درباره اتصال آیات سوره طه سوره 20

 

در تمام قرآن در مورد خلق زمین و آسمانها ترتیب" السماوات و الارض" را داریم مثلا میفرماید: خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش...آیه 54 سوره اعراف

 

اما تنها در سوره طه آمده است : ...خلق الارض و السماوات العلی...آیه 4

 

در تفسیر این آیه و توجیه ترتیب "الارض و السموات العلی" بنظر می آید بیانات مفسرین مراجعه شده حق مطلب را ادا نمیکنند یا زیبنده نیستند.

 

بیان زیبا و معجزه به طرق مختلف باید حقیقت را ثابت نگه دارد چه فایده اگر تنگنای قافیه ها یا همان رئوس آیات مجبور کند حقایق قبلا بیان شده را تغییر دهد!!

 

--------------------------------------------------------

 

اما با سعی بیشتر برای فهم ارتباط آیات در کلیت سوره طه این موضوع به شکل زیبا و منطقی جلوه میکند.

 

اشارات در این سوره به موضوع هدایت موجودات بسیار بیشتر از اشاره بخلق آنهاست:

 

در آیه 47 میفرماید:...والسلام علی من اتبع الهدی...

در آیه 50 میفرماید:...اعطی کل شیء خلقه ثم هدی...

در آیه 72 میفرماید:...لن نوثرک علی ما جائنا من البینات و الذی فطرنا...

در آیه 98 میفرماید:...انما الهکم الله الذی لا اله الا هو وسع کل شیء علما...

در آیه پایانی میفرماید: ...فستعلمون من اصحاب الصراط السوی و من اهتدی

 

پس بنابراین برای مجموعه "الارض" و "السماوات" نیز هم خلق داریم و هم هدایت. همانطور که حکم خلاصه و رسای ...الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی...سوره اعلی آیه 3 نیز بیان میکند.

 

در مرحله خلق این مجموعه با عبارت "السماوات و الارض" روبرو هستیم. در مرحله هدایت با عبارت "الارض و السماوات العلی" مواجهیم.

 

مرحله هدایت برای زمین و آسمانها همان مرحله پس از تقدیر آنهاست.همانطور که در سوره فصلت آمده است.تقدیر اقوات در زمین و وحی امر هر آسمان در آن.بترتیب تقدیر زمین و آسمانها.

 

در آیه 4 سوره طه بسادگی منظور خلق مجموعه هدایت شده "الارض و السماوات العلی" است.

 

مجموعه "الارض و السماوات العلی" یک مجموعه تحت امر الهی است همانطورکه آیه 6 هم بطور کامل و فقط در این سوره بدان اشاره دارد."تحت الثری" فقط در این سوره است.دو آیه قبلی هم به ارتباط قرآن با یک موضوع واحد و یک کلمه ای ختم میشود.اولی به "لتشقی" دومی به "لمن یخشی".

 

همانطور که طبق آیه قبلی سوره طه قرآن تذکری است برای انسان با تقوی و دارای خشیت.در آیه 5 میفرماید قرآن تنزیلی است از خدایی که مجموعه هدایت شده "الارض و السماوات العلی" را خلق کرد.مانند اینستکه گفته شود تنزیلی است از خدایی که انسان دارای خشیت را خلق کرد.با این تفاوت که برای زمین و آسمانها حالت سرپیچی از هدایت مانند انسانها پیش نیامده است.

 

کلمه "العلی" برای آسمانها خود نشان از واجد شدن تقدیر و هدایت السماوات است.گویی در مشابهت است با متقین که دارای "الدرجات العلی" هستند.اشاره از آیه وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئكَ لهَُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلىَ‏(75)  سوره طه.

 

نبودن کلمه "ثم" در بین آیتین  4 و5 سوره طه :

 

تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿۴﴾ الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿۵﴾ طه

 

در مقایسه با مثلا آیه 2 سوره الرعد نیز نشان میدهد در آیه 4 سوره طه مرحله تقدیر و هدایت آسمانها انجام شده است.

 

اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ ﴿۲﴾ 

 

--------------------------------------------------------

 

دو مورد جالب و زیبا و شبیه بهم درباره تعحیل در گرفتن هدایت در این سوره وجود دارد.

 

مورد اول تعجیل حضرت موسی در رسیدن به محیط مقدس و تکلم با عالم قدسی است. در آیه

 

قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى (84) طه

 

دیگری تعجیل حضرت محمد در گرفتن آیات و روان شدن به سوی مردم است.در آیه

 

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا (114) طه

 

اتصال با آیه قبل نشان میدهد که حدوث ذکر و هدایت در میان مردم منشاء این تعجیل بوده است:

 

وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًاً (113) طه

 

در هر دو مورد اشاره به این است که در اخذ هدایت و تبلیغ هدایت نباید عجله نمود بلکه باید به اندازه کافی در زمینه این امر استمرار و تداوم در تفکر باشد.

 

--------------------------------------------------------

در سوره طه میفرماید:

 

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى﴿۱۱۷﴾

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

...

البته از بهشت رانده شدن بلافاصله با مشقات اولیه همراه خواهد شد.با مشقت های ذکر شده:گرسنگی و عریانی (بدون کسوت)(شبیه همان دعای ماه رمضان حدیث از پیامبر--- واکس کل عریان) و تشنگی و تابش شدید آفتاب...

 

خداوند نمی خواسته عریانی حاصل از رویت " سواتهما " را بگوید و آنها را بدان هشیار کند بلکه عریانی از سرما و گرما منظور اوست...

 

(لباس در بهشت همان چیزی است که موجب دیده نشدن "سواتهما" میشود.پس لباس دربهشت با پوشش ضد عریانی فرق دارد...در لسان قرآن پوشش ضد عریانی کسوت است نه لباس...)

 

این مشقات اولیه اعلام میشوند...پس از مدتی نه چندان طولانی بر طرف خواهند شد...در نتیجه میتوان گفت:

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

 

و تناقضی در کار نیست...پندار تناقض در اینکه ابتدا هشدار رخ دادن مشقات داده میشود سپس وعده عدم مشقت...و پندار تناقض دیگر اینکه آدم از عورت خود بی خبر است ولی عریان شدن مطرح میگردد.

 

در هنگام خروج از بهشت عبارت بلافاصله "فتشقی" آورده میشود ولی رفع مشقات بعدی بلافاصله با "فلایضل" شروع میشود...

 

بنابراین یک دسته از مشقات و شرور آنهایی هستند که ما انسانها خودمان تولید و به نسل های بعدی منتقل میکنیم (بما کسبت ایدی الناس) و یک دسته آنهایی که از شرور نهفته در مخلوقات است:

 

من شر ماخلق...

 

بنابراین بر اثر اطاعت از دستورات الهی از هر دو دسته از شرور مصون خواهیم بود...با توبه و صبر بر آن بتدریج بر طرف خواهند شد...صبر بر اطاعت از دستورات خداوند و نه عجله و شتاب و انتظار نتیجه فوری...

   

--------------------------------------------------------

 

در سوره طه از چالش های بین انسان و شیطان به شدتی که در دیگر سور وجود دارد خبری نیست....از اینکه شیطان اجازه بخواهد که از چپ و راست و از پیش رو و از پشت سر به سراغ انسان بیاید چیزی گفته نمی شود...فقط در یک کلمه به دشمنی او اشاره میشود...

 

انسان خود در مقابل وضعیت زندگی خودش و دستورات و حذر داشتن های الهی مسئول دانسته میشود...این خود اوست که فرمان های الهی را فراموش میکند و با عجله برای سر درآوردن از چیزهای جدید دستورات قبلی را فراموش میکند و خود را به مشقت می اندازد...

 

چنانکه به هشدارهای الهی در مورد رانده شدن از بهشت زمینی و مواجه شدن با مشقات توجهی نمی کند و فراموش میکند و کنجکاو وساوس شیطانی و وعده های دروغین او میشود...

 

انسان با عجله به جلو می تازد دنبال افق های جدید میگردد همان که میفرماید:

 

بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾ القیامه

 

لابد اقتضای داشتن توان علم کل اسماء در کالبدی کوچک جسمانی همین عجله و شتاب پرفشار و فراموشی است...

 

بنابراین داشتن عزم و اراده خود انسان و فراموش نکردن دستورات الهی مهم تر از وساوس شیطانی خواهد بود:

 

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ طه

 

با این حال بنظر میرسد اگر مخالف و وسوسه کننده ای نبود انسان اولیه میتوانسته در همان بهشت اولیه روی زمین باقی بماند و به کمک ملائکه به سیر در آفاق و انفس بپردازد...

 

با تنها آفت فراموشی ممکن بوده است که خطا کند که آنهم به کمک ملائکه دلسوز هشدار داده شود اما حسادت شیطان و تکبر او مانع این همه شد...انسان مستعد فراموشی و تکبر را وسوسه کرد...

 

اما مقام الهی شکننده بودن انسان را میدانسته و توبه او را قبول میکند و وعده میدهد که در روی زمین اگر به فرامین او عمل کند مشقتی بر او نخواهد بود و به پاداش آن به بهشت جاویدان خواهد رفت...

 

--------------------------------------------------------

 

بهشت جاویدان بر فراز زمین خواهد بود و مومنین بر روی آن هرجا بخواهند میروند :

 

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿۷۴﴾ زمر

 

زمین جدیدی که لایه پایین تر (پایین تر از غشاء) آن دیگر محل حیات مجرمین و شیاطین جن و انس است موجوداتی که توان حرکت ندارند...

 

إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ﴿۴۰﴾ اعراف

 

لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿۴۱﴾ اعراف

 

گویی کافرین زیر پای مومنین هستند:

 

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ ﴿۲۹﴾

 

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۳۰﴾ فصلت

 

--------------------------------------------------------

 

درباره تغییر ضمایر بسیار در سوره طه چه میتوان گفت...باز هم رعایت اتصال آیات در تمام سوره بزیبایی گره از مشکل میگشاید...

 

در این سوره دو مجلس حکمرانی دیده میشود...یکی مجلس و دربار الهی و دیگری دربار فرعونی...

 

بی جهت نیست که در اوایل سوره به داشتن اسماء الحسناء برای خداوند و بدفعات اجازه و رضایت الهی در قول و رعایت خشوع در صوت اشاره میشود...

 

در دربار فرعونی تنازع و نظرات مختلف وجود داشته است:

 

فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿۶۲﴾

[ساحران] ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند (۶۲)

 

قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿۶۳﴾

[فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مى‏ خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند (۶۳)

 

و در پایان نمایش مبارزاتی ساحران بدون اجازه از فرعون اظهار ایمان میکنند...

 

اما در مجلس الهی هماهنگی وجود دارد...ندایی فرا میخواند به محل مقدس....ندایی به موسی اشاره میکند که نعلین خود را در بیاور...نداهایی برای نترسیدن از مار خلق الساعه و برگرداندن آن مار به شکل اولیه شنیده میشوند...مانند نگهبانبان و اطرافیان دربار...

--------------------------------------------------------

 

به تاریخ 28/06/1399

 

دو آیه درکنار هم ذیل در سوره طه درباره غرق شدن ظاهرا سر در گم است...همراهان موسی در "بحر" با ایجاد شدن راه خشکی مامنی یافتند :

 

وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿۷۷﴾ طه

 

ولی فرعون و لشکریانش در "یم" غرق شدند!!

 

فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿۷۸﴾ طه

 

مادر موسی طفل خود را در "یم" انداخت اگر آن محل بعنوان "بحر" دریا شناخته میشد این مادر هیچگاه این خطر را نمیکرد...حتما این "یم" دریا نبوده است رود بزرگ میتواند باشد ولی دریا نمی توانسته باشد...پس در دو آیه 77 و 78 سوره طه حتما "بحر" و "یم" فرق دارند...اما چگونه این اتفاق رخ داده است؟

 

بسادگی راه حل این مشکل در میان آیات مربوطه در سوره کهف پنهان است:

 

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا ﴿۶۰﴾کهف

 

موسی در جوانی رودخانه را طی کرده تا محل رسیدن آن رودخانه به دریا (بیان دو دریا در اصطلاح و خلاصه گویی میتواند باشد) را ببیند ...همان رودخانه ای که در طفولیت در داخل یک جعبه "تابوت" به آن انداخته شده بود....

 

هنگام ایجاد راه خشک میان دریا و مامن گرفتن همراهان موسی آب دریا به سوی رودخانه نزدیک رانده شده است و فرعونیان را در "یم" غرق ساخته است...

 

فرعونیان همان مقدار راهی را که موسای جوان طی کرده بوده است (البته در خشکی و در طول رودخانه) طی کرده اند...وقتی فرعونیان به انتهای رودخانه و محل تلاقی رود و دریا رسیده اند بسوی همراهان موسی شتافته اند ولی فضای مامن در دریا موقتا بسته شده است و موج دریا آنها را به سمت رودخانه رانده است...فرعون نتوانسته قوم خود را کنترل کند و به دریا نزدیک نسازد ولی غرورش او را مصرانه بدنبال موسی و همراهان شتاب داده است....

 

می بینیم بیان جزئیات در حوادثی که انتخاب شده است میتواند فهمیدن موضوعات مهمتر را تسهیل کند....

 

--------------------------------------------------------

 

اشاره ای دیگر به ظرافت در میان آیات سوره طه زیبایی آیات را نشان میدهد:

 

در اوایل سوره به اهل (بیت) موسی اشاره میکند:

 

إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾طه

 

 

در اواخر سوره به اهل (بیت) پیامبر:

 

وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾طه

 

وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾طه

 

نگاه نکردن و بی اعتنایی به مال دنیا در اختیار دیگران توصیه ای است به پیامبر که تحقق آن با رضایت همسران او آسان تر خواهد شد...بانوان مومنه همیار مومنین هستند نه آنهایی که بدنبال زخارف دنیا باشند...

--------------------------------------------------------

1400/09/12

در سوره طه به دوگانه ها  زیاد اشاره میشود.... هم اشاره به بالاترین حالت و هم اشاره به پایین ترین حالت رخ میدهد...همانطور که در لفظ "طه" اشاره به حرف استعلایی "طا" میشود در کنار اشاره به حرف استفالی "ها"...

وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾ و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهان‏تر را مى‏ داند (۷) طه 

قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿۲۱﴾ فرمود آن را بگير و مترس به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد (۲۱)

در سرگذشت حضرت موسی به دو گانه موسی و هارون و در روایت خلقت و فرمان نخوردن از درخت مورد نظر به هر دو آدم و حوا اشاره میشود....

یا مثلا در این سوره هم اشاره به کم بینایی میشود و هم اشاره به بینایی زیاد:

اشاره به کم بینایی در حیات جدید مجرمین: يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿۱۰۲﴾ طه

اشاره به بینایی زیاد (با عبارت قد کنت) در این جهان توسط همان مجرمین : قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾ طه

حال نکته جالب  تر اینکه سوره طه سوره 20 از ابتدای قرآن با سوره التین (سوره 95) از انتهای قرآن متقارن است یعنی در درختواره قرآنی سوره کوچک التین همچون برگی است از تنه سوره طه ....سوره التین دوگانه دو گانه بودنش اظهر من الشمس است:

وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ﴿۱﴾ وَطُورِ سِينِينَ ﴿۲﴾ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ﴿۳﴾ التین

درخت بلند انجیر برگ های پهن دارد اما درخت کوتاه زیتون برگ های باریک دارد...طور کوه بلند است بلد امین شهر مکه است ...

 صفحه اول