خلاصه برداشتی از قرآن در باره مسئله شرور

قبل از هر اصل و اساسی باید بدانیم که ما در تبعید گاه یا محل هبوط هستیم.در محلی هستیم که در آن مرارت های گرسنگی و سرما و گرما خواهیم داشت. اگر فرمان الهی را اطاعت میکردیم و در بهشت اولیه دست از نافرمانی و طمع ملک و قدرت بر میداشتیم و تسلیم وساوس موجودی نافرمان و رانده شده که بعنوان دشمن بما معرفی شده بود نمی شدیم در نعمات غوطه ور می ماندیم. رنج و مرارتی نداشتیم... اطاعت امر نکردیم و به محلی این چنین که در آنیم دور افکنده شدیم.

 

حال اصل اساسی این است که هنوز هم اگر از دستورات خداوند اطاعت کنیم یعنی عبد او باشیم و در راه او بکوشیم مشقتی بر ما وارد نمی شود.

 

اصل دیگر این است که اگر اطاعت نکردیم و مشکلاتی بر ما وارد آمد با استغفار از خداوند این مشکلات بتدریج بر طرف خواهند شد. بر این استغفار خود باید ثابت قدم باشیم تا نتیجه را خودمان یا نسل یا نسل های بعدی ببینند.

 

اصل بعدی این است که اگر مومنین جلوی تخلف از دستورات الهی را نگیرند زمانی میرسد که مومن و کافر هر دو مجازات میشوند و در دنیا عذاب میکشند.

 

اصل بعدی این است که اگر از خداوند بریدیم و ارتباط ما با خداوند قطع شد (نه اطاعت و نه استغفار) ما خود مسئول اعمال و عواقب اعمال خود هستیم. به حال خود رها میشویم. البته کنترل های الهی جلوی فساد های نابود کننده حیات بشری را میگیرد. ما با فساد گسترده نمی توانیم طرح الهی برای حیات بشری را نابود کنیم.انسان نمی تواند خداوند را عاجز کند...

 

در پی اصول بالا شر دو بعد انفرادی و اجتماعی پیدا میکند. برحسب اینکه اطاعت یا عدم اطاعت از دستورات الهی و گسست از خداوند در چه وسعتی رخ داده شود.

 

هدف خداوند اجتماع و جوامع است. تقدیر خود را از طریق افراد انتخابی آن جوامع رقم میزند. اگر فردی دچار نقصان شد باید جامعه آنرا برای خود هشداری الهی بداند. باید در رفع آن نقصان بکوشد. اگر جامعه بی اعتنا به فرد شد بتدریج این بی اعتنایی گسترش پیدا میکند و خداوند جامعه بی اعتنا را به حال خود رها میکند. فساد افراد فاسد گسترش پیدا میکند و آنها قدرت می یابند. عذاب الهی آن جامعه را فرا میگیرد حتی اگر اقلیتی نا توان از افراد به هشدار الهی هشیار شده باشند.

 

دو دستور کلی این است که اگر با خداوند عهدی بستیم آن عهد را نشکنیم و اینکه آنچه را که گفته شده است "وصل" کنیم "قطع " نکنیم.

 

"وصل" کردن یعنی "وصل" بین آیات زمینی (اعم از انسان ها ) و آیات کتاب الهی. .. خداوند فقط به "قطع" بین مومنین و کافرین و دنباله کافرین دستور داده است.

 

-----------------------------------------------------

 

در سوره طه میفرماید:

 

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى﴿۱۱۷﴾

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾

...

البته از بهشت رانده شدن بلافاصله با مشقات اولیه همراه خواهد شد.با مشقت های ذکر شده:گرسنگی و عریانی (بدون کسوت)(شبیه همان دعای ماه رمضان حدیث از پیامبر--- واکس کل عریان) و تشنگی و تابش شدید آفتاب...

 

(لباس در بهشت همان چیزی است که موجب دیده نشدن "سواتهما" میشود.پس لباس دربهشت با پوشش ضد عریانی فرق دارد...در لسان قرآن پوشش ضد عریانی کسوت است نه لباس...)

 

این مشقات اولیه اعلام میشوند...پس از مدتی نه چندان طولانی بر طرف خواهند شد...در نتیجه میتوان گفت:

 

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

 

و تناقضی در کار نیست...پندار تناقض در اینکه ابتدا هشدار رخ دادن مشقات داده میشود سپس وعده عدم مشقت...و پندار تناقض دیگر اینکه آدم از عورت خود بی خبر است ولی عریان شدن مطرح میگردد.

 

در هنگام خروج از بهشت عبارت بلافاصله "فتشقی" آورده میشود ولی رفع مشقات بعدی بلافاصله با "فلایضل" شروع میشود...

 

بنابراین یک دسته از شرور آنهایی هستند که ما انسانها خودمان تولید و به نسل های بعدی منتقل میکنیم (بما کسبت ایدی الناس) و یک دسته آنهایی که از شرور نهفته در مخلوقات است:

 

من شر ماخلق...

 

بنابراین بر اثر اطاعت از دستورات الهی از هر دو دسته از شرور مصون خواهیم بود...با توبه و صبر بر آن بتدریج بر طرف خواهند شد...صبر بر اطاعت از دستورات خداوند و نه عجله و شتاب و انتظار نتیجه فوری...

 

-----------------------------------------------------

در سوره بلد از آیه لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ ﴿۴﴾

برداشت چندان دقیقی رایج نیست…بنیانگذار شهر مکه ابراهیم و فرزندش بوده اند…شاخصه حضرت ابراهیم چه بود؟ آمادگی برای قربانی کردن فرزندش

مسئله کلی تر میشود….والد و ولد

انسان تا وقتی خلق میشود موضوع پدر و فرزندی هست…علاقه به فرزند در خلقت ماست…رنج در همین علاقه است …این علاقه نمی گذارد انسان به دیگران کمک کند…دائم به فکر آینده فرزندان خودش میباشد…به انباشت ثروت برای فرزندان خود

رنج در عمل به این کمک و انفاق است…برای ما مشکل است ببخشیم …تلاش برای رسیدن به این قله مبنای قضاوت الهی است

بفکر مقروضین و مستمندان و یتیمان بودن که در ادامه این آیه است موید این برداشت میباشد…یتیمان را مانند فرزندان خود دانستن و به دیگر پدران کمک کردن…یعنی مراقبت های اجتماعی …رضایت دادن به برقراری تامین های اجتماعی… در لسان امروز رضایت به سوسیالیسم

در دیدگاه قرآنی این عمل و وصیت به این عمل علاوه بر استغفار و بهبود وضع اجتماعی فایده آن برای توشه حیات اخروی خود رضایت دهندگان است:

وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَهَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا ﴿۱۹﴾
و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حق‏ شناسى واقع خواهد شد (۱۹)الاسرا

لِسَعْیِهَا رَاضِیَهٌ ﴿۹﴾ از کوشش خود خشنودند (۹)الغاشیه

صفحه اول