویی قصد برگشت به زمان قبل از پیامبر وجود دارد. وضعیتی که در قرآن به آن هشدار داده شده اند.

*****************************************

شــــــرح

بیایید آیات 32 و 33 سوره مبارکه نور را پیوسته بیکدیگر و بادقت بیشتری مطالعه کنیم:

"و انکحوا الایمی منکم و الصلحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله وسع علیم و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله و الذین یبتغون الکتب مما ملکت ایمنکم فکاتبو هم ان علمتم فیهم خیرا

و ءاتو هم من مال الله الذی ءاتکم و لا تکرهوا فتیتکم علی البغاء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوه الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکرههن غفور رحیم"

از نکات اساسی منتج از این دو آیه اینستکه :

 

اول -  افراد "عبادکم و امائکم" -  معادل غلامان و کنیزان یا همان خدمتکاران - می شود که از فقرا باشند.یعنی نوعی  درآمد دارند.

دوم – افراد "عبادکم و امائکم" غیر از افراد "ماملکت ایمنکم" -  معادل افراد برده یا رقبه - هستند.

سوم – مومنین باید افراد "ماملکت ایمانکم" نزد خود را که طالب آزادی خود هستند و در آنها خیری می بینند آزاد نمایند.

چهارم – از کلمه "فکاتبوهم" محرز میشود که منظور در اینجا آزاد کردن بردگان است و نمیتوان از کلمه "الکتاب" در اینجا ازدواج و نکاح را منظورکرد. ارتباط زیبا در این آیه اینستکه "لایجدون نکاحا" بسبب نبودن  سوژه و فرد

مناسب است ولی در آیه 25 سوره النساء نداشتن تمکن مالی سبب شده است.  با آزاد کردن بردگان صالح اعم از زن و مرد فضل الهی شامل حال افراد دارای مشکل خواهد شد. دارندگان زنان (جوان) برده باید سوء استفاده از آنها را

 بسبب مال دنیا کنار بگذارند و آنها را (جهت ازدواج)  آزاد کنند.

 پنجم - کمک مالی و یا بهای آزادی افراد "ماملکت ایمانکم" باید از اموال مومنین داده شود تا کمک به زندگی مستقل آزاد شدگان و جبران مالیت این آزادی برای صاحبان آنها گردد جمع آوری این مال ممکن است زمان بر باشد لذا

          آزادی کلیه افراد "ماملکت ایمانکم" نیز ممکن است زمان بر باشد.خواست و توان خود این افراد هم از عوامل  موثر در طولانی شدن این عمل است.

 ششم-  افراد "منکم" که همان افراد "حر" هستند در مقابل دو دسته افراد دیگر یعنی افراد "عبادکم و امائکم" و افراد "ماملکت ایمانکم" قرار میگیرند."عبادکم و امائکم" یا همان خدمتکاران با مزد کم گوش بفرمان اربابان مورد نظر

           خویش هستند. "ماملکت ایمانکم" در ازای کار انجام داده مزد نمی گیرند و به کارهای خود ناخواسته وادار می شوند. مانند ابزار کار بی جان با آنها رفتار میشود.

 هفتم -  از توضیحات بالا میتوان نتیجه گرفت که در قرآن "عباد" همان "ماملکت ایمانکم" یعنی "بردگان" نیستند. افراد "عبادکم و امائکم" از نسل های اولیه  مزد بگیران امروزی هستند و آنهایی که مزد میدهند نیز شبیه

به افراد "حر" آن زمان هستند. از همان زمان مومنین هدایت می شده اند به سمتی که باور کنند همه "عبد" و "عباد" یگانه پروردگار خود هستند و به تامین رضایت بین خودشان متعهد میباشند.

            ممکن است اخلاق مساوات طلب بعضی افراد "حر" مومن باعث خانه زاد شدن بعضی از افراد "عباد" و  بعضی از افراد "ماملکت ایمانکم" حتی پس از آزادی شده باشد و موجب خلط موضوع افراد "عباد" و

            افراد "ماملکت ایمانکم" در طول زمان گردیده باشد.

**********************

ارتباط با آیات دیگر

 

یک - منظور از عبد در سوره بقره  آیه  178 "...کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر والعبد بالعبد و الانثی بالانثی فمن عفی له ..." همان عبد از افراد "عبادکم و امائکم" می باشد. عدم ذکر افراد "ماملکت ایمانکم" در این آیه

       علت ساده ای دارد و آن اینکه مسئول قتل ارتکابی احتمالی ایشان همان صاحبان آنها خواهند بود. شاید سکوت و عدم ذکر ایشان محق بودن آنها در قتل دیگران است دیگرانی که موجودیت انسانی آنها را نادیده گرفته اند و به

        یوغ کشیده اند.

        شاید جالب باشد که بدانیم در سوره بقره (بزرگترین سوره - شاخه اصلی شجره طیبه قرآن) کلمات  "ما ملکت ایمانکم" و یا "ما ملکت ایمانهم" وجود ندارند.

 دو – ازآیه 24 سوره النساء "...و المحصنت من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم ..." برداشت کرده اند که گویا خداوندحضیض ذلت را برای بردگان رقم زده و تایید نموده است و علت آن مقتضیات ظرف زمانی است. (مثلا

       مقاله "معضل برده داری دراسلام معاصر" از آقای محسن کدیور ماهنامه آفتاب سال سوم شماره بیست وپنج )  اگر این کتاب از ناحیه یک انسان با دانش علم اجتماعی در روزگار گذشته بود ایرادی نداشت ولی این آیات الهی

      است قرار است از ابتدای تربیت انسانهای یک عصر و زمانی به بعد پایه گذار روابط صحیح باشد.این دستورات از وقایع بسیار غلط ابتدای آن عصر و زمان شروع می کند و راه یک جامعه ایده آل را نشان میدهد. لذا دقت

      در تک تک جملات و کلمات و رعایت پیوستگی درآنها و عدم گزینشی برخورد کردن با عبارات آن ضرورت کامل دارد.

        دو آیه قبل از این آیه – آیه 24 سوره النساء- را ملاحظه کنید. آن دو آیه به استثناء حکم خود به قبل از زمان حکم منتهی میشوند. آیه 22 با این عبارت پایان می پذیرد: "...الآ ما قد سلف انه کان فحشه و مقتا و ساء سبیلا" .

       آیه 23 به عبارت "...الا ما قد سلف ان الله کان غفورا رحیما" ختم میشود. پس از این دو آیه آیه 24 با این عبارت شروع میشود:"والمحصنت من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم..." اشارات و قرائن و منطق حکم میکند

       که بگوییم زنان برده شوهر دار قبل از این حکم در اختیار آنها بوده است و ممنوعیت ازدواج با آنها استثناء میشود.عبارت "کتاب الله علیکم" اعلام کردن آن بردگان ویژه بعنوان همسران قانونی است.

       ممکن است شوهران قبلی آنها در دسترس نباشند. میخواهد داستان غم انگیز این زنان در همین مرحله خاتمه پیدا کند.

       از جمله همین استثنائات هستند که در آیات سوره مومنون و معارج به آنها اشاره میشود : "...الذین هم لفروجهم حفظون الا علی  ازواجهم او ماملکت ایمانهم...".ترکیب منطقی فصلی در این دو آیه خود پیش بینی نبود  برده و درستی

       همیشه  آیه است.

       پس از اعلام "کتاب الله علیکم" میفرماید"و احل لکم ماوراء ذلکم" اعلام حلال بودن خود به معنای کتاب و دستور الهی است لذا "کتاب الله علیکم" شرحی است برای استثناء حکم قبلی همان طور که عبارات "انه کان فحشه و

      مقتا و ساء سبیلا" و "ان الله کان غفورا رحیما" شروحی بر استثنائات قبلی بودند.

     مفهوم کتاب در مواردی بکاربرده میشود که جنبه اثباتی و ایجابی داشته باشد نه جنبه نفی و سلبی. مانند "کتب علی نفسه الرحمه" یا "کتب علیکم القتال" و مانند آنها. لذا در آیه مورد بحث ما به معنای زنان قانونی

     اعلام شدن بردگانی است که قبلا شوهر داشته و اکنون در اختیار شما هستند .

      یک شاهد دیگر بر این برداشت آیه بعدی است که اعلام میکند اگر افرادی از مومنین توان مالی ازدواج با زنان آزاد را ندارند از "جوانان" خود از میان "ماملکت ایمانکم" (که از قبل در اختیار شماهستند) که مومن باشند برای آنها به

     نکاح درآورید منطقی نیست که در کنار این دستور ازدواج با زنان شوهر دار برده مجاز باشد.

 

سه – آیه 25 سوره النساء میفرماید اگر کسانی از شما بضاعت مالی ندارند و نمی توانند با زنان آزاد مومن ازدواج کنند  پس با جوانان برده مومن که در اختیار شماست ازدواج کنند. بقول صاحب المیزان مومنین یک شخصیت واحد

دارند و منظور بردگان در دست دیگر مومنین است نه اینکه برده جدیدی گرفته شود.

 " و اگر كنيزان را به عموم مؤمنين نسبت داده، و به مرد عرب فرموده با كنيز مؤمنين ازدواج كن با اينكه خود آن مرد عزب نيز جزء مؤمنين است، به خاطر اينست كه مؤمنين با اتحادى كه در دين دارند گويا همه آنان يك شخصند،

 مصالح و منافعشان يكى است. " ترجمه المیزان ج 4 ص 439

این شاهد آوردن از المیزان دلیل بر قبول تمام نظرات ایشان در این زمینه نیست.

            اینکه فرموده است خداوند داناتر است به ایمان شما شاید طعنه ای باشد به صاحبان سست ایمان این بردگان. فرمودن "بعضکم من بعض" ارج نهادن به انسانیت برده ها است. در پایان میفرماید "اگر صبر کنید"و نه "اگر صبر کنند" .

            شاید اشاره به این  باشد که اگر همگی صبر کنید شاید ایمانتان بیشتر شود و وضع مالی همگی بهتر شود و بردگان آزاد شوند و شرط و شروط جاهلی در ضمن قراردادها با خریداران برده  لازم نیاید.

 اینکه در این آیه 25 سوره 3 میفرماید اگر این بردگان پس از ازدواج  گناه کنند محکوم به نصف عذاب خواهند شد نشان میدهد عذابی قبلا در سوره ای معین شده است. قبلا یعنی کی؟ سوره 24 آیه 2  (سوره نور)

 

چهار – درارتباط با آیات سوره احزاب نیز باید گفت که برده گرفتن حضرت نبی پس از پیروزی در جنگ عمل "خودانتخاب" ایشان بوده است و کاری است که دیگران نباید آنرا انجام دهند. خود ایشان هم بطور ضمنی مورد عتاب

          قرار میگیرند.

پنج – عبارت "تحریر رقبه مومنه" به آزاد سازی بردگان مومنی که در اختیار دیگران یعنی مستکبرین غیر مومن قرار دارند  اشاره می کند. چرا که "رقبه" – چه مومن و چه غیر مومن - در دست مومنین در صورت درخواست خود بردگان و

        وجود خیر درآنهاباید آزاد شوند و به آنها کمک مالی نیز بشود تا زندگی مستقل را شروع کنند.

        آزاد سازی بردگان – چه مومن و چه غیر مومن -  که در اختیار مومنین هستند کمک میکند که مومنین محیط زندگی سالم و نورانی داشته باشند همانطور که آیات سوره نور به آن تاکید میکنند.

        آزاد سازی بردگانی که ایمان نیاورده اند و در دست افراد بی ایمان نیز هستند در آیه کلی سوره البلد "...فک رقبه او اطعم فی یوم ذی مسغبه..." گنجانده شده است .این آیه در اشاره به ایمان "رقبه" و صاحب آن خاموش است.

        موضوع را در کلیت و در یک سوره کوچک خود بیان میکند گویی یکی از میوه های درخت طیبه قرآن است.

 صفحه اول