تقارن و زوجیت اولیه در خلقت و حیات آدم ابوالبشر
بنا را بر این دو آیه میگذاریم که میفرماید:
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر س 39
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿٧٢﴾ توبه س 9
موقع خواب نفس خارج میشود روح باقی میماند تا حیات ادامه داشته باشد....دیگر اینکه در قیامت نفوس پاکیزه مومنین و مومنات ، به جنات دائمی و مساکن طیبه منتقل میشوند...اما محل اسکان زوج بشر تعلیم دیده اولیه در جنت موقت خاصی بوده ، محلی که درخت ممنوعه در آن قرار داشته است...
-----------------------------------------------
بنظر میرسد انسجام مطالب در خصوص نفس و روح منوط به این است که نفس موجودیتی باشد که ابتدا و هنگام تولد انسان ، متناسب با روح و پاک است با این تفاوت که (با اصطلاحات امروزی) نفس نوشتنی و خواندنی است ولی روح فقط خواندنی است ، مگر آنچه خدا خواهد...
بر نفس خلاصه ای تلفیقی از نفوس والدین نیز آورده میشود اما بقیه فضای آن پاک و نانوشته است...
در اثر اعمال انسان فضای نفسانی میتواند پاک شود و یا بتدریج تا حد ممکن آلوده گردد و از امکانات و تعلیمات فطری روح خود نتواند استفاده کند...
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف
--------------------------------------
در ماجرای تعلیم اسماء ، نفوس پاکیزه آدم و زوجش به ملاء اعلی میروند برای تعلیم و اثبات شایستگی ... پس از آن در الجنه ساکن میشوند در این جنت فریب شیطان میخورند و نافرمانی میکنند ، لباس آنها کنار میرود و به زمین محل خلقت هبوط میکنند و خلقت زمینی برای زوج جدید رخ میدهد و برای زوج قبلی ، نفوس جدید با القاء کلمات ، ارسال و اجازه ادامه حیات داده میشود...
-----------------------------------------------
نفس ، اول تشکیل میشود و بتدریج کامل و متعادل میشود پس از تسویه نفس ، روح دمیده میگردد...تشکیل نفس پایان کار و تکمیل خلق اعضاء و جوارح است...
دمیدن روح پس از ایجاد نفس ، قوانین و نور برای حرکت است...حرکت و بیدار شدن یعنی برگشت نفس به بدن ، با رجوع نفس به تنظیمات روح آغاز میشود...
حرکات و تجارب بر نفس نقش میبندند...نفس ، راننده ماشینی است که ساخت آن کامل شده و روح ، قوانین حرکت برای آن راننده و آن ماشین است...
بنابراین بسادگی "فالهمها" در آیه ذیل از سوره شمس ، الهام همچون تعلیم اسماء ، ضمن دمیدن روح انجام شده و مهیا و آماده استفاده نفس از آن است...حالا نفس میتواند طبق آن روح و قوانین حرکت کند یا طبق روش دلخواه خودش...
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ الشمس
سوره شمس مقابل با سوره نور از انتهای قرآن است...در خانه ای که گناه شود ، نور خدا نیست یعنی راننده طبق قانون الهی نمی راند...
نور با روح سازگار است یا با نفس ؟ تشبیه قرآن از یک طرف به "نورا مبینا" و از طرف دیگر به "روح" ، موید سازگاری روح با نور است نه نفس...چنانکه که امکان طغیان نفس نیز با همیشه نورانی بودن سازگار نیست... الظلمات و النور مقاصدی برای نفس هستند...
-----------------------------------------------
اعلام جانشینی آدم و نشان دادن توان تعلیم و تعلم او پس از خلقت و ظهور آدم بر روی زمین بوده یعنی پس از آنکه آدم روح و نفسی یافته (چه کاری انجام داده باشد یا نه – وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا) و دشمنی ابلیس هنوز شروع نشده است...
البته برای ابلیس ، ظاهر آدم (همچون داشتن عورت) معلوم بوده است ...
بنابراین نفس آدم ابوالبشر و نه روح او ، به ملاء اعلی رفته برای تعلیم کل اسماء و نشان دادن توان آموختن آدم...جسم و روح این آدم (آدم اول) در زمین ، محل خلق شدن و حیات خودش ، بحال خواب مانده است...
....و بعلاوه این فکر پیش می آید که لابد روح آدمی در خودش آن معلومات را دارد ولی لزومی برای مشاهده و تست و نمایش نیست و برای همین ، موضوع ، توان درک نفس است و نشان دادن این توان برای نفس آدم و توجیه سجده بر آدم...
پس میتواند در ملاء اعلی پس از آموختن کلیه اسماء ، نفس پاک جدا شده آدم ابوالبشر به داشتن روح ارتقاء یابد...شبیه روح بودن قرآن... و همینطور با تلقی کلماتی از جانب خداوند ، آدم ابوالبشر بخواب رفته و بی حرکت در زمین ، صاحب نفس شده فرصت حیات طیبه یابد...شبیه به شنیدن و اطاعت از قرآن...
-----------------------------------------------
رعایت اتصال هر چه دقیق تر درباره آیات دهگانه سوره بقره ، از آیه 30 تا آیه 39 مشکلات بسیاری را برطرف میکند:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۱﴾
موضوع اصلی در این دو آیه اول از آیات دهگانه است...
در مقابل نظر مخالفین با جعل جانشین در زمین ، خداوند تعلیم اسماء به آدم را آغاز میکند...این دو آیه نشان میدهند اول اینکه حتما آدم قبلا خلق شده و این خلقت با داشتن روح و نفس برای آدم همراه بوده است...دوم اینکه عملا توان و شایستگی آدم نشان داده شود...سوم اینکه تعلیم اسماء معادل یا نتیجه همان دمیدن روح است...
خداوند امتیاز جدیدی برای آدم نشان نمی دهد...پس از این نمایش توان آدم ، ملائک امر به سجده میشوند...ابلیس امتناع نموده و از کافرین استعداد آدم میگردد از سر حسادت یا استکبار یا...
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۳۴﴾ بقره
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾
این آیه 35 موضوع سکونت در بهشت را مطرح میکند... سکونت در بهشت موقت...معلوم میشود این آدمی که در ملاء اعلی تعلیم اسماء دیده است همان آدم در زمین نیست...
تنها میتوان گفت آدمی که در ملاء اعلی حضور یافته همان نفس آدم اولیه در بهشت بوده است که پس از تعلیم اسماء (با اشارات سوره طه) به سیرت بالاتری که همان مقام روح باشد دسترسی پیدا نموده ، صاحب روح متناسب با نفس گردیده ، زنده و پاسخگو شده است...
اتصال آیات 34 و قبل از آن با آیه 35 نشان میدهد که این آدم دوم است که به سکونت در بهشت خوانده میشود و درخت ممنوعه را نشان او میدهند...آدم اولیه هنوز بر روی زمین جای دارد...روح و جسم آدم اولیه با تلقی کلماتی از جانب خدا ، به حرکت درخواهد آمد....
آدم دوم (با ادبیات سوره طه) هشدار الهی را فراموش نمود و عزم جدی نداشت... جذاب بودن وعده "ملک لایبلی"... علیرغم اینکه در ملاء اعلی به او گفته شده بود "این" دشمن تو و زوجت است وعلاوه بر آن در جنت موقت درخت ممنوعه مورد نظر را هم نشانش دادند و عواقب خروج از این بهشت موقت را هم متذکر میشوند...
شاید سجده تمام ملائک و علم زیاد با وعده "ملک لایبلی" ، چاشنی غرور و فراموشی را تشکیل داده است...
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾ بقره
فریفته شدن آدم دوم بلافاصله با وعده "ملک لایبلی" ، دنباله هبوط اول را به اختلافات دنیایی بعدی میرساند...
آدم اولیه کلماتی دریافت میکند و اجازه توبه و حرکت و ادامه حیات داده میشود......قبول توبه آدم اولیه نشانه مهر و عطوفت الهی است... و بشارت به اینکه پس از هبوط همه ، امکان هدایت وجود دارد...
-----------------------------------------------
بنابراین در همان ابتدای خلقت آدم ، یا قبل از ارتکاب نافرمانی ، نفس پاک او به ملاء اعلی رفته تا توان تعلیم و تعلم او نمایش داده شود....
..و جسم و روح آدم در انتظار برگشت نفس ، بی حرکت (همچون در خواب بودن) باقی مانده است...
هم به روح و جسم در جنت زمینی "آدم" گفته میشود و هم به نفس پاکیزه در ملاء اعلی....همانطور که در آیات دیگر به انسانها در آن جهان خطاب میشود با همان اسم و عنوانی که در دنیا هستند....
-----------------------------------------------
پس از تعلیم اسماء به نفس آدم و عدم اطاعت امر سجده ، ابلیس از این محیط روحانی و نفسانی و محل تعلیم ، رانده میشود...از نظر انسان پنهان میگردد و در محیط مادی که آدم با جسم خویش در آن قرار دارد وارد میشود:
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا ﴿۵۰﴾ کهف
...این نشان از یکسان نبودن محیط تعلیم اسماء و محیطی که جسم آدم در آن است میباشد، محیطی که ابلیس به آنجا هبوط کرده است و اجازه فریب آدم را دارد و از نظر آدم پنهان است....
بجز مورد ابلیس (که به جسم زمینی آدم بیشتر نظر داشته و دمیده شدن روح بر آدم را متوجه نشده یا با حسادت نادیده گرفته) سجده دیگر ملائکه بر این نفس پاکیزه و توانا انجام میشود...
...این نفس پاکیزه با روح بدست آورده به جسم و روح سابق نمیتواند ملحق شود چون خودش موجود مستقلی شده است...و باید در بهشت پاسخگوی اعمال خود باشد...
-----------------------------------------------
می بینیم علاوه بر رفع مشکل چگونگی ادامه نسل آدم با این زوجیت مشکل تحلیل دو هبوط در سوره بقره نیز برطرف میشود...
در آیه میانی ذیل در سوره طه ، اشاره به اجتباء آدم زمینی و هدایت او ، خالص گرداندن اوست و جدا سازی او از زوج تعلیم دیده اما فراموشکار و بی توجه با کلمه "اهبطا"... زوج آدم زمینی با این قبول توبه و هدایت از جانب خداوند ، خود موجب هدایت بقیه خواهد شد... و توصیف "جمیعا" درباره تمام افراد انسانی و تقسیم بندی شفاف و یکجا از بنی آدم و از روی حکمت و واقعیت است:
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾ طه
اما با همه اینها ، هبوط به هر دو زوج قابل اطلاق است ، همانطور که در سوره بقره با "اهبطوا" و عدم ذکر هدایت زوج زمینی و اجتباء او ، این هبوط همگی را نشان میدهد...
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره
-----------------------------------------------
در سوره طه سوره 20 آیات اتصال روشنگرانه ای دارند و در ماجرای هبوط آدم نقش ابلیس کمرنگ و نقش اراده و عزم خود آدم و زوجش پر رنگ بیان میشود:
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ طه
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه
در اینجا به ابلیس مثلا "کان من الکافرین" گفته نشده....به "ابی" اکتفا نموده است....
و به تمایل آدم به ملک و قدرت وعکس العمل فوری آدم پس از بیان فریبنده ابلیس اشاره دارد:
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾ طه
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه
بنابراین در آیه ذیل عداوت و اختلاف بین خود دو زوج آدم و بنی آدم با اجزاء دیگر آیه و آیات دیگر تناسب و اتصال دارند:
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه
-----------------------------------------------
در سوری که از فریب خوردن آدم در آخرین مرحله یاد میشود ، به تغییر سیرت انسان (ها) نیز اشاره میشود...
علاوه بر خود سوره بقره که به سیرت میمونی افرادی از قومی از بنی اسرائیل اشاره دارد و سوره طه که به تغییر سیرت چوبدستی موسی ، در سوره حجر و سوره ص نیز چنین اشاراتی هست...
در سوره حجر به تغییر مسیر طبیعی رفتار جنسی قوم لوط اشاره میشود و در سوره ص به این سخن سلیمان نبی اشاره دارد که میگوید آفتاب در حجاب نشد بلکه من بودم که در حجاب شدم...
در سور بقره و طه و ص اشارات به تغییر سیرت درونی و فردی هستند ، در سوره حجر به تغییر رفتار اجتماعی...
-----------------------------------------------
خلاصه - محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند همان محیط تعلیم اسماء نیست:
یک دلیل لفظ "نادیهما" میباشد....این لفظ برای اشاره به دور است:
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف
یک دلیل دیگر هبوط ابلیس است....محیط جدید برای او همان محیط آدم و زوجش و آن درخت است....ابلیس پس از هبوطش در این محیط جدید آدم را میفریبد حتی اگر از نظر او نامرئی بوده باشد...
دلیل دیگر اینکه محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند و پس از فریب خوردن عوراتشان را میبینند و از حالی به حال دیگر میرسند بدون اینکه تغییر مکان دهند...به اصطلاح امروز چشم و گوششان باز میشود:
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه
یعنی محیط عصیان آدم نمیتواند همان محیط تعلیم اسماء که ابلیس از آنجا رانده شد بوده باشد...محیط عصیان و محیط تعلیم اسماء...
بنابراین محیط تعلیم اسماء در جوار الهی و بِالْمَلَإِ الْأَعْلى میباشد (اشاره در سوره ص آیه 69) و ملائکه مورد نظر از ملائکه بلند مرتبه و مقرب هستند....و محیط عصیان محیطی نیست که آدم اول و زوجش آنجا خلق میشوند(زمین) ، بلکه محیط بهشت موقت است که آدم دوم و زوجش در آن حرکت دارند و دارای جسمی هستند که پوشش بخصوص دارد و درخت ممنوعه در آن قرار گرفته است...
-----------------------------------------------
نکته لطیفی در بیان ماجرای خلقت آدم در سوره بقره وجود دارد و آن اینستکه این ماجرا در آیه 39 سوره بقره خاتمه می یابد....
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾ بقره
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾ بقره
علاوه بر استفاده بنیانی از آیه منحصر بفرد ذیل از سوره 39 یعنی سوره الزمر در تمیز بین روح و نفس :
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر
از آیات ذیل سوره زمر در گروه بندی انسانها در قیامت نیز میتوان بهره برد:
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۱﴾ الزمر
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ الزمر
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿۷۳﴾ الزمر
اولین "اهبطوا" در سوره بقره ، گویی ضمن توصیه به زوج فریب خورده و عصیان کننده ، متناسب با این دوستی قدرت و لذت دنیایی ، به منابع مادی و اختلافات مادی بنی آدم در آینده اشاره میشود (با فعل جمع) ....
پس از تلقی "کلمات" از جانب خداوند ، دومین "اهبطوا" در سوره بقره ، ضمن اشاره به قبول توبه آدم ، متناسبا به مرجع رفع اختلافات بنی آدم در آینده و تبعیت یا عدم تبعیت از آن ، اشاره میکند (با فعل جمع) ...
از میان این دو زوج در آینده گروه های کافر و مومن تشکیل خواهند شد...و در آخرت و قیامت گروه های کافرین و متقین بسوی جهنم و بهشت رانده میشوند...
نکته لطیف تر از آن ارتباط 10 آیه از سوره 2 ، سوره بقره ، با آیات سوره طه ، سوره 20 میباشد که مکرر بدانها اشاره شد...
دیگر اینکه اشارات در سوره بقره مفصل و تقریبا جدا جداست همانطور که دو هبوط آورده میشود ... در سوره طه یکجا به هر دو اشاره میشود :
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه
...ولی در سوره اعراف ، سوره 7 ، فقط به یک قسمت اشاره میشود ، همان قسمت فریفته شدن زوج دوم به وساوس شیطانی و برهنه گشتن و در پی دشمنی رفتن با هم بر سر منافع دنیایی...و خداوند دنباله آن اقوام را قطع خواهد کرد :
قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۲۴﴾ اعراف
در سوره اعراف مانند ندای رجال مستقر در اعراف که اهل جهنم و بهشت را ندا میکنند ، در سوره اعراف خداوند به زوج آدم و زوجش که فریفته شیطان شدند ندا میدهد :
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف
عبارت "فیها تحیون" فقط در سوره اعراف آمده است گویی به این زوج اطلاع میدهد که در این محیط زوج دیگری را که از زمین بر خاسته اند ، خواهند دید...
قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾ اعراف
--------------------1404/01/18-------------------
در عبارت "وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ" از آیه ، خطاب به نفس آدم (دوم) است که منتخب آزمون تعلیم اسماء بود و حالا ضمن دارا شدن روح میباشد و در بهشت موقت تجسم پیدا میکند...هماهنگ با جمع بودن ملائکه خطاب کننده...
اما در عبارت "فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ" از آیه ، خطاب به روح آدم (اول) است که با تلقی کلماتی از جانب خداوند دارای نفس جدید میشود و آماده حرکت...مناسب با مفرد بودن خداوند خطاب کننده...
بدیهی مینماید که آدم اولیه در قیامت از نفس خودش ، این نفس جدید برای آغاز حرکت ، در مقابل نفسی که در نقش آدم دوم عصیان کرد ، دفاع کند و از عصیان آن نفس اول بیزاری جوید .... این جدال و دفاع از نفس خود در قیامت که منحصرا در آیه ذیل از قرآن بیان میشود ، از همه نفوس بیشتر میتواند درباره آدم اول باشد :
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۱۱﴾ النحل
به سوره مناسبی رهنمون میشویم...در این سوره اشارتی است برای فهم تشکیل نفس جدید برای آدم اولیه و آغاز حرکت ...
اشارات سوره نحل برای توضیح وجود خلاصه ای از یک کل بزرگ مناسب است...
همانطور که "الذکر" سبب میشود پیامبر تبیین کلی از حرکت و بعثت خود بیان بفرمایند تا سکینه و آرامشی باشد برای تحمل شکنجه ها و آزار و اذیت کافرین...(میتوان گفت "الذکر" مذکور ، خود سوره نحل است ، سوره ای که خلاصه ای رسا از قرآن میباشد...)
همانطور که زنبور عسل با خوردن از "کل ثمرات" میتواند عسل تولید کند ، عسل شفابخش...
تلقی "کلمات" خاص از خداوند بر آدم ، هدایت اساسی و البته خلاصه ای بوده است که توانسته نفس شایسته به آدم بخشیده و قابلیت بازگشت به خداوند ایجاد شود همچنانکه شنیدن و اطاعت از قرآن حیات بخش نفس است :
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۹۷﴾نحل
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۹۸﴾ النحل
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۹۲﴾ النمل
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۱۲﴾ لقمان
خلق یا تولید نفس جدید برای آدم اولیه یعنی وحدت بخشی به اندام و اعضاء جسمانی آدم برای حرکت...و بخشیدن نفسی که با روح او متناسب باشد...روح و جسمی که قبلا حرکت نداشته اند و کارنامه عملکرد آنها نوشته ای ندارد...
اجازه حرکت با خداوند است....در اوائل سوره نحل میفرماید :
وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۹﴾ النحل
---------------------------------------
در سوره بقره قبل از اعلام جانشینی و تعلیم آدم ، بیان آیه ذیل :
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾
و در سوره اعراف قبل از واقعه هبوط آدم و بعد از آن به نکاتی اشاره میگردد که مشکل بزرگی حل میشود...قبل از آن واقعه میفرماید :
ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿۱۷﴾ اعراف
قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾ اعراف
و بعد از آن واقعه میفرماید:
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾ اعراف
معلوم میشود خداوند میدانسته است که آدم از نسیان و غرور یا فشار کنجکاوی نمی تواند در مقابل وسوسه های شیطان مقاومت کند ، دیر یا زود عمدا یا سهوا آدم از آن درخت خواهد چشید ، اما مسئله انتخاب آزاد و گذشت مدت زمان لازم است مانند اجل برای یک امت...ابلیس به آدم فرصت نداد...
--------------------1404/04/07-------------------
قبل از عبارت "فتلقی آدم" در سوره بقره سوره 2 ، آیه قبلی به اشاره به زمین ختم شده است پس معلوم میشود به آدم زمینی اشاره میگردد :
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي ِالْأَرْض مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره
اما قبل از عبارت "ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدی" در سوره طه سوره 20 ، آیه قبل به عصیان آدم بهشتی ختم میشود پس "اجتباه" به جمع آوری امتیازات و بهره مندی های مختلف برای انتخاب آدم واجد شرایط هدایت ، اشاره میکند...از جمله ، سیرت اولیه او (که با تلقی کلمات از جانب خدا در آدم زمینی ایجاد میشود ، همچون نفس اولیه آدم) در آدم زمینی انتخاب میشود...
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه
در سوره طه به موارد مشابه اشاره میگردد ، مواردی که با استفاده از اسباب مختلف ، عملی یا هدفی انجام میشود...مانند رساندن موسای کودک به مادرش با نشانی دادن به پرستار مناسب به فرعون و زنش...
آیا میتوان گفت این چیدمان ها در سور اتفاقی است؟ آیا اشاره اعداد ، حتی الامکان ، راهی برای کمک به تدبر در قرآن نیست؟ آنهم زمان هایی که امکان جستجوی الکترونیکی سریع فعلی نبوده بلکه اشتراک مساعی و شورا و خوانش مداوم مومنین مقدور و لازم بوده است؟