فواد و قلب در قرآن

با تجهیز به استراتژی پیوستگی در قرآن (اتصال قول الهی) یعنی قبول این دو اصل :

یک – پیوستگی عبارات هر آیه و پیوستگی آیات در هر سوره.      دو – رعایت ترتیب سور و کلیت قرآن.

 (رعایت پیوستگی درختواره هنگام برداشت از قرآن) 

 در باره فواد چه نظری میتوانیم داشته باشیم ؟ آیا منظور از فواد همان ذهن است؟ بنظر میرسد که چنین نیست...باید هر چه بیشتر و دقیق تر به کلیت قرآن بپردازیم و تمام آیات مرتبط را منظور کنیم...

-------------------------------------

آیات ذیل نشان میدهند پس از دمیده شدن روح ، برای هر آدمی از ما که خلق میگردد، سمع و بصر و فواد ایجاد میشوند:

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ ﴿۷﴾ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ ﴿۸﴾ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ ﴿۹﴾ سجده

با خلق هر فرد انسانی ، نفس وجود پیدا میکند یعنی نفس ، قلب و سمع و بصر اولیه خود را تشکیل میدهد و میتواند تا حد و اندازه های فواد و سمع و بصر خدادادی و با استفاده از آنها ، رشد کند... آیا از والدین نیز چیزی در داخل قلب این مجموعه هست؟

این مجموعه و استفاده از امکانات آن یا تغییر در آنها ، تحت مسئولیت نفس (خود) انسان و نظر الهی قرار میگیرد... بعنوان نمونه :

وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰﴾ قصص

بطوریکه گاهی کل این مجموعه نفس نامیده میشود :

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾ شمس

 بشکل طبیعی ، در داخل این مجموعه آنچه را که بطور پیشفرض وجود دارد و از جانب خالق انسان بخشش شده است ، روح مینامیم...

همانطور که در خلقت عیسی علیه السلام دمیدن روح باید انجام میشد....روح برای زنده و منسجم و مرتبط نگهداشتن سخت ابزار وجود انسان است ....

-------------------------------------

اگر این مجموعه فواد و سمع و بصر را بصورت خورشید وجود خود یا شی نورانی تصور کنیم مشکلات بسیاری حل میشوند و انسجام بین آیات دیده خواهد شد...بی جهت نیست در سوره شمس میفرماید:

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾ شمس

در مقابل نور الهی تابیده بر وجود ما که راهنمای ماست اگر قلب و سمع و بصر ما از آن تبعیت کند وجودی نورانی برای ما نیز فراهم میشود در غیر اینصورت و در اثر تکبر ما و مسیر اشتباهی که طی میکنیم ، ساختمان یا گوی ظلمانی بدست و

 عمل ما تشکیل میشود و بتدریج کل فضای وجود ما تاریک میگردد.... بهتر است گفته شود حلقه و پوسته باریکی از روح آلوده نشده باقی میماند :

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف

-------------------------------------

آیه ذیل تمایز روح و نفس را نشان میدهد:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ الزمر

 هنگام خواب ، نفس جدا میشود اما روح باقی میماند تا جسم زنده باشد...

نفس مجموعه نرم افزارهای رانش سخت ابزار وجود انسان بر اساس انتخاب وعملکرد خود انسان است...

کامپیوتر نفس ، بر اساس سیستم عامل قلب و درایورهای سمعی و بصری خود عمل میکند.....

نفس قبل از هر حرکت با پیش فرض ها و الهامات در فواد، با خبر میشود میتواند از آنها اطاعت کند میتواند اطاعت نکند...

انسان در آخرین لحظات و هنگام وقوع قیامت "المرء" - آدمی - خطاب میشود....در آن دنیا نیز دارنده قلب و سمع و بصر نهایی "المرء" معرفی میشود... آدمی همان نتیجه و محصول نهایی است کسی است که جزاء داده میشود......

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿۳۴﴾ عبس

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾ انفال

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾ انفال

"المرء" به انسان عمومی و نهایی اطلاق میشود منطبق با مفاهیم سوره انفال... حائل شدن خداوند بین آدمی و قلب او یا برای هدایت یا مهر نهادن بر قلب اوست...و نشان از بسیار نزدیک بودن او به مرکز تصمیم گیری انسان...:

مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۱﴾ تغابن

أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۲۳﴾جاثیه

----------------------------------

اول اینکه سمع و بصر همان گوش و چشم فیزیکی نیستند بلکه عملکرد آنهاست... بنابراین منظور از قلب هم عضو فیزیکی نیست:

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹﴾ اعراف

دوم بنا برآیه ذیل معلوم میشود "فواد" نیز فیزیکی نیست:

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿۳۶﴾ اسراء

و نشان میدهد فواد هماهنگ کننده سمع و بصر میباشد...

سوم اینکه فواد با قلب متفاوت است:

وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰﴾ قصص

قلب ، فواد جهت داده شده است....قلب میتواند با ایمان و ارتباط با خدا همراه شود یا نشود...اما فواد حالت طبیعی و پیشفرض است...

-------------------------------------

چهارم جالب است ، در سوره قصص به عبارت "برهانان" اشاره میشود به دو معجزه اصلی موسی...گویی قلب و فواد نیز برهانان برای انسان هستند ، در قیامت بر اساس قلوب جزا داده میشود...برای ظالمین در قیامت افئده نیستند و نمیتوانند از آنها استفاده کنند...

یا انسان (نفس انسان) با قلب و سمع و بصر پاک ، همچون پاک بودن فواد و سمع و بصر اولیه ، امکان ارتباط با عالم روح (عالم پاکی ) را برای خود حفظ میکند ، یا با قلب تدریجا ناپاک شونده ، با عدم استفاده یا استفاده باطل از فواد و سمع و بصر، شایستگی روحانی خود را از دست میدهد:

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف

وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۲۶﴾ احقاف

وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ ﴿۴۲﴾ ابراهیم

مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ ﴿۴۳﴾ ابراهیم

-------------------------------------

پنجم اینکه طبق آیات ذیل در صورتیکه خداوند بخواهد تغییرات فوری برای انسان انجام شود بر قلب انسان ارتباط برقرار میشود اما برای تغییرات دیرپا و اساسی و حتمی بر فواد انسان اثر میگذارد...

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۵۱﴾ آل عمران

وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰﴾ قصص

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا ﴿۳۲﴾ فرقان

وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۱۰﴾ انعام

-------------------------------------

 ترتیب و ارتباط بعضی از آیات و سور ناظر بر این مفهوم :

1 – آیه 7 سوره 2 البقره از نتیجه پایانی نافرمانی الهی شروع میکند.میفرماید بر قلوب کافرین مهر نهاده شده و سمع و بصر آنها از کار طبیعی عاجز شده اند بنابراین انذار آنها  فایده ندارد.

2 – از آیه 110 سوره 6 انعام داریم :"...و نقلب افئدتهم و ابصارهم کما لم یومنوا به اول مره و یذرهم فی طغیانهم یعمهون...". معلوم میشود که افئده میتواند از جانب مقام الهی تغییر جهت داده شود طوری که انسان حق را بشناسد و یا نشناسد...

در مقابل ، آیه ذیل از سوره هود شاهدی بر توانمند سازی الهی میباشد که نصیب نبی اکرم گردیده است:

وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۲۰﴾ هود

گویا توفیق یافتن این افزایش توان و استقامت برای مومنین نیز ممکن است...

3 – آیه 26 سوره 46 الاحقاف میفرماید درقیامت به کافرین امم قبلی گفته میشود که شکر گزار سمع و بصر و افئده نبودید...از پاکی های داده شده الهی استفاده نکردید... انکار آیات الهی علیرغم داشتن سمع و بصر و افئده باعث نابودی آنها شد...

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ الاحقاف

 انکار آیات الهی و نظرات انحرافی به قلب و سمع و بصر منحرف می انجامد و آنها را ناتوان ار تشخیص و انجام وظایف و متکبر میکند...همانطور که قوم عاد منحرف شده و مستوجب نابود شدن...قومی که مقتدر تر از شما (قوم پیامبر) بودند... شکر گزار سمع و بصر و افئده نبودند...

وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۲۶﴾ الاحقاف

4 – آیه سوره نجم "ما کذب الفواد ما رای" اشاره به تایید ابزار روحی ، از دیدنی هایی میکند که با ابزار نفسی پاک پیامبرانجام گرفته است، چون لازم بوده جسم ایشان در زمین زنده بماند، عروج نفسانی بوده است...بر روی درختواره قرآنی شاخه دوم ، قرار گرفتن سوره محمد قبل از سوره نجم ، شاهدی است بر این موضوع....آنجا که سوره محمد با اشاره به حصول غنای نفسانی در اثر انفاق خاتمه می یابد...

...همچنانکه گفته شد نفس شامل قلب است که با استفاده از فواد و در اثر اعمال انسان شکل میگیرد...در هر حال امکانات و گستردگی روحی بسیار بیشتر است از آنچه نفس اندوخته....

5 – ظلم ظالمین باعث میشود طلوع  آتش خشم بر افئده  انسانهای مظلوم چه مومن و چه غیر مومن که خواهان حقوق اولیه خود هستند افکنده شود. موضوع در کلیت خود بیان میشود لذا از عبارت "قلب" استفاده نشده است...تا به دارندگان

 قلوب هدایت یافته یا غیر آن منحصر نگردد و شامل همه شود. نارالله الموقده التی تطلع علی الافئده...سوره 104 الهمزه آیه 6 . پایان کار چه خواهد بود؟

 یا قلوب سلیم مومنین مجاهد  یا قلوب مهر نهاده شده کافرین ظالم یا قلوب مذبذبین بین ذالک.

صفحه اول