تقارن و زوجیت زندگی و حیات آدم ابوالبشر

بنا را بر این آیه میگذاریم که میفرماید:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر

موقع خواب نفس خارج میشود روح باقی میماند تا حیات ادامه داشته باشد....نفس شبیه کارنامه و صورت اعمال انسان است و جهت آن از روح خرج میشود یعنی اگر کسی گناهان مکرر و طولانی و استغفار نشده داشته باشد در آخرت طیبات روحانی نخواهد داشت...

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف

بنا بر آیه :  مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾ لقمان

خلقت و بعثت تمام افراد بشر مانند خلقت و بعثت یک نفر است، ماجرای آدم ابوالبشر هم مانند خلقت و هم مانند بعثت یک نفر است در دو نقش و دو محیط مختلف (با این تفاوت که در هر دو زنده و از صفر شروع میکند) که اگر موافق یکدیگر عمل میکردند با هم جفت میشدند و در بهشت میماندند....اما چون موافق عمل نکردند (یکی عصیان کرد و دیگری از آن اثر گرفت) دو موجود شدند و هر دو هبوط کردند...اولین تکثیر از آدم و زوجش (بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً)...

-----------------------------

برای اولین بشری که خلق شده و هنوز عملی خلاف دستور الهی یا مطابق با آن انجام نداده است نفس او همانند روح او خواهد بود...بهتر است بگوییم صفحه نانوشته و در کوچکترین اندازه همانند نفس دخترک زنده بگور شده که در سوره تکویر بدان اشاره میشود سوره تکویر متقابل است با سوره سباء که در آن به ریز ریز شدن اشارات دارد...

جسم آدم ابوالبشر کامل آماده شده روح بر آن دمیده میشود....نفس پاکیزه و نا نوشته ای از آن (همچون یک روح پاک) به ملاء اعلی میرود...در ابتدا جسم کامل و روح او در محیط کنترل شده بر روی زمین (بهشت زمینی) منتظر دستور حرکت میماند (مانند خواب ، نه ، مانند جسم بی جان ، چرا که همراه با روح خود در ملاء اعلاء مورد تعلیم و سوال است)....

هم به روح و جسم در جنت زمینی "آدم" گفته میشود و هم به نفس پاکیزه در ملاء اعلی....همانطور که در آیات دیگر به انسانها در آن جهان خطاب میشود با همان اسم و عنوانی که در دنیا هستند....

نفس پاکیزه در ملاء اعلی مورد تعلیم اسماء قرار میگیرد و توانایی یادگیری او و توانایی او بر ارائه آنچه آموخته به ملائک نشان داده میشود...

...همانطور که در سوره بقره هنگام تعلیم اسماء افعال مفرد بکار میرود....اذ قال ربک انی جاعل....ولی پس از آن افعال جمع هستند...اذ قلنا للملائکه.....این نشان از یکسان نبودن محیط تعلیم اسماء و محیطی که جسم آدم در آن است میباشد، محیطی که ابلیس به آنجا هبوط کرده است و اجازه فریب آدم را دارد....

بجز مورد ابلیس (که به جسم زمینی آدم بیشتر نظر دارد) سجده ملائکه بر این نفس پاکیزه و توانا انجام میشود....این نفس پاکیزه به جسم و روح سابق نمیتواند وارد شود چون تعلیمات زیادی دیده است منتظر نتیجه عملکرد آدم زمینی میماند....بستگی به عملکرد نفس زمینی دارد اگر عصیان نکند میتوانند با هم جفت شوند و در بهشت ابدی...

آزمون اطاعت برای نفسی خواهد بود که بر روی زمین است...و فعلا (تا زنده شدن و دستور نخوردن از درخت) بصورت مرده ای است...(موافق کنتم امواتا فاحیاکم)...

آدم بر روی زمین (با آمدن روح از ملکوت اعلی و جفت شدن با نفس نانوشته پاک اولیه) هر اقدامی بکند نقشی از آن بر نفس آسمانی نیز می افتد ...ظاهرا بر عکس آن امکان ندارد یعنی تعلیمات دیده شده نفس آسمانی بر نفس زمینی نقش نمی بندد... نفس ملکوتی تعلیم دیده اجرایی داشته برای نشان دادن ظرفیت نوع آدم ....

....و ملائکه آدم ابوالبشر را به (حرکت و) سکونت در جنت و نخوردن از درخت خاص فرا میخوانند... (آن روح ملکوتی با نفس زمینی آغاز کننده حرکت جفت شده و آدم ابوالبشر زنده میشود)...

گویی نفس آدم در جنت زمینی از ابتدا شروع به شکل گیری میکند و این نفس با نفس در ملاء اعلی قابل جفت شدن است تا مادامی که عصیان نکند... و یک روح ، مخزن و رابط و مرجع دو نفس است تا یکی از نفوس عصیان کند یا نکند...

نفس زمینی موفق نمیشود...فریب ابلیس را میخورد...هبوط صورت میگیرد (از وضعیتی به وضعیت دیگر...با دیدن عورات خودشان)....

نفس آسمانی در ملاء اعلی و تعلیم دیده (که منتظر اطاعت یا عصیان آدم زمینی بوده است) پس از عصیان آدم زمینی با تلقی کلمات از مقام الهی و توفیق توبه (دمیدن شدن روح پاک مناسب و جفت شدن با نفس تعلیم دیده و تاثیر پذیرفته از عصیان جفت قبلی خود) بر روی بهشت زمینی ظاهر و زنده میشود.... (مانند فرود آمدن نفوس در قیامت و خلقت جدید).... تلقی کلمات و پذیرفته شدن "توبه" آدم ، همان در برگرفتن روح پاک مناسب از نزد خداست...در جوار الهی رخ میدهد نه

 پس از هبوط... مانند اشاره آیه ذیل از سوره غافر:

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ ﴿۱۵﴾ غافر

اوهم هبوط میکند چون عصیان ، در سوابق نفس او هم اثر گذاشته است...بنابراین دو زوج بر زمین خواهند بود...چنین است که در سوره بقره دوبار هبوط ذکر میشود:

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾

اعلام قبول توبه به نفس آسمانی با افعال مفرد گفته میشود (یعنی در همان محیط آسمانی) و سپس هبوط همگی و توصیه همگانی که اگر هدایت الهی آمد و شما اطاعت کنید ترس و اندوه نخواهید داشت...

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

در دومین مورد گویی بجهت همراه شدن نفس آسمانی در این هبوط به همگی دلداری داده میشود و وعده آرامش ....

می بینیم علاوه بر رفع مشکل چگونگی ادامه نسل آدم با این زوجیت مشکل تحلیل دو هبوط در سوره بقره نیز برطرف میشود...مشکلی که مفسر تفسیر المیزان نیز گذرا به آن اشاره میکنند:

"و اينكه توبه ميانه اين دو امر بهبوط واسطه شده، اشعار بر اين معنا دارد، كه توبه وقتى از آدم و همسرش سر زده، كه هنوز از بهشت جدا نشده بودند، هر چند كه در بهشت هم نبوده، و موقعيت قبلى را نداشته‏اند."

و همینطور بیان ایشان (ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 312) در خصوص آیه ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى از سوره طه مصداق واقعی پیدا میکند (یعنی همان نفس آسمانی آدم):

"..... كلمه" اجتباء" به طورى كه مكرر گفته شده به معناى جمع كردن به منظور برگزيدن است در اين آيه نيز خداى تعالى بنده خود را براى خود جمع آورى كرده به طورى كه كسى غير خدا در او شريك نباشد و او را از مخلصين- به فتحه لام- كرده است و بنا بر اين معنا است كه تفرع جمله" فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏" بر آن به خوبى روشن مى‏شود گويا او را داراى اجزايى فرض كرده كه اجزايش را از اينجا و آنجا جمع آورى نموده بعد از آنكه متفرق بودند در يك جا گرد آورده و سپس به او رجوع كرده و هدايتش نموده و به سوى خود به راهش انداخته است‏...."

و نیز روشن میگردد که در آیه میانی ذیل "اهبطا" به دو زوج آدم اشاره میکند (یعنی شامل ابلیس نمی شود چنانکه آیه قبل و ادامه آیه نیز نمی تواند شامل ابلیس هم باشد) و توصیف "جمیعا" درباره افراد این دو زوج و از روی حکمت و واقعیت است:

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾ طه

-----------------------------

درباره ماجرای هبوط آدم در سوره طه سوره 20 توضیح عملی و جمعی بین افراد انسانی داده میشود حال آنکه در سوره بقره سوره 2 توضیح و جنبه های فردی و ایمانی بیان شده است...

در سوره طه سوره 20 آیات اتصال روشنگرانه ای دارند و در ماجرای هبوط آدم نقش ابلیس کمرنگ و نقش اراده و عزم خود آدم و زوجش پر رنگ بیان میشود:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ طه

و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لى آن را] فراموش كرد و براى او عزمى [استوار] نيافتيم (۱۱۵)

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

در اینجا به ابلیس مثلا "کان من الکافرین" گفته نشده....به "ابی" اکتفا نموده است....

و به تمایل آدم به ملک و قدرت وعکس العمل فوری آدم پس از بیان فریبنده ابلیس اشاره دارد:

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾ طه

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

بنابراین در آیه ذیل عداوت و اختلاف بین خود دو زوج آدم و بنی آدم با اجزاء دیگر آیه و آیات دیگر تناسب و اتصال دارند:

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

-----------------------------

خلاصه - محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند همان محیط تعلیم اسماء نیست:

یک دلیل لفظ "نادیهما" میباشد....این لفظ برای اشاره به دور است:

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف

یک دلیل دیگر هبوط ابلیس است....محیط جدید برای او همان محیط آدم و زوجش و آن درخت است....ابلیس پس از هبوطش در این محیط جدید آدم را میفریبد حتی اگر از نظر او نامرئی بوده باشد...

دلیل دیگر اینکه محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند و پس از فریب خوردن عوراتشان را میبینند و از حالی به حال دیگر میرسند بدون اینکه تغییر مکان دهند...به اصطلاح امروز چشم و گوششان باز میشود:

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

یعنی محیط عصیان آدم نمیتواند همان محیط تعلیم اسماء که ابلیس از آنجا رانده شد بوده باشد...محیط عصیان و محیط تعلیم اسماء...

بنابراین محیط تعلیم اسماء در جوار الهی است و ملائکه مورد نظر از ملائکه بلند مرتبه و مقرب هستند....و محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند منطقه کنترل شده ای از همین زمین ما بوده است...و ملائکه بسیار دیگری بر آن نظر دارند، ملائکه مخاطب این آیه :

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۳۴﴾ بقره

نفس مورد تعلیم قرار گرفته در ملکوت اعلی الگویی از روح آدم بر روی بهشت زمینی است...متناسب با روح دمیده شده ...از نفس آدمی که هنوز عملی انجام نداده است...با اشاره ملائک و اذن الهی مجوز سکونت او در زمین بهشتی اعلام میگردد و برمیخیزد تا نفس خود را نقش بزند....

بنابراین اگر بگوییم آدم و زوجش بر روی زمین پدر و مادر بقیه هستند بیان درستی است....همه برمبنای آن دو وجود و رشد یافته اند:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا ﴿۱﴾ النساء

عبارت " بَثَّ مِنْهُمَا " در آیه اول سوره النساء استثناء تکثیر به عالم بالا جهت آشکار شدن توانایی انسان را می پوشاند....

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۲۷﴾ اعراف

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

همه چیز به انتخاب دلخواه خود آدم بستگی داشته و اجباری نبوده است...یا با بندگی کامل و اطاعت کامل از اوامر الهی و جفت شدن با زوج ملکوتی تعلیم دیده خود در بهشتی بزرگ سیر و سیاحت کنند یا چنان کنند که اکثریت نسل های بعد عمل کردند...بجای سعی بر ایمان آوردن و اطاعت از اوامر الهی و عمل صالح کردن و درس عبرت از ماجرای آدم و زوجش به لذات و زخارف دنیوی پرداختند و می پردازند که البته مسئولیت آن با آدم و زوجش نیست...

هنوز هم بسیاری همین انتخاب آدم را دوست دارند.... ملک و ثروت پایدار را بر اطاعت از اوامر الهی ترجیح میدهند و با شیطان همراهند....کسانیکه در این زندگی زجر میکشند انتخاب آنروز آدم را مقصر میدانند و خود را مسئول اعمال خود نمی بینند...

سوره اعراف و حجر که اشاره به مسئولیت مجموعه تمام افراد انسانی پس از این ماجرا میکنند بر روی شاخه دوم درختواره قرآنی هستند و سوره بقره و سوره طه که اشاره به رفتار و مسئولیت هر فرد پس از این ماجرا میکنند بر شاخه اول قرار دارند....

---------------------

1401/12/28

نکته لطیفی در بیان ماجرای خلقت آدم در سوره بقره وجود دارد و آن اینستکه این ماجرا در آیه 39 سوره بقره خاتمه می یابد....

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾ بقره

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾ بقره

علاوه بر استفاده بنیانی از آیه منحصر بفرد ذیل از سوره 39 یعنی سوره الزمر در تمیز بین روح و نفس :

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر

از آیات ذیل سوره زمر در گروه بندی انسانها در قیامت نیز میتوان بهره برد:

وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۱﴾ الزمر

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ الزمر

وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿۷۳﴾ الزمر

اولین "اهبطوا" در سوره بقره ، گویی ضمن توصیه به زوج فریب خورده و عصیان کننده ، متناسب با این دوستی قدرت و لذت دنیایی ، به منابع مادی و اختلافات مادی بنی آدم در آینده اشاره میشود (با فعل جمع) ....

پس از تلقی "کلمات" از جانب خداوند ، دومین "اهبطوا" در سوره بقره ، ضمن اشاره به زوجی که ظرفیت های تعلیم آدم را نشان دادند ، متناسبا به مرجع رفع اختلافات بنی آدم در آینده و تبعیت یا عدم تبعیت از آن ، اشاره میکند (با فعل جمع) ...

از میان این دو زوج در آینده گروه های کافر و مومن تشکیل خواهند شد...و در آخرت و قیامت دو گروه کافرین و متقین بسوی جهنم و بهشت برگشت میکنند...

آیا میتوان گفت این چیدمان ها اتفاقی است؟ آیا اشاره اعداد ، حتی الامکان ، راهی برای کمک به تدبر در قرآن نیست؟ آنهم زمان هایی که امکان جستجوی الکترونیکی فعلی نیوده است؟

صفحه اول