درباره اتصال آیات سوره کهف سوره 18 و ذوالقرنین

1 -  قرآن کتابی است که بر بنده خدا نازل شده است و کجی و اعوجاجی در آن نیست:

یک – از عذاب سخت میترساند و مومنین و عاملین به اعمال صالحات را به اجر و پاداش همیشگی بشارت میدهد.... این مفاهیم در ارتباط و ادامه آخرین آیات سوره قبل بر روی درختواره یعنی سوره النحل میباشد...هر دو سوره در کنار هم در شاخه دوم درختواره قرآنی قرار دارند...سوره نحل سوره عمل است...عمل طبق وحی برای تمام موجودات...

در انتهای سوره نحل به شکنجه شدن مومنین اشاره میشود و به اینکه اندیشه کلی و منسجم داشتن در تحمل مشقات امداد و رحمت الهی است ....و این با این مفاهیم اوایل سوره کهف همخوانی دارد نه با آیات انتهایی سوره اسرا...

سوره نحل با برگواره سوره زلزال و سوره کهف با برگواره سوره قدر درباره وحی همه جانبه هستند و بر روی شاخه دوم قرار دارند...سوره اسراء با برگواره سوره بینه بر روی شاخه اول درختواره و معجزه بودن قرآن را بیان میکنند...

دو – کسانی را که میگویند خداوند فرزندی دارد از عذاب اخروی میترساند.نمی دانند چه حرف اشتباه بزرگی از دهانشان خارج میشود...

سه – ای پیامبر از اینکه آنها این کتاب و انذار را نمی فهمند ناراحت نباش و به خودت فشار نیاور.ایشان بجهت لذات دنیوی نمی خواهند به آخرت و عذاب اخروی بیاندیشند.

---------------------------------------------

2 -  اولین روایت از گذشته در خصوص وقوع قیامت و پاداش و عقاب :

یک - اصحاب کهف مومنین جوانی بودند که در جامعه کافرین به قیام برخاسته بودند....اینها با اشارات الهی بوده است (ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا) .... و در مجبور شدند از جامعه خویش جدا شده و به غار پناه ببرند ...طلوع و غروب خورشید چندان اثری نداشته است...

دو – قوم آنها برای خدا شریک قائل شده بودند. برای این کارشان دلیلی از جانب خدا نداشتند.

سه – کسی غیر از خدا نمی داند آنها چند نفر و چه مدت در غار بودند. همانطور که کسی نمی داند قیامت کی بپا خواهد شد.با این کار خواسته شده است که ایمان به آخرت ایجاد شود و شکی در آن نباشد.

چهار – در پایان این واقعه به پیامبر هشدار داده میشود که از جانب خودت و بطور شخصی به دیگران وعده نزول آیات در جواب به سوالات ندهد بلکه بگوید انشاءالله جواب بیاید...

---------------------------------------------

3 -  یک نمونه و مثال از زندگی انسانها و اینکه نباید فریب دنیا را خورد و به انباشت آن پرداخت:

یک – کسی در اثر کار و تلاش خود و افرادش و نعمت و فرصت الهی که به او داده شده است توانسته باغات و املاک زیادی بهم بزند. این زیادی نعماتش را به رخ دوست خودش میکشد و فکر میکند این نعمات همیشگی است.این دو محاوره میکنند.دوستش به او تذکر میدهد که باید ذکر خداوند را بگوید و نقش عوامل الهی را به یاد داشته باشد.

دو - شیطان وسوسه کننده شخص منعم بوده است همانطور که از ابتدای خلقت انسان به شیطان چنین فرصتی داده شده است.پس از ذکر این نمونه به داستان شیطان پرداخته خواهد شد.

سه – شخص منعم به اشارات دوست خود اعتنا نمی کند. پس از بین رفتن ثمرات باغاتش تازه میفهمد که اشتباه می کرده است. مرگ و زندگی و هلاکت بدست اوست.شخص منعم چون از خودش باقیات صالحاتی بجا نگذاشته بوده است کمکی به او نمی شود.

چهار – در تمام موارد پس از روایت امر به ملائکه بر سجده به آدم بعضی هشدارهای داده شده به آدم نیز روایت میشود مگر در این سوره...

همانطور که در ادامه این سوره و داستان موسی و مرشد الهی اشاره میشود آدم نمی تواند بر بی خبری صبر کند کنجکاوی او را آرام نمی گذارد...در داستان آدم در این سوره به عدم تبعیت آدم به هشدارها اشاره نمی شود...و این نمونه از عجایب انسجام و دقت قرآن است...

---------------------------------------------

4 -  حضرت موسی پس از خلاصی از سختی های یک سفر هنگام برگشتن در همراهی با نفسی با ایمان پیامبرانه با سه حادثه رویرو میشود:

یک - آن نبی مکرم کشتی را سوراخ میکند تا در غروب بازگشت خود توسط حکومت ظالم در ساحل غصب نشود.پادشاه ظالمی که ابزار کار و تلاش زندگی زحمت کشان را از آنها میگرفت...

دو - آن نبی مکرم پسر جوانی را میکشد بعلت اینکه میدانسته در آینده پدر و مادر خود را وسوسه و به طغیان و نافرمانی امر خدا وادار خواهد کرد...این عمل با دخالت داشتن آن پدر و مادر مومن در سرنوشت قوم قابل توجیه میبباشد...آزادی عمل فرد تا جایی است که در سرنوشت مقدر شده الهی برای قوم اخلال ایجاد نکند...

سه - در حادثه سوم آن نبی مکرم و موسی از قومی تقاضای طعام میکنند ولی آنها نمی دهند...در ادامه دیوار خرابی را ترمیم میکند بدون اینکه از آن مردم اجر و مزدی بخواهد. مردم از این امر خبر نداشته اند و فهم این را هم نداشته اند که خودشان اجر و مزدی به آنها بدهند. چه بسا اگر میدانستند غنیمتی نهفته است خودشان برمی داشتند.

---------------------------------------------

5 -  ظاهرا ذوالقرنین امیر خلاق و با هوش و تدبیر و مومنی بوده که دارای فرقان الهی گردیده است. او در پی گیری سه سوژه به سه حادثه میرسد:

یک - به منطقه ای ساحلی میرسد. هنگام غروب خورشید گویی در چشمه آبی فرو میرود. افراد آن منطقه هم مومن داشته و هم غیر مومن و او مخیر بوده ظالمین آن منطقه را مجازات کند.

دو – دیدن قومی که در هنگام طلوع آفتاب پوششی غیر آن نداشته اند. هنگام شب تاریکی ستر آنها بوده است مانند آدم و حوای جدیدا هبوط شده که توبه کرده اند. بعضی فرزندان آن دو وسوسه میشوند  و خودشان و آدم و حوا را در معرض لغزش قرار می دهند.

سه – در پی گیری سومین سوژه و نظر خودش به قومی میرسد که برای جلوگیری از حمله اقوام دیگری میخواسته اند سدی در مقابل آنها بسازند. حاضر بوده اند مخارج این کار را هم به سازنده آن مانع نفوذ ناپذیر بدهند.این قوم فقط درک و فهم منافع مادی خود را داشته اند.

---------------------------------------------

6 -  سوره با مطالبی شبیه به اوایل سوره خاتمه پیدا میکند:

یک –هیچ سد و مانعی نمی تواند از نابود کنندگی روز رستاخیز جلوگیری کند. در روز قیامت بعضی در میان بعضی دیگر موج میزنند مانعی بین برخیزندگان نیست.کافرین به جهنم همیشگی عرضه میشوند و برای مومنین جنات فردوس ابدی تدارک دیده شده است.

دو – کافرین فقط خود را انجام دهنده کار نیک میدانستند. برای خداوند شریک قائل هستند.بندگان خدا را شریک او قرار میدهند. آیات الهی را نادیده میگیرند و دستورات پیامبران را مسخره میکنند...

سه – ای پیامبر بگو کلمات الهی پایانی ندارد.به آنها بگو که من هم بشری مثل شما هستم. بر من وحی میشود که خدای شما یکی است.پس اگر کسی روز قیامت و ملاقات الهی را باور میکند و به آن امیدوار است عمل صالح انجام دهد و در بندگی کردن او کسی را شریک او قرار ندهد.

کمک گرفتن از دیگران برای فهم دستورات الهی با شریک قرار دادن دستوراتی در کنار دستورات خداوند فرق دارد.چه بسیار افراد که این شریک قرار ندادن را اشتباه درک میکنند.

صفحه اول